برادرزاده مرحوم محمدرضا حکیمی در رابطه با علاقهمندی و توجه مرحوم علامه حکیمی به دو حوزه ادبیات و سینما ضمن اشاره به اینکه وی در سن ۲۷ سالگی حدود ۳۰هزار جلد کتاب مطالعه کرده بود، میگوید: مرحوم استاد به من میگفت اگر امروز طلبه بودم، قطعاً سینما را یاد میگرفتم و از این زبان برای انتقال مفاهیم به جامعه استفاده میکردم.
امیرمهدی حکیمی، برادرزاده مرحوم علامه محمدرضا حکیمی در رابطه با کیفیت زیست این فیلسوف و مجتهد فقید میگوید: من حدود سه سال با ایشان در تهران زندگی کردم. ایشان برای چند اثر بنده مقدمه نوشتند و من هم متقابلاً چند اثر از جمله دیوان ایشان را جمعآوری کردم و مقدمهای برای آن نوشتم، به همین دلیل رابطهمان فراتر از عمو و برادرزاده بود و بیشتر شبیه رابطه پدر و فرزند بود تا عمو و برادرزاده.
وی میگوید: بنده از سالهای طلبگی که ایشان به مشهد آمدند، رابطه تنگاتنگی با این عالم فرزانه پیدا کردم و شبها با یکدیگر زمان زیادی را برای شعرخوانی صرف میکردیم و من دیوان اشعار شاعران مختلف را میآوردم و برای ایشان میخواندم و بعد درباره عروض و قافیه و سایر مباحث ادبی مثل ترجمه و نثر با همدیگر بحث و گفتگو میکردیم. بعدها که به تهران آمدم در همان چند سال زندگی با ایشان و همزیستی شبانهروزی که با هم داشتیم من متوجه شدم ایشان به مفاهیمی که درباره آن حرف میزدند، ایمان و باور داشت و این باورها را میزیست و این نوع زندگی برای من خیلی جذاب بود.
مدیرعامل مرکز آفرینشهای هنری آستان قدس ادامه میدهد: علاوه بر این، مرحوم با اکثر تحولات جهانی و هنرهای مختلف آشنایی داشتند. ما خیلی از شبها با یکدیگر فیلم تماشا میکردیم و بعدش ساعتها راجع به آن حرف میزدیم. خیلی از رمانهایی که من میخواندم به معرفی ایشان مربوط بود. بعد از اینکه بنده به مشهد برگشتم، مدتی در سازمان تبلیغات اسلامی، مدیر گروه ادب و هنر شدم و یادم است که یک شبی در سال ۱۳۸۶ که آمده بودم تهران و خدمت ایشان بودم، ساعتها راجع به ادبیات و نثر دهههای ۳۰ تا ۵۰ و فیلم و سینما صحبت کردیم و سپس من سؤالی از ایشان پرسیدم مبنی بر اینکه امروز اگر شما طلبه جستوجوگر مفاهیم دینی بودید چه میکردید؟ صبح من را صدا کردند و گفتند: من تا صبح به حرفهایت فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اگر امروز طلبه بودم، قطعاً سینما را یاد میگرفتم و از این زبان برای انتقال مفاهیم به جامعه استفاده میکردم. از من خواستند که به مشهد بروم و این جریان را در حوزه علمیه مشهد راه بیندازم.
حکیمی میافزاید: آشنایی ایشان با جهان، اندیشههای مختلف و تحولات زمانه به معنای واقعی «عالم به زمان بودن» است و از این مهمتر اینکه ایشان میدانستند این مفاهیم را چگونه منتقل کنند تا تأثیرگذار باشد. کمتر کسی را میتوان شبیه ایشان در این روزگار جست که ذوابعاد باشند. ایشان به عنوان فیلسوف عدالت و مرزبان توحید که دوبال تشیع هستند، شناخته شدهاند. بدون اغراق میتوان گفت که مرحوم حکیمی بزرگترین نظریهپرداز عدالت در جهان اسلام بود. بخش عمدهای از مجموعه الحیاه درباره نگاه کلی به عدالت و انسان است. نکته مهم درباره زندگی ایشان این بود که به هرچیزی که راجعبه عدالت میگفتند عمل میکردند، اگر از انسان محروم دم میزدند و مینوشتند، همانگونه آن را میزیستند.
برادرزاده مرحوم حکیمی در پایان خاطر نشان میکند: ایشان کتابهای بسیاری خوانده بودند، به طوری که به گفته خودشان در ۲۷ سالگی، محاسبه کرده بودند و حدود ۳۰ هزار جلد کتاب خوانده بودند. الان هم دفتری دست من دارند که در آن نوشتهاند در چه سالی وارد چه کتابخانهای شدند و چه کتابهایی را خواندند. اندیشه بسیاری از افراد را در شرق و غرب عالم دنبال میکردند ولی از لحاظ قرابت فکری اندیشههای دکتر شریعتی برایشان قابل توجه بود و وصیتنامه دکتر شریعتی هم زاییده این نگاه مشترک در برخی از حوزهها بوده است.