دولت اعتدال حسن روحانی با تمام فرازوفرودهایش به تاریخ پیوست، اما عبرتهای آن برای آیندگان باقیمانده است. فارغ از قضاوت ارزشی درباره برآیند عملکرد دستگاه سیاست خارجی دولت سابق که در این مقال نمیگنجد، لکن بیشک یکی از ضعفهای وزارت خارجه آن و در اصل حلقه مفقوده سیاست خارجی ایران در مقطع ۹۲ تا ۱۴۰۰ را باید ضعف دیپلماسی اقتصادی دانست.
در واقع میتوان گفت در بازه زمانی فوق، ریلگذاری سیاست خارجی ایران در بند و بست با قدرتهای جهانی به هر قیمتی بود تا بلکه نفت فروش برود و داراییهای ایران آزاد گردد و رونق اقتصادی در پی آن کشور را فراگیرد، اما متأسفانه از ارتباطات مویرگی و داد و ستد مناسب با همسایگان، کشورهای آسیایی، آفریقایی و امریکای لاتین که بعضاً انگیزههای سیاسی نیز جهت همکاری با ایران داشتند، عامدانه یا غیرعامدانه غفلت گردید.
برای مثال کشور پاکستان با بیش از ۲۲۰میلیون جمعیت که بخش عمدهای از آن در صنعت نساجی فعالند، فاقد انرژی فسیلی لازم جهت تأمین کارگاهها و کارخانجات خود است و تأسفبارتر اینکه اکثر کارگاههای خانگی و کوچک این صنعت با سوختهای جامد بسان هیزم کار میکنند و تشنه ورود سوخت از تنها کشور همسایه غنی از منابع فسیلی هستند.
همچنین اکثر شهرهای این کشور به علت نبود سوخت مشکل جدی برق دارند و شدیداً محتاج واردکردن گاز از ایران هستند در حالی که خط لوله انتقال گاز ایران به پاکستان تا نزدیکیهای مرز نیز رفته است، ولی ظاهراً ارادهای جهت رساندن آن به پاکستان وجود ندارد. ممکن است مسئولان و دستاندرکاران پاسخ دهند طرف پاکستانی هزینه تکمیل آن را در خاک خودش ندارد که در پاسخ باید گفت صرف رسانیدن گاز به مناطق مرزی این کشور صنایع و بخش خصوصی آن را جهت دریافت انرژی ارزان به سمت ایران میکشاند و مناطق بلوچستان پاکستان رونق میگیرد و امنیت پایدار برقرار خواهد شد و ایضاً فشار افکار عمومی بر دولت آنجا برای تکمیل خط لوله و انتقال گاز به سایر نقاط کشور افزایش مییابد و بعید است که مسئولان آنجا بتوانند از پاسخ مثبت به درخواست مردم طفره روند.
لکن در سایه غفلت سیاستمداران ایرانی و تمرکز بر موضوعاتی همچون توافق هستهای موسوم به برجام (که فرجامش مشخص شد) قطر این همسایه کوچک ایران، در چند ماه گذشته با پاکستان قراردادی ۱۰ ساله امضا کرد تا از طریق شناورهای ناقلاتی به این کشور گاز برساند. در حالی که طی هشت سالی که گذشت این فرصت طلایی کاملاً در اختیار ایران بود که بتواند این مهم را محقق کند و البته که هنوز دیر نشده و دولت جدید میتواند با اقدامات منسجم و با برنامه منافع ملی را در این خصوص به شکل بهتری دنبال کند. مثالهای دیگری را نیز میتوان در این خصوص بیان کرد. برای نمونه، همسایه دیگر ایران یعنی افغانستان شدیداً محتاج سوخت فسیلی است، اما ایران فقط ۳۵ درصد از بازار سوخت افغانستان را در تملک خود دارد در حالی هیچکدام از همسایگان این کشور منابع و ذخایر ایران را ندارند و بهراحتی میتوان این رقم را به نحو قابلتوجهی ارتقا داد.
مثالهایی از این دست برای کشورهای دیگر همسایه و حتی کشورهایی که عضو محور مقاومتند و امنیتشان مدیون جمهوری اسلامی است فراوان یافت میشود، اما نبود نگاه اقتصادی صادرات محور در دستگاه دیپلماسی دولت روحانی به آنان، باعث نفوذ کشورهایی همچون ترکیه به آنجا گشته و در عوض از وابستگی اقتصادی آنها به ایران کاسته شده که انتظار آن است جناب امیرعبداللهیان وزیر جدید با انتصابات هوشمندانه و غیرجناحی و سیاستگذاری صحیح آن روند غلط را اصلاح کنند.