محمدعلی نجفی، کارگردان پیشکسوت سینمای ایران که سریال ماندگار «سربداران» را در کارنامه خود دارد، بیش از چهار دهه پیش و در روزهای ملتهب اول انقلاب، مسئولیت سنگینی را قبول میکند تا سینما را از نابودی نجات دهد.
از رخدادهای مهم هنری پس از انقلاب اسلامی، تصمیمگیری برای سرنوشت سینما بود؛ سینمایی که نماد فرهنگ حکومت قبلی بود و انقلابیون روی خوشی به آن نشان نمیدادند. در این شرایط امام خمینی (ره) تصمیم میگیرند با سپردن مسئولیتی سنگین به یکی از اهالی سینما، این هنر را جان دوبارهای بدهند.
نجفی که سالهاست از متن سینما به حاشیه رفته، در مصاحبهای که با «تسنیم» انجام داده، به برخی از خاطرات ماههای ابتدایی پیروزی انقلاب و چگونگی قبول مسئولیت امور سینمایی کشور در آن سال اشاره کرده است. این هنرمند در زمانی مسئولیتی بزرگ را بر عهده گرفت که هر گونه تصمیم احساسی میتوانست تمام آینده سینما را به مخاطره بیندازد.
وی در ابتدای سال ۱۳۵۸ به شهر قم میرود و از سوی مهندس بازرگان به امام خمینی (ره) معرفی میشود، نجفی درباره خاطره آن روز میگوید: «صبح پنجشنبه که رفتیم، امام و مرحوم مهندس بازرگان کنار هم نشسته بودند، این طرف هم شورای انقلاب بود. همه هم همدیگر را میشناختیم، شهید مطهری و شهید بهشتی و مرحوم مهندس سحابی و آقای صباغیان بودند. ما نشستیم، مهندس بازرگان به امام گفتند: «در مورد سینما ایشان را داریم»، بعد اشاره کردند ما رفتیم جلو، یادم است مثلاً زانوی من با زانوی امام یکی دو سانتیمتر فاصله داشت. مهندس بازرگان توضیح داد، من گفتم «من اصلاً روحیه اداری ندارم و اصلاً نمیتوانم»، امام گفتند که «تکلیف است برایتان، بروید!»، مثل اینکه با این دست ما را جارو کردند. من یادم است بلند شدم خندهای را که روی لبهای مهندس سحابی و شهید مطهری و شهید بهشتی داشتند، هیچ وقت فراموش نمیکنم.»
نجفی پس از دیدار با امام خمینی (ره) به تهران میآید و شروع به ارتباطگیری با هنرمندان سینما میکند و در «کانون هنرمندان سینما» برای کارگردانان سخنرانی مینماید. یکی از اولین چالشهایی که وی با آن روبهرو میشود، مسئله اکران فیلمهاست، نجفی در این مورد میگوید: «برنامهریزی اولین کارمان این بود که یکسری فیلمها را ببینیم و اگر اصلاحاتی از نظر صحنههای غیراخلاقی دارد، ترمیم کنیم، از جمله یکی از آنها فیلم قیصر بود.»
نخستین مسئول سینمایی پس از انقلاب تصمیم میگیرد فیلم چالشبرانگیز قیصر را با سانسور صحنههای غیراخلاقی اکران کند؛ مسئلهای که به دردسر بزرگی برای او تبدیل میشود. نجفی میگوید: «فیلم قیصر را که من پروانه دادم، همان بچههایی که سینمای آزادی را مصادره کرده بودند، آقای خلخالی را دعوت میکنند و بخشی را که ما حذف کرده بودیم، یعنی رقص بازیگر را میگذارند و میگویند که «نجفی پخش کرده»، آقای خلخالی حکم اعدام من را میدهد، صفحه اول روزنامه هم مینویسند «نجفی باید اعدام شود!»، بچهها به من گفتند «عذرخواهی کن!»، گفتم «من عذرخواهی کنم؟»، گفتم «باشه، مصاحبه میکنم» و مصاحبه کردم، گفتم من ترجیح میدهم حضرت آقای خلخالی در امور سینما دخالت نکند برای اینکه اطلاعات من بهدلیل اینکه مجتهدزاده هستم و از یک خانواده روحانی، اطلاعاتم از اسلام بسیار بیشتر از مطالعات ایشان است درباره سینما و من ترجیح میدهم من در مورد سینما اظهارنظر کنم تا آقای خلخالی.»
این چالش اگر چه در نهایت به اعدام نجفی منجر نمیشود ولی باعث میشود وی پس از مدتی ادامه کار در مسئولیتی را که به وی سپرده شده بود به صلاح نداند و سراغ کار فیلمسازی برود؛ کاری که در نهایت به خلق اثر ماندگار «سربداران» منجر میشود. وی به ملاقات شهید بهشتی میرود، نجفی درباره آن دیدار میگوید: «گفتم من به این نتیجه رسیدم که کار من نیست و تصمیم دارم سربداران را بسازم. ایشان گفتند که «میخواهیم اتفاقی بیفتد»، گفتم «در هر صورت من نیستم»، پیاده از قوه قضائیه آمدم میدان بهارستان استعفا کردم»، به این ترتیب عمر مدیریتی اولین مدیر سینما پس از انقلاب به پایان میرسد.