با پخش چهار قسمت از یک سریال قطعاً نمیشود درباره کلیات آن نظر قطعی داد، اما در این یادداشت قصد دارم درباره اجرا و کمی درباره محتوای سریال «خاتون» به کارگردانی تینا پاکروان بپردازم؛ سریالی که معتقدم به دلیل تقارنش با سریال «زخم کاری» تا حدی مهجور مانده است، اما آنچه در این چهار قسمت دیده شده نشان میدهد پاکروان برخلاف تجربههایش در کارگردانی سه فیلم بلند در سینما توانسته با تمرکز بیشتری خاتون را جلوی دوربین ببرد.
علاقه پاکروان به روایت قصه زنانه و تبحر او در پردازش قصه ملودرام این بار در خاتون (تا به اینجا) توانسته جواب بدهد، موضوع انتخاب شده برای خاتون اگرچه درباره بخشی از تاریخ معاصر ایران است و تاکنون درباره جنگ روسیه و ایران در سال ۱۳۲۰ سریالهای زیادی ساخته شده است، اما خاتون به رغم موضوع و زمینه ژانریاش تا حد قابل توجهی پرداخت درستی در ملودرام دارد، به طوری که محور اصلی است و در موازات آن شیرزاد ملک به عنوان یک ارتشی شجاع در جنگ ایران و روسیه نشان داده میشود که به رغم میل واقعیاش باید با کمیسر روسی همکاری کند و در ارتش بماند، نکته مهم و حائز اهمیت در خاتون فیلمنامه منسجم آن است.
در سه قسمت ابتدایی به خصوص در قسمتهای دوم و سوم شخصیتها و موقعیتها به درستی معرفی میشوند و خاتون به عنوان هسته محرک و نماد زن ایرانی شناخته میشود. داستان جنگ و ارتش ایران از یک سو و ایجاد روابط عاطفی شیرزاد و خاتون از نکات مهم این اثر است که پاکروان به درستی به آن پرداخته و از روابط عاطفی بین آن دو به پیچش دراماتیکی رسیده است، حالا شیرزاد باید به طور ناخواسته با ارتش روس همکاری کند و این مسئله باعث شده روابط عاطفی آنها بغرنجتر شود. به نظر میرسد پاکروان در ایجاد قصه و رخدادها توانسته هوشمندی داشته باشد.
توازن جنگ و درگیری زنانگی خاتون در آن به سبب اتفاقات بین او و شیرزاد و حتی فخرالنساء به جذابیت موضوعی افزوده است، اضافه کنید نشان دادن چگونگی اشغال ایران توسط متفقین و تحولات ایران و اثرگذاری آن در یک خانواده را که نکته مهمی برای سریال محسوب میشود.
پاکروان به عنوان یک کارگردان زن کوشیده است بتواند این توازن و تحول را در شکلی زنانه نشان بدهد، از همین سو لطافت در مضمون از همان سکانس نخست در قسمت اول به مخاطب نشان داده میشود. پاکروان میتوانست سریالش را در پادگان ارتش و با شیرزاد و آغاز جنگ شروع کند، اما در سکانس اول ما با خاتونی آشنا میشویم که اسلحه به دست دارد و با توجه به شکلگیری شخصیت خاتون و علاقهاش به تیراندازی باعث میشود ما او را زنی شجاع بدانیم. قسمت سوم از شیرزاد برای پاسداری از خانواده اسلحه طلب میکند و این همان ایجاد قدرت در خاتون قلمداد میشود؛ زنی که حواسش به اطرافش است و حتی به دلیل رسیدگی به بیماری برادر شیرزاد پسر خود را از دست میدهد.
در هر قسمت وجود آدمهای فرعی و معرفی آنها باعث شکلگیری و شناخت بیشتر شخصیتهای اصلی شده و در کنار مضمون، پاکروان توانسته است در اجرا هم موفق باشد. پرداخت بصری در شکلگیری میزانسنهای منسجم باعث بهوجود آمدن اندازه نماها و حرکات دوربین استاندارد همراه با رنگهایی شده که در فضا و موقعیتها دیده میشود که از نکات مهم سریال است.
نمایی را به یاد بیاورید که شیرزاد به قصد جستوجوی مهمات به منطقه جنگی میرود. در آن سکانس شاهد چند حرکت دوربین و فضاسازی درست و به قاعدهایم که قطعاً چنین هوشمندی را از پاکروان در سینما شاهد نبودهایم. خاتون پربازیگر است و تا قسمت چهارم بازیگرانی که جلوی دوربین رفتهاند به درستی انتخاب شدهاند. بعد از مدتها مقدمی، خطیبی یا بابک حمیدیان بازی شسته رفتهای را ارائه میدهند که این به دلیل متن کامل و منسجم است.
نگار جواهریان در نقش خاتون توانسته ظرافتهای کاراکتر را با بازی درونی و قطعاً بیرونیاش به معرض نمایش بگذارد. جواهریان در پرداخت یک زن مقتدر و شجاع با المانهای درستی توانسته است به شخصیت مورد نظر کارگردان دست پیدا کند.