سرویس جامعه جوان آنلاین: وقتی حرف از درست مصرف کردن و اسراف نکردن میشود، بعضیها گمان میکنند منظور این است که به خودتان سخت بگیرید و خوب زندگی نکنید در صورتی که اصلاً اینگونه نیست و منظور از اسراف نکردن داشتن اعتدال و میانهروی در زندگی است. اتفاقاً سفارش به اعتدال و میانهروی در زندگی را در روایات بسیاری از زندگی ائمه و بزرگان دینی میخوانیم که وجه مشترک زندگی همهشان نحوه صحیح مصرف، جلوگیری از زیادهروی و زیادهخواهی و نداشتن سختگیری به خود و خانواده است.
در مصرف میانهرو باشیم
در مجموعهالاخبار باب ۱۷۱ آمده که روزی شاگردان امام صادق (ع) از ایشان درباره معنا و مفهوم اسراف پرسیدند و ایشان آیه ۶۷ سوره فرقان را تلاوت کرد و آنگاه مشتى سنگریزه از زمین برداشت، محکم در دست گرفت و فرمود: «این، همان بخل و سختگیری است (که در آیه از آن نهى شده است.)» سپس مشت دیگرى برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن روى زمین ریخت و فرمود: «این، همان اسراف است.» بار سوم مشت دیگرى و کمى دست خود را گشود، به گونهاى که مقدارى فرو ریخت و مقدارى در دستش باقى ماند و فرمود: «این، همان اعتدال بین سختگیرى و اسراف است.»
همچنین درباره میانهرو بودن هم روایتی از امام صادق (ع) هست که در تفسیر نورالثقلین اینگونه بیان شده که روزی مردی خدمت امام صادق (ع) آمد. حضرت به او فرمود: «تقواى الهى پیشه کن. اسراف نکن و بر خود هم سخت مگیر. میانهروی، مایه استوارى است. تبذیر همان اسراف است که خداوند درباره آن فرموده: تبذیر و زیادهروى نکن.»
پس منظور از اسراف نکردن، سختگیری به خودمان و در نظر نگرفتن آرامشمان نیست، اتفاقاً در آموزشهای دینیمان به در نظر گرفتن آسایش و آرامش زندگی و حتی آیندهنگری، ولی در حد اعتدال و نه با حرص و طمع بسیار تأکید شده است. امام صادق (ع) مىفرماید: روش زندگى سلمان چنان بود که وقتى سهم خود را از بیتالمال میگرفت، هزینه سالانهاش را کنار میگذاشت تا سال بعد فرا رسد و دوباره سهم خود را بگیرد. عده اى به سلمان اعتراض کردند: تو با این زهدى که داری، چرا چنین میکنى؟ تو از کجا مىدانی، شاید امروز یا فردا بمیرى! او در پاسخ گفت: چرا شما امیدى براى زندهماندن من ندارید؛ همچنان که بیم دارید که من بمیرم؟ اى بیخبران! نمىدانید که نفس انسانى در صورت عدم تأمین معیشتش، مضطرب و نگران مىشود، اما وقتى که هزینه زندگیاش تأمین باشد، آرامش پیدا میکند؟
ما در حال مردن و میراندن نوع بشر هستیم؟
در بیشتر مواقعی که صحبت از اسراف نکردن میشود ذهن میرود به سمت مصرف نادرست مواد غذایی و پوشاک و وسایل و لوازم زندگی، در صورتی که نه تنها جامعه ما بلکه تعداد زیادی از جوامع مختلف جهان با مصرف بیرویه سوخت و انرژی و منابع زمینی فاجعه به بار آوردهاند و این موضوع در کتابها، مقالهها و یادداشت نویسندگان و محققان غربی هم به خوبی مشهود است.
برای مثال در کتاب «هشدار به زندگان» نوشته «روژه گارودی» آمده است: «ما چگونه در حال مردن و میراندن نوع بشر هستیم؟ و این کار را چگونه با مصرف همهگونه منابع انرژی داریم انجام میدهیم؟ و چگونه کره زمین را داریم غیر قابل زندگی میسازیم؟
انرژی و منابع زمین در طول میلیونها سال در دل خاک نهفته و ذخیره شده است. ما (غربیها) به غیر حق، ادعا کردهایم و مدعی هستیم که حق داریم همه این انرژی و منابع زیرزمینی را طی یک نسل به هدر دهیم. همچنین ۸۰۰ سال است که انسان از زغال سنگ مستخرج از دل زمین استفاده میکند، ولی نیمی از آن را طی ۳۰۰ سال اخیر مصرف کرده است! و نیز نیمی از میزان مصرف نفتی را که انسان از آغاز کشف و استخراج آن به کار برده است تنها طی ۱۰ سال اخیر سوزانیده است!
جنگلهای جهان نیز در معرض خطر نابودی است. یک سوم درختان موجود در جنگلهای جهان به سال ١٨٨٢ که حدود ۲ میلیارد هکتار جنگل را پوشانیده بود، در سال ١٩٥٢ بریده و مصرف شد. این جنایت در حق طبیعت و محیط زیست آدمی، پیوسته ادامه یافته و افزایش هم پیدا کرده است.»
با تربیت میتوان تغییر رویه داد
انسان تربیتپذیر است، یعنی اگر در راه و رسم زندگی اشتباهی مرتکب شده باشد و غلط را درست پنداشته باشد، حتی اگر مدت زیادی هم با همان روش زندگی کرده باشد. اگر مطمئنش کنند که راهش اشتباه است و با همدلی تلاش کنند که او بتواند راه را از چاه تشخیص دهد در مسیر درست قرار میگیرد، ولی همه اینها بستگی به سلامت فکری جامعه و افرادی که در آن زندگی میکنند دارد. اگر افراد جامعه بتوانند در کنار هم قرار گیرند و برای داشتن زندگی بهتری تلاش کنند و با راهنماییهای صحیح و فرهنگسازیهای به موقع افرادی را که در اشتباه هستند، به مسیر درست هدایت کنند جامعه تبدیل به بهترین نوع خودش میشود. ممکن است فرد یا افرادی به رفتارهای اشتباهی مثل همین اسراف که دربارهاش صحبت کردیم عادت کرده باشند، ولی معنایش این نیست که این نوع رفتارها غیر قابل تغییر است بلکه با آموزش به موقع و فرهنگسازی صحیح میتوان به راحتی هر رفتار نادرستی را اصلاح و به سلامت رفتاری آن فرد و در نهایت سلامت جامعه کمک بسیاری کرد.
پیکر اگر سالم باشد بین اعضای آن همدردی است
استاد مطهری جامعه و افرادش را به بهترین شکل توصیف و تشبیه کرده است. در مجموعه آثار شهید مطهری میخوانیم که بهترین و جامعترین تشبیهات، تشبیه جامعه است به پیکر زنده. همان طوری که پیکر، مجموعهای از اعضا و جوارح است و هر عضوی کار و وظیفهای دارد، جامعه هم از مجموع افراد تشکیل میشود و مجموع کارهای مورد احتیاج جامعه به صورت شغلها و حرفهها میان اصناف و افراد تقسیم میشود. اعضا و جوارح پیکر هر کدام در مقام و درجهای هستند: یکی فرمان میدهد و یکی فرمان میپذیرد، یکی مقام عالی را در پیکر اشغال کرده یکی مقام دانی را. جامعه نیز همین طور است؛ یعنی هر جامعهای با هر رژیم و سیستمی اداره بشود، از یک نوع تقسیم کار و تقسیم مشاغل و وظایف و حتی یک نوع درجهبندی و طبقهبندی -که یکی فکر کند و نقشه بدهد و دیگری اجرا کند، یکی فرمان بدهد و یکی دیگر فرمان بپذیرد، یکی پست عالی را اشغال کند و یکی پست دانی را- چاره و گزیری نیست. جامعه با هر نظام و سیستمی اداره بشود، یک نوع ارگانیسم مخصوص خواهد داشت.
پیکر، سلامت و بیماری دارد، جامعه نیز سلامت و بیماری دارد؛ پیکر تولد و رشد و انحطاط و موت دارد، جامعه نیز همین طور است؛ پیکر اگر سالم باشد بین اعضای آن همدردی است، جامعه نیز اگر سالم و زنده و دارای روح اجتماعی باشد همینطور است.