اگر بهصورت اتفاقی شنونده صحبتهایی باشید که بین اعضای یک خانواده در جریان است، متوجه میشوید که از کلمهها و تعبیراتی استفاده میکنند که هیچ تصوری از معنایشان ندارید. این کلمهها، که به آنها «خانهگویش» میگویند، محصولِ زندگی طولانیمدتِ آدمها کنار هم است. خیلی از آنها درواقع واژههای بیمعنایی هستند که بچههای خانواده در کودکی ساختهاند یا حاصلِ اشتباهات بامزهایاند که حس صمیمیت و آشنایی را در خانواده ایجاد میکنند. تحقیقات جدید از نقشِ مهم این واژهها در معنابخشی به خانواده میگویند.
خیلی از ما زبانی خصوصی داریم، کلماتی که مختص زندگی خانوادگیمان است. شاید پدر یا مادرتان در کودکی لقبی به شما داده باشند و حالا که بزرگ شدهاید، همچنان آن را یدک بکشید. شاید شوخی قدیمی یا ارجاعی مشترک به ترانهای داشته باشید. این واژگان، اسمهایی که عزیزانتان را با آن صدا میکنید [مثل عزیزم، قشنگم و...]، شوخیها و میمهای شخصی [عقاید یا رفتارهای مشترکتان در یک گروه]ابداعاتیاند که به خانهگویش یا فامیلکت معروفند و از دل زندگی در محیط نزدیک و صمیمی سر برمیآورند. در دوران کرونا، ما وقتِ بسیار بیشتری را در چنین محیطهایی میگذرانیم و لذا اصطلاحات درونگروهیمان نیز بهتناسب تغییر کرده است.
سینتیا گوردن، دانشیار زبانشناسی در دانشگاه جورجتاون و نویسنده کتاب «معناسازی، خانوادهآفرینی»، بخش زیادی از دوران حرفهایاش را در حوزه گفتارهای خانوادگی سپری کرده است. گوردن میگوید: «هر گروهی که اعضایش برای مدتها ارتباط گستردهای با یکدیگر داشته باشند و خود را متمایز از دیگران ببینند، رفتهرفته، زبان را به شکلهای خاصی به کار میبرند. گوش دادن به صداهای ضبطشده از خانوادههای دیگر مثل غرق شدن در دنیایی متفاوت است.»
همه ما، برحسب مخاطب و هدفِ گفتگو، در شرایط مختلف به شکلهای مختلفی صحبت میکنیم (که جای تعجب ندارد). یک روز سخنگفتنمان رسمی است و برای ارائه پروژه برای همکاران به کار میرود و روزی دیگر گفتگوهای پیش پا افتاده در اولین قرار آشنایی؛ زبان ما همیشه بسته به شرایط و مخاطب تغییر میکند.
خانهگویشها بخشی از سیاق صمیمی زبان هستند، یعنی نحوه صحبت ما در «پشت صحنه» با صمیمیترین افراد زندگیمان. خانهگویش در واقع زبان خودمانی خانهمان است و با آن میتوانیم خویشتن غیرعلنی خودمان را با تمام قرابتهایش به نمایش بگذاریم. خانهگویشها از انواع و اقسام خانوادهها به وجود میآیند: بزرگ، کوچک، برگزیده یا، به قول یکی از دوستان، «قرنتیم» Quaranteam (گروهی از خانواده یا دوستان که هنگام قرنطینه همدیگر را میبینند، در حالی که از افراد دیگر دوری میکنند). به مرور زمان، این اصطلاحات ممکن است در محفل خودمانیمان جا بیفتند و ماندگار شوند.
چه چیزی الهامبخش زبانهای خانوادگی میشود؟ بهصورت کلی، سپریکردن زمان کافی با یکدیگر و تجربیات مشترکی که در یک جمعِ واحد رخ میدهد. کودکان معمولاً معمارانِ واژگان جدیدند، بهخصوص در دوران یادگیری زبان. در آزمون و خطاها و بازیهای کودکان با صداها و معناها، واژهآزماییهای بامزهشان گاهی سر زبان همه اعضای خانواده میافتد و گاهی حتی بهعنوان میراث زبانیِ خانواده به نسلهای بعدی منتقل میشود. بسیاری از اصطلاحات خانهگویشی نیز در مرحله ایجادِ روابط صمیمیِ تازه تولید میشوند، یعنی دورانی که زن و شوهرها یا دوستان راههایی خصوصی برای ابراز محبت یا برقراری گفتگوهای دشوار میآفرینند تا از مرز ناشفاف میان آشنایی و صمیمیت گذر کنند.
خانهگویشها به ما احساس خانواده بودن میدهند. زبان خصوصی و درونگروهی حس صمیمیت را میپرورد و هویت ما را میسازد. در پژوهشی با موضوع استفاده از اصطلاحات نامعمول میان زن و شوهرها، پژوهشگران دریافتند که زبان شخصی حس نزدیکی را به وجود میآورد و معمولاً در تلاشهای مربوط به ارتباط یا آشتی بروز مییابد. خانوادهها وقتی از اصطلاحات خانهگویشی استفاده میکنند، داستانها و مناسک و خاطراتی را تقویت میکنند که آنها را در قالب گروه به هم پیوند میدهد. گوردن میگوید: «هر بار که از اصطلاحی استفاده میکنند، به تمام موارد قبلیای اشاره میکنند که از آن استفاده کردهاند. با این کار به نوعی «خانواده بودنشان» را تصدیق میکنند و رابطهشان را بازمیآفریند.»
البته زندگی خانگیمان در دوران همهگیری کرونا تغییر کرده است. از آنجا که زبان، رابط آشفته و انسانیِ ما برای دستوپنجه نرمکردن با دنیای اطراف است، همراستا با تغییر ما، دگرگون میشود. کووید۱۹ رویداد بزرگی در زندگی جمعی ماست که متأسفانه اصطلاحات جدیدی را برای گوشهایمان آشنا ساخته است: شهربند، قرنطینه، کروکانا (به افرادی گفته میشود که مقررات مربوط به کرونا را رعایت نمیکنند و باعث شیوع بیشتر آن میشوند، یا مایحتاج مردم را احتکار میکنند)، قطع زنجیره و دیگر اصطلاحات مربوط به همهگیری.
فراخوانی به دوستانم دادم تا ماجراهای خانهگویشی دوران کرونایشان را برایم بفرستند. ایمی فریِر، معلم ۳۸ساله کمانچه که ساکن گرَسولی در کالیفرنیاست، کلمه «شکمطینه» (quarantum را توضیح داد که «کلمهای بامزه برای شکمهای جدیداً گندهمان» است. کلمه «ترامپکردن» را هم بین خودشان ساخته بودند، تعبیری خوب برای افزایش اضطراب بر اثر زیاد خواندن اخبار. «مثلاً میتوانم از شوهرم بپرسم هنوز داری ترامپ میکنی؟ منظورم این است که باید کمکم گوشی را زمین بگذارد و بخوابد.
وقتی تحت فشارِ شرایطی زندگی میکنیم که انگار غوغایی دائمی و تاریخساز است، شاید وسوسه شویم این کلمات را چیزهایی مندرآوردی، سبکسرانه و بعضاً خجالتآور در زندگی روزمره بدانیم. اما با هر کسی صحبت میکردم ارزش زیادی برای خانهگویشهای خودش قائل بود. آنها از گفتنش خرسند بودند و این خانهگویشها را مصداقِ صمیمیت در خانهشان میدیدند. حرف که میزدیم، حس میکردم انرژی میانمان ردوبدل میشود، انگار ترکیبی از غرور و آسیبپذیری بود که با در میان گذاشتن واژهنامه خانوادگیشان به آنها دست میداد. گوردن میگفت همرسانی خانهگویشِ خود به دیگری به معنای راه دادن غریبهای در جمع خودیهاست. «واقعیت این است که ما، لحظهبهلحظه، در زبان روزمره، خانوادههایمان را خلق میکنیم.»
نقل و تلخیص از: وبسایت ترجمان
/ نوشته: کاترین هایمز/ ترجمه: علیرضا شفیعینسب/ مرجع: آتلانتیک