کد خبر: 1069662
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
گفت‌وگوی «جوان» با رزمنده بسیجی قاسم صادقی
حاج قاسم صادقی متولد سال ۱۳۳۸ در تهران و از رزمنده‌هایی بود که از همان آغازین روز‌های جنگ بسیجی‌وار خودش را به اهواز رساند و همراه با گروه فدائیان اسلام به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی به خرمشهر و آبادان رفت.
صغری‌خیل فرهنگ

حاج قاسم صادقی متولد سال ۱۳۳۸ در تهران و از رزمنده‌هایی بود که از همان آغازین روز‌های جنگ بسیجی‌وار خودش را به اهواز رساند و همراه با گروه فدائیان اسلام به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی به خرمشهر و آبادان رفت. اکنون که سال‌ها از اتمام دفاع مقدس می‌گذرد، او در آبادان به یاد همرزمان شهیدش، یادمان شهدای دشت ذوالفقاری آبادان را راه‌اندازی کرده و به همراه خانواده‌اش در این یادمان مشغول خدمت‌رسانی به زائران کربلای ایران است. در ادامه صحبت‌های سردار صادقی را که در گفتگو با ما بیان داشته است، می‌خوانیم.


اولین سرباز‌های بعد انقلاب
من در دوران رژیم شاهنشاهی به خدمت سربازی نرفتم و بعد از پیروزی انقلاب جزو اولین سرباز‌های انقلاب شدم که به پادگان عجبشیر تبریز اعزام و بعد در پادگان منظریه قم مشغول به خدمت شدیم. اردیبهشت ۵۹ که خدمتم را به اتمام رساندم، مشغول کار در بخش توزیع روزنامه و چاپخانه شدم که جنگ شروع شد. با شنیدن بیانات امام خمینی (ره) که فرمودند: «دزدی آمده و سنگی انداخته و در رفته است‏‏» انگیزه‌ای شد که راهی اهواز شوم.
گروه ۲۰۰۰ نفری
در ادامه با اولین گروه ۲ هزار نفری بسیج به جنوب اعزام شدم و از همین جا «بسیجی شدنم» آغاز شد. اما آن زمان نامش نیرو‌های داوطلب مردمی بود. وقتی به اهواز رسیدم، سلاح به دست گرفتیم و راهی ماهشهر و بعد هم آبادان شدیم. دیدن صحنه‌های مهاجرت مردم دلم را به درد می‌آورد. مردم بی‌پناه و سرگردانی که با هر چه در دست داشتند مثل گاری، دوچرخه، فرغون و... در دشت و بیابان در حال فرار بودند تا ناموسشان به دست دشمن نیفتد.
آشنایی با سیدمجتبی هاشمی
بچه‌های بسیجی یا همان نیرو‌های مردمی که پایشان به آبادان و خرمشهر می‌رسید، به همت شهید سیدمجتبی هاشمی در کنار هم جمع می‌شدند و در گروه فدائیان اسلام فعالیت می‌کردند. این گروه بسیار مستقل عمل می‌کرد. در همین ایام «دریا قلی سورانی» مردی که کنار رود بهمنشیر انبار وسایل اوراقی داشت، متوجه شد عراقی‌ها از رودخانه عبور کردند و قصد ورود به آبادان را دارند. ایشان با دوچرخه‌اش تا مقر رزمنده‌ها رکاب زد؛ راهی ۹ کیلومتری. رزمنده‌ها را از موضوع باخبر کرد و آبادان از خطر سقوط نجات پیدا کرد. ما در گروه فدائیان اسلام که متشکل از ۱۵۰۰ رزمنده بود یک سال از حریم آبادان دفاع کردیم.
شهدای دشت ذوالفقاری
به مدت ۱۱ ماه در دشت ذوالفقاری روبه‌روی روستای سادات خط پدافندی داشتیم که هزاران هزار خاطره را هم در این ایام پشت سر گذاشتیم. بعد از جنگ مرتب به بهشت‌زهرا (س) می‌رفتم. یکی یکی روی قبر‌ها را می‌خواندم. روی هرکدام که نوشته بود گروه فدائیان اسلام، می‌دانستم از بچه‌های دشت ذوالفقاری است. اسم و شماره تلفنم را یادداشت می‌کردم و روی مزار می‌گذاشتم. آن‌ها که تماس می‌گرفتند با آن‌ها ارتباط می‌گرفتم و از خاطرات شهیدشان می‌گفتم.
خانواده بسیجی
روحیه بسیجی‌ام هیچگاه به من اجازه نداد که بی‌تکاپو و راحت گوشه‌ای بنشینم. برای همین تصمیم به بازسازی جبهه ذوالفقاری گرفتم. موضوع را که با خانواده شهدا در میان گذاشتم، استقبال کردند. شکر خدا خانواده‌ام بسیجی‌وار مثل همیشه پای کار بودند و برای کمک به آبادان آمدند. الان هم یک کانکس در دشت ذوالفقاریه داریم که ابتدا همراه با همسر و بعد با پسرم و همسرشان در آنجا زندگی می‌کنیم. در این مدت توانستیم یادمان دشت ذوالفقاری را همراه با سنگر و خاکریز و دو حسینیه بسازیم و فضای بکری را برای بازدید علاقه‌مندان و زائران جبهه‌های جنوب مهیا کنیم.
دیدار با رهبری
دو سال پیش از دفتر مقام معظم رهبری با من تماس گرفتند و از من خواستند برای ارائه گزارش خدمت ایشان مشرف بشوم. خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم که آقاجان مدتی است که آتش به اختیار وارد عمل شده و در این مسیر هستیم. ما یک کار فرهنگی انجام دادیم که فرماندهان و سرداران سپاه بار‌ها و بار‌ها برای بازدید آمدند. ایشان ما را مورد تفقد و حمایت‌های معنوی خود قرار دادند. ما بر این باوریم همانطور که امام خامنه‌ای فرمودند این جنگ یک گنج است. حالا ما به لطف خدا و نگاه شهدای عزیزمان توانستیم بخش کوچکی از این گنج را احیا کنیم. به عنوان یک بسیجی باید جهادی کار کنیم. جهادی یعنی اینکه بتوانیم از موانع و مشکلات به راحتی عبور کنیم. من تا زنده‌ام بسیجی می‌مانم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار