کد خبر: 1070269
تاریخ انتشار: ۰۵ آذر ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
نظری بر سرنوشت نیرو‌های اجتماعی در دوران حاکمیت رضاخان
بی‌تردید دوران حاکـمیــت پهلوی اول، مقطع قلع و قمع تمامی عـنـاصـر و جریاناتی است، که می‌توانستند به عنوان واسطه مردم با حکومت عمل کنند و انعکاس‌دهنده گرایش و خواست گروه‌های اجتماعی باشند
محمدرضا کائینی

بی‌تردید دوران حاکـمیــت پهلوی اول، مقطع قلع و قمع تمامی عـنـاصـر و جریاناتی است، که می‌توانستند به عنوان واسطه مردم با حکومت عمل کنند و انعکاس‌دهنده گرایش و خواست گروه‌های اجتماعی باشند. با این همه فرحناز حسام، مؤلف اثر «دولت و نیرو‌های اجتماعی در عصر پهلوی اول»، سعی کرده تا با ورود به جزئیات، نسبت همه طیف‌ها و اقشار اجتماعی در آن دوره را، با دولت (به مفهوم عام آن) بسنجد. مؤلف در دیباچه این اثر، در باب چیستی پژوهش خویش و اهمیت آن، چنین آورده است:
«گرچه در امروز تاریخ معاصر ایران، زمینه‌های مساعدتری برای شکل‌گیری نهاد‌های مدنی پدید آمده است، اما با همین وضعیت نیز، نهاد‌های واسط مرحله جنینی خود را می‌گذرانند. به دلایلی دوره رضاشاه هم، جامعه ایران وجود احزاب و فعالیت انجمن‌ها و نهاد‌های مستقل از حکومت را تجربه نکرد، زیرا نهاد‌ها و سازمان‌های سیاسی، آمادگی پذیرش گفتگو و مشارکت شهروندان را نداشتند و به این جهت، گروه گرایی به شدت سرکوب می‌شد و هر تشکلی که پا می‌گرفت، از سوی حکومت، تهدید و تعطیل می‌گشت! در پژوهش حاضر، که به شیوه بررسی تاریخی و مطالعه اسنادی فراهم شده و از منابع و متون مربوط به تاریخ اجتماعی ایران در قرن اخیر، بهره گرفته است، بدیهی است که اطلاعات تاریخی مربوط به دوره رضاشاه، از متون و کتب و اسناد و خاطرات نگاشته شده، استخراج شده است. در انتخاب متون، سعی شد از منابعی استفاده شود، که از نظر ارزش و استحکام مستندات، دارای اعتبار باشند. این امر با مشاوره و داوری اساتید تاریخ و نیز با رجوع به متون تاریخی انجام شده است، که دفعات و تعدد ارجاع آن‌ها به منابع، نشان‌دهنده اهمیت و اعتبار آن کتاب‌ها و مستندات است. خاطرات نیز از میان نوشته‌های افرادی که در آن دوره تاریخی حضور داشته و بی‌واسطه درگیر مسائل اجتماعی بوده و یا مقام و منصبی رسمی و حکومتی داشته‌اند، گزینش شدند. در این پژوهش به طور عمده، از دو نوع سند استفاده شده است: سند‌هایی که درباره واقعیت‌ها، اطلاعات می‌دهند و سند‌هایی که خودشان، صورتی از واقعیت هستند! سند‌های نوع اول، مانند خاطرات مردان سیاست، به هنگام نقل رویداد‌هایی که خود در آن‌ها شرکت داشته‌اند و دیگر اسناد، مانند یک اعلان انتخاباتی یا یک سند به جا مانده از احکام و دستورات وزرا، منقولاتِ شاه، حکم مشروطه و ... هستند. دوره مورد بررسی، مقطع تاریخی مربوط به حکومت رضاشاه است. لازم به توضیح است که دوره پادشاهی پهلوی اول، از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ هـ. ش. به مدت ۱۶ سال بوده، اما از آنجا که فرایند قدرت‌گیری رضاشاه نیز، شامل نکات اجتماعی فراوانی می‌باشد، که تصمیمات و حتی حضور رضاخان در مناصب حکومتی، در آن‌ها تأثیر مستقیم دارد، از این رو دوره زمانی کودتای ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ هـ. ش نیز، مورد توجه قرار گرفته است؛ بنابراین در تحلیل چگونگی رویارویی رضاشاه با نیرو‌های اجتماعی، به طور کلی، دوره ۲۰ ساله‌ای که او دارای قدرت سیاسی بوده، مورد بررسی قرار گرفته است، که در بسیاری موارد، روندی از تغییر روش در مناسبات او با طبقات اجتماعی و گروه‌ها، وجود دارد. این تحول در روابط، با در نظر گرفتن رویداد‌های پیرامونی، معنادار می‌شوند. برای مثال، نحوه برخورد رضاشاه با روحانیون، زنان و روشنفکران، به موازات اعمال سیاست‌های توسعه‌ای و تأثیری که این برنامه‌ها بر بافت فرهنگی، اجتماعی و سنتی جامعه ایران می‌گذارد، به تدریج دگرگون شده و شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. گاه مشاهده می‌شود که مناسبات مسالمت‌آمیز رضاشاه با گروه‌های اجتماعی، به روابطی پر از تنش و سوءظن تبدیل می‌شود! نکته حائز اهمیت آن است که این پژوهش، مطالعه تاریخی صرف نیست و تلاش نگارنده این نیست، که رویداد‌های تاریخی را با ذکر جزئیات و به طور دقیق و موشکافانه انعکاس دهد، زیرا هدف نوشتن تاریخی نیست، که محققان و صاحب‌نظران و اساتیدی بسیار پرتوان‌تر و با دانش و اطلاع بیشتر، قبلاً زوایای این دوره را به طور تخصصی در منابع و متون مختلف، مشروح آورده‌اند. در این کتاب وقتی از واقعه یا رویدادی سخن رفته، سعی شده همان وقایع و رویداد‌هایی باشند، که در بسیاری از منابع، به آن‌ها اشاره شده است. برای آن که تا حد ممکن، داوری منصفانه و تحلیل واقع‌گرایانه‌ای را عرضه کنیم، سعی کردیم از مشابهات و مشترکات ابراز شده در کتب و مآخذ، استفاده نماییم. برای نمونه، وقتی نحوه رویارویی رضاشاه با روزنامه‌نگاران بیان می‌شود، به منظور پرهیز از جهت‌گیری‌های احتمالی، از آرای مشابهی که نویسندگان و محققان و خاطره‌نویسان داشته‌اند، بهره گرفته‌ایم...».
این مقدمه در ادامه خود، در توضیح دسته‌بندی‌های خویش از موضوع مورد بررسی، به تبیین مفاهیمی از قبیل نیرو‌های اجتماعی، حکومت، عرصه عمومی و تشکل‌های واسط پرداخته و در بسط هریک از آنها، این‌گونه به تبیین می‌نشیند:
«مهم‌ترین و محوری‌ترین مفاهیم در این پژوهش، عبارتند از: مفهوم نیرو‌های اجتماعی و مفهوم حکومت. سایر مفاهیم، ذیل این دو قرار می‌گیرند، که در این‌جا به قرائت خاص و دقیقی که این نوشتار بر آن‌ها مبتنی است، اشاره می‌شود:
یک- نیرو‌های اجتماعی: مجموعه طبقات و گروه‌هایی هستند، که بر زندگی سیاسی، به معنای کلی آن تأثیر می‌گذارند و ممکن است به شیوه مستقیم، قدرت سیاسی را در دست گیرند و یا در آن نفوذ کنند. نیرو‌های اجتماعی مرکب از افرادی هستند که دارای وجوه همسانی از علایق اجتماعی، اقتصادی، ارزشی، فرهنگی، صنفی و مانند آن باشند. همچنین به شرکت در حیات سیاسی علاقه‌مند هستند و به این منظور، به خود سازمان داده و آماده انجام عمل سیاسی می‌شوند. نیرو‌های اجتماعی، مبتنی بر سه مؤلفه هستند: ۱- نیرو‌های پایه (زنان، روحانیون و...) ۲- نیرو‌های جنبش (جنبش زنان، دهقانان و...) ۳- نیرو‌های نفوذ مستقیم (سازمان‌های خاص و احزاب و اصناف). در این پژوهش از نیرو‌های پایه، به گروه‌های زنان و روحانیون و روشنفکران و از نیرو‌های نفوذ مستقیم، به احزاب و اصناف و گروه‌های کارگری، اشاره شده است.
دو- حکومت: به لحاظ نظری می‌توان مفاهیمی، چون دولت، حکومت، حاکمیت و قدرت سیاسی را، متمایز دانست. هر کدام از مفاهیم یادشده، در علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی، تعریف مشخص و دقیقی دارند. در این‌جا این مفاهیم را با تسامح، به جای یکدیگر به کار برده، از همه آن‌ها تنها یک تعریف را مراد می‌کنیم: قدرت عمومی مستمر و مداومی که در ایران دوره رضاشاه، واجد ارکان مهمی، چون شاه، ارتش و بوروکراسی است.
سه- عرصه عمومی: شبکه‌ای از روابط و فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را دربر می‌گیرد، که خارج از ساختار قدرت و نهاد‌های حاکمیت، عمل می‌کند. انواع گروه‌های اجتماعی و احزاب و اصناف و تشکل‌های مردمی، در این عرصه فعال هستند.
چهار- تشکل‌های واسط: کلیه گروه‌ها و جمع‌هایی که در عرصه عمومی فعالیت می‌کنند و دارای دو ویژگی می‌باشند: مستقل از قدرت سیاسی‌اند و در خدمت منافع گروه ذی‌نفع خود عمل می‌کنند.
هدف این بررسی آن است که در دوره رضاشاه، به جست‌و‌جوی گروه‌ها و نهاد‌های مستقلی پرداخته شود، که قادر بوده‌اند توازن قدرتی میان شاه و مردم برقرار نمایند. پرسش آن است که آیا در آن دوره، چنین گروه‌هایی وجود داشته‌اند؟ اگر وجود داشته‌اند، کدام نیروی اجتماعی، پایه شکل‌گیری چنین نهاد‌های مستقلی شده، در ضمن چه نوع مناسباتی با حکومت رضاشاه داشته است؟...».

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار