در سالهای اخیر توجه به ظواهر در تمامی ابعاد زندگی به شکل فزایندهای افزایش داشته است. این توجه به ظاهر شامل توجه به چهره و بدن هم میشود. در واقع این مسئله موجب شده است هویت جسمی افراد بیش از پیش مورد توجه آنها قرار گیرد. گاهی وقتها هویت جسمانی افراد شکل نمیگیرد و این مسئله موجب میشود تا این افراد مدام در رابطه با ظاهرشان با خود درگیر باشند و تصور کنند با تغییر ظاهر میتوانند هویت جسمانی خود را هم شکل دهند. در واقع این افراد اختلال بدشکلی انگاری دارند و این اختلال موجب میشود تا برای تغییر ظاهرشان به هر کاری دست بزنند.
از سوی دیگر آنچه در جامعه امروز از طریق رسانهها درباره تصویر افراد از بدن شکل میگیرد گاهی با واقعیت زیستی انسان فاصله دارد. به طور مثال اگر فردی با ویژگیهای فیزیکی عروسک باربی وجود خارجی داشت قطعاً نمیتوانست راه برود و زندگی عادی داشته باشد، اما نوجوانی که هنوز طرح بدنیاش شکل نگرفته با دیدن این تصویری که از سوی رسانهها و سلبریتیها و اینفلوئنسرها تبلیغ و ترویج میشود، دچار بدشکل انگاری میشود و به دنبال تغییر ظاهر خود و هویتیابی از این طریق است.
بعد از آن که هویت جسمانی نوجوان شکل نمیگیرد و فرد به افسردگی و اضطراب مبتلا میشود و اعتماد به نفس و عزت نفسش کاهش مییابد، چراکه تصویر بدنی آن با تصاویری که در جامعه میبیند متفاوت است، این سرآغازی بر گرایش افراد به سمت و سوی تغییر چهره و اندام از طریق جراحیهای زیبایی و رژیمهای سخت لاغری و در گامهای بعدی پیکرتراشی و کارهایی از این قبیل است.
اما واقعیتی که متقاضیان جراحیهای زیبایی کمتر به آن توجه میکنند این است که خیلی وقتها با عمل جراحی زیبایی فرد به چهره و اندام ایدهآل خود نمیرسد! اکثر اوقات افراد متقاضی جراحی زیبایی که اغلب به وسواسهای فکری دچارند تغییرات ایجاد شده در ظاهر خود را نمیپسندند و گاهی وقتها برای رسیدن به ایدهآل خود بارها زیر تیغ چنین جراحیهایی میروند.
به بیان دیگر میزان سلامت روان متقاضیان جراحی زیبایی در میزان رضایت بعد از عمل جراحی زیبایی حتی از مهارت جراح تعیینکنندهتر است. طبق مطالعات و پژوهشهای صورت گرفته، افرادی که دارای بعضی حالات روانی مثل افسردگی، اضطراب و روانپریشیاند و همچنین کسانی که از اختلالات روانی مزمن رنج میبرند بهتر است سراغ جراحی زیبایی نروند، چراکه پس از انجام عمل زیبایی، عدم دستیابی به نتیجه مورد نظر سبب تشدید این اختلالات میشود. علاوه بر این جراحیهای زیبایی هم مانند هر جراحی دیگری دارای تبعاتی است که در برخی موارد جبرانناپذیر است. جراحیهای زیبایی ناموفق آسیبهای روحی و روانی و حتی اجتماعی به افراد میزند و موجب اضطراب، وسواس، بدبینی، ترس از حضور در جمع و انزوا و مشکلات جسمی از جمله عوارض داروهای بیهوشی، کبودی، مشکلات تنفسی و حتی نیاز به عمل مجدد میشود. جالب اینجاست در کشورهای توسعهیافته که صاحبان علم جراحی زیبایی هستند، افراد کمتری برای انجام چنین عملهایی رغبت دارند یا حداقل با وسواس بیشتری این عملها را انجام میدهند.
در مواردی این افراد زیبایی اولیه و حتی جان خود را نیز در مسیر زیباتر شدن از دست میدهند.
با سر زدن به دادسرای جرائم پزشکی و پزشکی قانونی به کرات با این افراد مواجه میشوید و پروندههای متعددی در این رابطه وجود دارد که ممکن است هیچ گاه هم به نتیجه نرسد. آمار دقیقی از تعداد فوت شدگان عمل زیبایی وجود ندارد و با توجه به حساسیتهای موجود مسئولان پزشکی قانونی در این باره کمتر اظهارنظر میکنند. با وجود این طبق آمار غیررسمی سالانه تا ۱۲۰ نفر قربانی عملهای زیبایی میشوند.
شاید لازم باشد تا جراحان زیبایی قبل از انجام این جراحیها متقاضیان خود را برای مشاورههای روانشناختی به روانشناسان معرفی کنند. طبیعتاً کسی که با سلامت روان و آگاهی کافی به جراحی زیبایی اقدام میکند، خیلی راحتتر و بهتر نتیجه کار را میپذیرد تا کسی که به واسطه اختلالات روحی- روانی به سراغ این جراحیها میآید. اما هم اکنون نه تنها متخصصان جراحی زیبایی بلکه بسیاری از رشتههای دیگر نیز به این وادی وارد شده و درآمدهای وسوسهکننده جراحیهای زیبایی بازار آن را در میان پزشکان غیرمتخصص هم داغ کرده است. اینجاست که ورود ساختارهای نظارتی همچون سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت ضروری مینماید.