من هم قبول دارم اين را كه در ميداني آرام جز اين نبايد كرد اما وقتي دشمن دارد به تاخت به سوي شما ميآيد و تيغ آخته در هوا ميچرخاند و فرق سر شما را هدف گرفته است، قاعده هم تغيير ميكند و با همه توان و سرعت به دفاع برخاستن را اقتضا ميكند، به ويژه كه ميدانيم اگر به ما برسد، به ضربتي ما را خواهد انداخت. اصلاً قدرت رفتن را از ما خواهد گرفت و به خاك مذلت خواهد نشاند. آن وقت فرصت آهسته رفتن هم نخواهد ماند، چه رسد به پيوسته رفتن!
مطالعه فضاي موجود رسانهاي و تأمل در ايلغار فضاي مجازي غيرخودي و آلوده كه بوي آلباني، انگليس و امريكا ميدهد و لهجه عبري- عربي دارد، به ما ميگويد كه رسانههاي رسمي، بايد رسم آهسته و پيوسته رفتن را به شيوه دقيق و صريح و صادق و روايت اول تبديل كنند. گاه هم با شتاب هرچه تمامتر بر دشمن بتازند. به قول بچههاي جنگ، فقط براي «پاتك» طراحي نكنند كه اول ديگران بزنند و اينان به دفاع برخيزند. براي «تك» هم حتماً برنامه بريزند كه تجربه ثابت كرده است، بهترين دفاع، حمله است. براي حمله هم آهستگي قطعاً معنا ندارد، هر چند پيوستگي را بايد متناسب با شرايط از نو تعريف كرد. در اين تعريف، پيوستگي در سلسله عملياتهاي رسانهاي خود را نشان خواهد داد كه رمق دشمن را ميگيرد، با شتابي دقيق و سازمانيافته كه امكان سازماندهي و تجديد قوا را از او بگيرد. فضاي رسانههاي رسمي اصلاً با اين نگاه همسو نيست، بماند كه به دوران قبل از اينترنت و فضاي مجازي ميماند. خيلي آهسته و گاه حتي به دور از پيوستگي دارند تكنگاري ميكنند. هنوز گرفتار هرم تاريخي و هرم وارونهاند. در گزارشها اتوكشيده مينويسند تا اتوي كلماتشان به هم نخورد. به دروازهباني خبر چنان دقت دارند كه گاه خبري كه بايد و همه ديدهاند، به صفحات راه نمييابد. ميپندارند نگفتن به معناي نبودن است در نگاه جامعه، حال آنكه مردم در همان لحظه تولد خبر از آن «باخبر» ميشوند. واقعيت اين است كه فضاي مجازي نه به پشت كه به درون خيمه رسانههاي رسمي رسيده است. اگر براي خيمه و خرگاه خودشان هم كه شده تكاني به خود ندهند، فضاي مجازي با اين شتاب كه ميآيد، نه تنها خيمهشان را فتح خواهد كرد كه گليم پاره باقي مانده از دوران اوجشان را هم از زير پايشان خواهد كشيد، همين!