کد خبر: 1076487
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۴۰۰ - ۲۲:۳۰
سرمقاله مدیرمسئول
در طول یک دهه و نیم گذشته موضوع ارتباط جمهوری اسلامی ایران و روسیه از محور‌های حاشیه‌سازی‌های جریان رسانه‌ای معارض بوده است. این جریان که وابستگی آن به غرب چندان پوشیده نیست، گاه با شعار‌های فریبنده و ظاهراً خیرخواهانه خود را نگران استقلال ایران معرفی کرده و این روابط را در مغایرت با آن قلمداد می‌کند. اما ریشه این تقلا‌های سیاسی و رسانه‌ای علیه همکاری ایران و روسیه در کجاست؟
محمدجواد اخوان

در طول یک دهه و نیم گذشته موضوع ارتباط جمهوری اسلامی ایران و روسیه از محور‌های حاشیه‌سازی‌های جریان رسانه‌ای معارض بوده است. این جریان که وابستگی آن به غرب چندان پوشیده نیست، گاه با شعار‌های فریبنده و ظاهراً خیرخواهانه خود را نگران استقلال ایران معرفی کرده و این روابط را در مغایرت با آن قلمداد می‌کند. اما ریشه این تقلا‌های سیاسی و رسانه‌ای علیه همکاری ایران و روسیه در کجاست؟
در طول ۳۴ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و دوره جنگ سرد که جهان میان دو قدرت شرق و غرب تقسیم شده بود، حکومت دست‌نشانده وقت ایران در مدار غرب بود و به طور مشخص پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ایران کاملاً در سیطره امریکایی‌ها قرار گرفت. در این مدت نسبتاً طولانی امریکایی‌ها بر همه شئون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی ایران از سطوح راهبردی گرفته تا سطوح جزء مسلط شدند و سررشته تمام امور در اختیار مستشاران امریکایی بود.
با وقوع انقلاب اسلامی هرچند سیاست رسمی نظام جدید «نه شرقی، نه غربی» و نفی هر دو بلوک سلطه‌گر بود، اما روشن بود که بلوکی که تا قبل از آن قدرت مستقر در ایران را در دست داشته است و در واقع منافع آشکار و بالفعل در این سرزمین داشت، بیشتر از این تحول بزرگ ضربه دید و از همین رو بود که به‌رغم مخالفت مردم ایران با هر دو ابرقدرت، امریکایی‌ها برای حفظ منافع راهبردی خود به هر قیمتی تلاش کردند و از هیچ ابزاری برای فرونشاندن خیزش ملت ایران فروگذار نکردند. در این مقطع اتحاد شوروی نیز در مسیری مغایر با اهداف انقلاب اسلامی در حرکت بود و به طور مشخص در افغانستان، تعارض بزرگی میان حامیان و همراهان انقلاب اسلامی و ارتش شوروی وجود داشت. در طول دهه ۶۰ هم سرویس اطلاعاتی شوروی سابق (ک‌گ‌ب)، چه مستقیم و چه به شکل نیابتی از طریق گروهک‌های چپ به اقداماتی علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخت، اما از آنجا که در دوره پیش از انقلاب، کشور ما تا حد زیادی در سیطره نفوذ قدرت سیاسی راهبردی امریکا قرار داشت، عملاً شبکه عوامل متصل به شوروی از قدرت و عمق کافی برای وارد کردن ضربه جدی به جمهوری اسلامی برخوردار نبود و همانگونه که همان زمان هم معروف بود، بسیاری از این گروهک‌های چپ، بیش از آنکه چپ متصل به شوروی باشند، «چپ امریکایی» بودند. از این رو هرچند سیاست رسمی نظام «نه شرقی، نه غربی» بود، اما وجه برجسته آن، تقابل با غرب بود و دلیل آن هم قدرت شبکه نفوذ غرب در ایران و تقلا‌های بسیار غرب و غرب‌گرایان برای حفظ منافع راهبردی گذشته بود.
پس از فروپاشی شوروی عملاً صحنه سیاست بین‌الملل تغییر کرد و رقبای امریکا تا حد زیادی صحنه را ترک کردند. در این شرایط واشنگتن به دنبال حاکم کردن «نظم نوین جهانی» بود که کدخدایی امریکا را بر دهکده جهانی تثبیت می‌کرد. در طول سال‌های پایانی قرن بیستم، فقط چند دولت همچنان در مقابل یکجانبه‌گرایی امریکا ایستاده بودند که قدرتمند‌ترین آن‌ها جمهوری اسلامی ایران بود، اما به تدریج با تحولات سیاسی و اقتصادی در آسیا و امریکای‌لاتین زمینه‌هایی برای نپذیرفتن یکجانبه‌گرایی و تک‌صدایی امریکا پدید آمد و اروپا نیز تا حدی هویت خود را احیا کرد. اینک دیگر از شوروی به عنوان یکی از دو ابرقدرت دوره جنگ سرد با آن سطح از شبکه نفوذ و عوامل در سطح بین‌الملل خبری نیست و جای خود را به کشوری داده که گذشته قدرتمندی داشته، اما امکان آن بازیگری گذشته را ندارد و البته اینک زخم خورده از تحدید و پیشروی ناتو است.
اکنون همه کشور‌هایی که سیاست نسبتاً مستقلی در عرصه جهانی دنبال می‌کنند و به نحوی نسبت به سیاست بین‌الملل رویکرد اعتراضی دارند و به نظم موجود باور ندارند، باید سطحی از همکاری را با یکدیگر دنبال کنند. روشن است که میان آرزوها، آرمان‌ها و سلایق سیاسی و فرهنگی و اعتقادی این کشور‌ها تفاوت‌های زیادی وجود دارد، اما همه در یک نکته مشترک هستند و آن اینکه نظم ظالمانه موجود را مغایر منافع خود می‌دانند و در یک تعامل و همکاری راهبردی با یکدیگر می‌توانند بر یکجانبه‌گرایی واشنگتن خط بطلان بکشند و جهانی عادلانه‌تر از اکنون (و نه لزوماً کاملاً عادلانه) ترسیم کنند.
واضح است که این همکاری هیچ منافاتی با حفظ اصول، ارزش‌ها، آرمان‌ها و اهداف عالی انقلاب ندارد و اتفاقاً تفاوت بنیادین همکاری ایران با کشور‌هایی همچون روسیه، هند و چین و... با غرب در آن است که این کشور‌ها اصراری بر کوتاه آمدن از مبانی ارزشی و اصول ما را ندارند و این در حالی است که غرب و به ویژه امریکا شرط همکاری و تعامل خود را تنازل از اصول انقلاب اسلامی می‌داند.
طبیعی است که غرب و غرب‌گرایان باید از هرگونه همکاری و تعامل راهبردی که مقابل قدرت غرب در جهان باشد، احساس نگرانی کنند و عجیب نیست که کسانی که حل همه مشکلات را در تسلیم شدن در برابر کدخدا خلاصه می‌کردند، اینک از دیدن منافع اقتصادی و سیاسی گسترده در تعامل با قدرت‌های غیرغربی ناخرسند باشند و با شبهه‌افکنی آن را مخدوش جلوه دهند.
البته دلیل دیگری در پشت صحنه سناریوی مخدوش‌سازی روابط ایران و روسیه وجود دارد و آن تلاش غرب‌گرایان برای تطهیر چهره کریه سلطه‌گران غربی و به‌ویژه امریکاست. از دیرباز همین رویه کم و بیش وجود داشته است.
به‌عنوان نمونه در سال ۶۰، یکی از مهم‌ترین ترفند‌های لیبرال‌های حامی امریکا برجسته کردن غیرمعمول شعار «مرگ بر شوروی» با این هدف بود که شعار «مرگ بر امریکا» کم‌رنگ شود. این چنین است که حضرت امام (ره) در تیر سال ۶۰ در این خصوص روشنگری می‌کنند که «خط [ضدانقلاب]این بود که اصلاً امریکا منسی شود. یک دسته شوروی را طرح می‌کردند تا امریکا منسی شود».
به هر روی سفر رئیس‌جمهور کشورمان به روسیه، نشانه روشنی از دوره‌ای جدید، نه فقط در دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران که در صحنه سیاست بین‌الملل است؛ دوره‌ای که آن را باید دوره «ظهور همکاری قدرت‌های غیرغربی» و در واقع «پساغرب‌گرایی» در صحنه جهانی دانست؛ دوره‌ای که طی آن کشور‌های مستقل و قدرت‌های غیرغربی در تحولات جهانی مؤثرتر وارد می‌شوند و ادعای کدخدایی کاخ سفید را پایان می‌دهند. فریاد‌های غرب و غرب‌گرایان در واقع شیون و زاری لحظات پیش از احتضار کدخدای امریکایی است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار