اگرچه صنایعدستی عنوان صنعت را یدک میکشد و هر جا که سخن از صنعت میشود طبیعتاً مسائل اقتصادی، چون هزینه، درآمد، نیروی کار و آموزش نیز مطرح میشود، اما بهطور معمول به صنایعدستی به عنوان یک صنعت که میتواند شغلی درآمدساز باشد نگاه نمیشود، از اینرو سرمایهگذاری جدی برای توسعه این بخش بهویژه در بین زنان در جامعه انجام نمیگیرد. بررسی قدمت صنایعدستی در ایران بیانگر آن است که این دست صنایع مدت مدیدی است که در جایجای ایران وجود دارد، اما از آنجا که روی توسعه محصولات صنایعدستی چندان کار جدی نشده است، هم برخی از این مشاغل در معرض از بین رفتن هستند و هم اینکه توسعه رشتههای مختلف صنایعدستی مورد بیتوجهی قرار گرفته است. این در حالی است که در شرایط کنونی اقتصاد ایران توسعه صنایعدستی میتواند هم مشکل بیکاری را حل کند و هم اینکه تولید ناخالص داخلی را افزایش دهد.
صنایعدستی یکی از قدیمیترین شغلهایی است که در کشور و بهویژه استان بوشهر وجود دارد. از زمانهای قدیم بیشتر مردم روستاهای این استان توانایی انجام و ساخت بعضی از صنایعدستی بومی را دارند. فوزیه مقتدرفرد، یکی از کسانی است که در این زمینه توانسته فعالیت داشته باشد و در کنار تأمین مالی خود و خانواده حداقل ۲۵۰ نفر را در این حوزه مشغول کار و فعالیت کند. در همین رابطه گفتوگویی با این فعال اقتصادی و کارآفرین انجام دادیم که در ذیل میخوانید.
چطور وارد فعالیت در صنعتی شدید که کمتر کسی وارد آن شده بود؟
سال ۹۱ کیفدوزی را از همسایه خواهرشوهرم یادگرفتم و اولین چرخخیاطی راستهدوزی را با حقوق شوهرم به مبلغ ۴۸۰ هزار تومان خریدم و یک تولیدی کیفدوزی راه انداختم. با تلاشهای فراوان، استاد کیفدوزی و چرمدوزی شدم و در زمینه آموزش فعالیتم را شروع کردم. بعد از مدتی با کمک و حمایتهای شبانهروزی همسرم تعاونی صنایعدستی را ثبت کردیم تا بتوانم در همه رشتههای صنایعدستی، هم در زمینه آموزش و هم تولید فعالیت داشته باشم.
تشکیل خانواده و فرزندان در روند کاری شما چه تأثیری داشت؟
سال ۹۱ که شروع به کار کردم، یک دختر دو ساله داشتم و بعد از ۹ سال خداوند فرزند پسری به من عطا کرد و از این بابت خدا را شاکرم. با وجود اینکه صاحب دو فرزند بودم، به تمامی کارهایم بهموقع رسیدگی میکردم و زمانی که همسرم از سر کار به منزل میآمد، بچهها را به او میسپردم و به کارهای بیرون منزل و تولیدی رسیدگی میکردم، به کلاسهای آموزشی میرسیدم و برای خرید مواد اولیه به بازار میرفتم، سپس مواد اولیه را به منزل تولیدکنندهها میرساندم. در حال حاضر زمان زیادی را صرف کار کردن میکنم، حتی ساعات بیشتری نسبت به آقایان در حال کار کردن هستم. هماکنون ۲۵۰ نیروی کار دارم که همگی از خانمهای بیسرپرست و بدسرپرست هستند. به عنوان راهبر کمیته امداد، تکتک خانهها را میگردم و کسانی را که از نظر مالی وضعیت مناسبی ندارند پیدا میکنم و برایشان کلاسهای رایگان آموزشی میگذارم و بعد از دورههای آموزشی، خروجی کلاسم کسانی هستند که به این شغل علاقه دارند. به آنها کار میدهم و در تولیدی کنار خودم مشغول کار میشوند. بهطور جدی به مدت پنج سال است که در رشته حصیربافی و کپوبافی فعالیت دارم، به عبارتی هم در زمینه آموزش و هم تولید صادراتمحور فعالیت دارم.
آینده خود را در حوزه اقتصادی و بازرگانی چگونه میبینید؟
به عنوان یک فعال اقتصادی طبیعتاً در مورد آینده هم فکر میکنم، با ۲۵۰ نیروی کاری که دارم توانایی این را در خود میبینم که یک سهامدار بزرگ در زمینه صنایعدستی باشم.
فرزندان خود را به ادامه کارتان تشویق میکنید؟
تحصیلاتم فوقدیپلم است و دخترم به رشته پزشکی بسیار علاقه دارد. به او توصیه میکنم در کنار رشته مورد علاقهاش حتماً هنر نیز بیاموزد و یک کارآفرین باشد، چون کارآفرینی در جهت حمایت از نیازمندان است و همین که دست کسی را بگیری، حس شادی را درون وجودت زنده میکند. من معتقدم سفرهای که پهن کردم باعث شده هم خودم و هم اطرافیانم از آن روزی انتفاع ببریم و همیشه به دخترم توصیه میکنم که اگر چند نفر بتوانند کنار تو روزیشان را دربیاورند خیلی خوب است.
رابطه شما با کارکنان تولیدیتان چطور است؟
در مورد نیروهایم به شخصه طوری با آنها رفتار میکنم که هر زمان نیاز به چیزی داشتند به آنها کمک کنم و از نظر مالی هم هر زمان نیاز به پول داشته باشند، مبلغی را به آنها میدهم که به کار دلگرم شوند و دغدغه معیشت مانع کارشان نشود.
برخی معتقدند آداب و رسوم خانوادهها یا اقوام و قبایل سنتی مانع اشتغال و فعالیت اقتصادی زنان است. نظر شما در مورد این مسئله چیست؟
خانمهایی در بوشهر زندگی میکنند که عربزبان هستند و بنا به رسم قدیمی و قبیلهای خود از خانه بیرون نمیآمدند و سنتی زندگی میکردند و همسرانشان معتقد بودند زنها نباید از خانه بیرون بروند، اما با تلاشهای فراوان با همسرانشان صحبت کردم و بعد از جلسات آموزشی که برایشان میگذاشتم، ابتدا کارهایی به آنها محول کردم که آنها این کارها را در منزل انجام میدادند، بعد هم که علاقهمند میشدند با اجازه همسرانشان به کارگاه میآمدند و فعالیت میکردند. در حال حاضر ۱۲ خانم عربزبان را بهطور کامل آموزش دادهام، طوری که در صورت نیاز از آنها برای آموزش استفاده میکنم. تا امروز هم با توکل بر خدا در هیچ زمینهای به کسی نیازمند نبودهام. ابتدا که کار را شروع کردم از سراج شروع کردم، بعد رشته حصیربافی و کپوبافی را دنبال کردم. عدهای از خانمها که در منزل کار میکنند، این کار را به نوعی زنگ تفریح خود میدانند و در کنار کار به وظیفه همسری و مادریشان هم میرسند و از نظر مالی با انجام این کار تأمین هستند و به قول خودشان دستشان در جیب خودشان است، بنابراین منعی برای فعالیت اقتصادی خانمها وجود ندارد و مشاغل زیاد مناسبی برای آنها
وجود دارد.
در نمایشگاه بینالمللی که هر سال برگزار میشود، حضور داشتهاید؟
در نمایشگاههای زیادی شرکت کردهام؛ تهران، اصفهان، تبریز، مشهد و کرمانشاه. سال ۹۸ بود که به عنوان نماینده استان بوشهر در رشته حصیربافی انتخاب شدم و به کشور قرقیزستان و عمان رفتم. امسال هم قصد دارم با توکل بر خدا در نمایشگاه اکسپوی دوبی شرکت کنم، حتی در خارج از کشور هم در نمایشگاههای زیادی شرکت کردهام و معتقدم هر زنی توانایی این را دارد که روی پای خود بایستد، حتی بهتر و بالاتر از مردها.
در زمینه صادرات فعالیت دارید؟ آیا مشکلی در این زمینه وجود دارد؟
خوشبختانه با تلاش معاونت صنایعدستی استان بوشهر توانستهام کیفیت کارم را بالا ببرم تا جایی که به کشورهای حاشیه خلیجفارس مانند قطر، عمان و امارات همچنین به صورت چمدانی به کشورهای اروپایی صادرات داشته باشم، اما متأسفانه یکی از مشکلات این است که دلالان مواد اولیه را از استان خارج میکنند. همچنین هنرمندانی را که ما از صفر به صد رساندهایم از ما میگیرند.
چه توصیهای به خانمها دارید؟
در کل یک خانم اگر بخواهد کاری را شروع کند باید به این مسئله اعتقاد داشته باشد که وقتی روی یک شاخه مینشیند از شکستن آن شاخه نباید هراسی داشته باشد، چون به آن شاخه اعتماد نکرده، بلکه به دستها و بالهای خود اعتماد کرده و باور داشته است. در قدیم خانمهایی که در استان بوشهر زندگی میکردند با برگ درخت خرما فقط حصیر گرد و همان سبد و زنبیل ساده تولید میکردند، ولی الان با طرحهای جدیدی که خودم انجام دادم و ایدههایی که داشتم، روی برگ درخت خرما برنامهریزی کردم و ایدههای بسیار جدید و نو وارد بازار کردم و با کارهای سبک و کاربردی توانستم با برگ درخت خرما انواع دیوارکوب، لوستر، ظرف نان، جای حبوبات، جای برنج، آینه، کوسن حصیری، نشیمن حصیری، کیف حصیری و خیلی از کارهای دیگر را تولید کنم و با تلفیقی از چرم و برگ درخت خرما کارهای متنوع و زیبایی را وارد بازار کردم که تا قبل از این کسی این کار را نکرده بود، پس خواستن، توانستن است و خانمها میتوانند در حوزه مشاغل صاحب موفقیت شوند.
نشان ملی را چطور و با چه محصولاتی اخذ کردید؟
نشان ملی این است که یک کار جدید و تلفیقی با کیفیت عالی را که کسی قبل از آن تولید نکرده باشد تولید کنید. من با تولید یک نشیمن طبی که داخلش را پشم شتر قرار دادم برای افراد گرممزاج و برای افراد سردمزاج هم پنبه طبیعی قرار دادم توانستم این نشان را دریافت کنم، قبل از من کسی این کار را انجام نداده بود. در حال حاضر این محصول را صادر میکنم و سفارشات زیادی هم در داخل کشور دارم. علاوه بر این کوسن حصیری، مبل و یک کیف حصیری دوشی هم از تلفیق چرم طبیعی و حصیر تولید کردم که به آنها هم نشان ملی تعلق گرفت. گاهی پیش میآمد که بافندهها در شروع کار مواد اولیه را خراب میکردند، ولی من به آنها امید میدادم که از کار منصرف و ناامید نشوند و ادامه دهند. گاهی برای بار دوم هم کار را خراب تحویل میدادند و من مجبور بودم دستمزدشان را هم بدهم، این مسئله برخی اوقات تا چهار یا پنج بار ادامه پیدا میکرد، ولی من همچنان با امید، انگیزه و صبوری به کار و آموزش ادامه میدادم تا جایی که کاری را که مدنظرم بود، بتوانند تحویل دهند.
کرونا چه تأثیری در کارتان گذاشت؟
شرایط کرونا باعث شد کارگاه تعطیل شود و نمایشگاهها هم تعطیل شد، ولی در این شرایط سعی کردم محصول تولیدی نیروهایم را بخرم تا دستشان تنگ و از کار دلسرد نشوند، چون احساس تعهد داشتم و این محصولات را به سختی در انبار نگه میداشتم، چون کپو طوری است که اگر در شرایط نم و رطوبت باشد کپک میزند. به خاطر همین سعی میکردم با قیمت کمتر یا حتی بدون سود آنها را به مشتری بفروشم که نه مشتری را از دست بدهم و نه نیروی کارم را.
علاوه بر خانمها، آقایان هم با شما همکاری دارند؟
نیروهای من بهطور غیرمستقیم در منزل با من کار میکنند و بعضیها خانوادگی و طایفهای این کار را انجام میدهند. خانمها به همراه همسران و بچهها یا مادرشوهر، عروس و نوهها همگی در این کار فعالیت میکنند.
خانواده شما هم در این کار هستند؟
بله، چهار خواهر دارم که همگی در کار صنایعدستی فعالند. یکی از خواهرانم به همراه همسرش به صورت مجازی فعالیت میکنند و درآمد خوبی هم دارند. خواهر دیگرم کنار من در گالری که برای فروش داریم، مشغول کار است. همگی در کار صنایعدستی فعالیت داریم.
سختیهای کار شما چیست؟
مواد اولیه به سختی پیدا میشود و برای تهیه آن باید به روستاهای دور که مسیرهای بدی هم دارند بروم و گاهی باید تنها تا نیمهشب برای تهیه مواد اولیه که فقط در تابستان میتوانم انبار کنم مشغول هستم، چون در زمستان به دلیل سردی هوا این برگها و شاخهها خشک نمیشوند، به همین دلیل باید در تابستان انبار را پر کنم و اعتماد چند باغدار امین که بتوانم مواد اولیه را از آنها بگیرم، جلب کنم. از دیگر سختیهای کار، وجود دلالهاست که با پیشنهاد ۵ تا ۱۰ هزار تومان بیشتر نیروی استادکار من را از دستم درمیآورند و این موضوع برایم بسیار سخت است، چون با زحمت فراوان استادکار تربیت میکنم.