مسیر زندگیمان تحت تأثیر خانواده، مدرسه و دوستانمان قرار میگیرد. در این مسیر با افراد زیادی آشنا میشویم و هر کدام از این افراد که توجه ما را جلب کنند، در هدفی که برای زندگی خود تعیین میکنیم اثرگذار خواهند بود. فائزه مسعودی متولد۱۳۷۰ است و در ۲۰سالگی با مجموعه گروه جهادی سفیران کوثر نور آشنا شده، همین آشنایی مسیر زندگی او را تغییر داده است، زیرا بعد از اردو رفتن با این گروه، تصمیم گرفت در تهران گروه جهادی جدیدی را تأسیس کند و «مادرانه» برای کمک به محرومان ساکن تهران هر کاری که از دستش برمیآید، انجام دهد. او امروز دغدغه حل مشکلات محرومان حاشیه تهران را هدف زندگیاش قرار داده و در مسیر محرومیتزدایی قدم برداشتهاست. خبرنگار «جوان» با این دختر جهادگر به گفتگو نشستهاست که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
از خودتان و شروع فعالیت خود در گروه جهادی سفیران کوثر نور بگویید.
من ۳۰ سال دارم، مجرد و دانشجوی کارشناسیارشد هستم. از سال۱۳۹۰ با گروه جهادی سفیرانکوثرنور آشنا شدم که مسئول این گروه خانم دکتر پاپینژاد هستند. بهمن۱۳۹۱ به همراه گروه جهادی سفیرانکوثرنور به اردویی در خرمشهر رفتم و این اولین تجربه جهادی من بود.
گروه شما چه کارهایی در خرمشهر انجام داده و چه نتایجی به دست آورده است؟
یکی از ثمرههای تلاشگروه جهادی سفیرانکوثرنور این بوده که از سال۱۳۹۵، دختران بومی خرمشهر توانمند شدهاند و دیگر خودشان برنامه برگزار میکنند.
مسئولیت رسانه و تبلیغات در گروه به عهده من بود، اینکه از فعالیت بچهها تصویربرداری کنم یا از کارهای انجام شده گروه، گزارش مکتوب بنویسم. به مرور زمان و بعد از آنکه دختران بومی توانستند خودشان مسئولیت ادامه کار را برعهده بگیرند و همچنین با اضافه شدن نیروهای جدید به گروه، تصمیم گرفتم تا گروه جهادی به اسم «فتح» را ثبت کنم تا به کمک سایر اعضای گروه به مشکلات مناطق محروم تهران رسیدگی کنم. این هم یکی دیگر از نتایج گروه جهادی سفیران کوثر نور است که من را برای تأسیس گروه جهادی دیگری تربیت کرده است.
گروه جهادی فتح چه کارهایی انجام دادهاست؟
از همان آغاز کار گروه جهادی «فتح»، زلزله کرمانشاه اتفاق افتاد. با اینکه میخواستیم در تهران شروع به کار کنیم و به مناطق محروم تهران سرکشی و برای حل مشکلات ساکنان این مناطق برنامهریزی کرده بودیم، اما بعد از حادثه زلزله کرمانشاه تصمیم گرفتیم انرژیمان را سمت کرمانشاه ببریم. مدتی بعد هم شاهد حوادث تلخی، چون سیل گلستان و خوزستان بودیم که تابستان۹۸ با پنج گروه دیگر یک اردوی جامع برنامهریزی کردیم و ۱۲روز در سوسنگرد ماندیم. در این مدت چهار روستا را تحت پوشش قرار دادیم و خدمات پزشکی، عمرانی و موضوع کارآفرینی و خود اشتغالی زنان را در آنجا انجام دادیم. ما از ابتدا برنامه خوداشتغالی افراد در مناطق محروم را درنظر داشتیم تا بعد از توانمند شدن افراد آن منطقه به مناطق دیگر برویم و به رهایی محرومان از وضعیت نامناسب زندگیشان کمک کنیم.
مهمترین هدف شما از تشکیل گروه جهادی مجزا چه بود؟
یکی از مهمترین اهدافی که سبب شد گروه جهادی فتح را تشکیل دهم مسئله رفع آسیبهای اجتماعی بود که هر سال در مناطق محروم پررنگتر و بیشتر از قبل میشد. به خصوص مشکلات مربوط به زنان خودسرپرست که این آسیب چندین آسیب اجتماعی دیگر را به دنبال خود داشت. این مسئله مدنظر من بود که اگر زنان خودسرپرست دارای شغل باشند، بسیاری از مشکلات آنها حل و از بروز بسیاری از مشکلات جلوگیری خواهد شد.
آیا کمکهای نقدی یا بستههای ارزاق نیز برای مردمان محروم در مناطقی که سرکشی کرده بودید در برنامهتان داشتید؟ یا فقط مسئله اشتغال را مدنظر قرار دادید؟
بعد از سرکشی و بازدید ما از مناطق محروم تهران، میدیدیم افرادی که بستههای ارزاق، کالا و لباس دریافت میکردند، اشباع شدهاند و به دلیل درخواست کمک مکرر از خیرین و گروههای جهادی بیش از آن چیزی که باید بسته ارزاق و لباس و همچنین وجه نقد دریافت میکردند، در مقابل خانوادههایی بودند که حفظ آبرو میکردند و کمتر دستشان به سمت خیرین دراز میشد، به همین دلیل هیچ بسته ارزاق و وجه نقدی دریافت نمیکردند. متأسفانه ما دیدیم که ارزاق توزیع مناسبی ندارند و به همین دلیل هزینهها را روی توانمند کردن و اشتغال افراد متمرکز کردیم. آن چیزی که موجب افزایش مهاجرت از شهرستانها به حاشیه تهران شدهاست و ما دربارهاش به کرات شنیده بودیم. این مسئلهای بود که آمدیم دنبال کار در تهران و اگر هم کار پیدا نکنیم یا سرکار نرویم، خیرین و گروههای جهادی به اینجا میآیند و ارزاق، کالا و لباس برایمان میآورند (!) این مضمون صحبتهایی بود که ما میشنیدیم. متأسفانه همین تفکر باعث میشد تا افراد تنبلی که به تهران میآمدند تنبلتر شوند. البته در میان آنها هستند کسانی که اگر شغل برایشان ایجاد شود حتماً سمت آن میروند، افرادی که به جد دنبال کار بودند و میخواستند به آنها کمک هزینه اشتغال بدهیم تا خودشان روی پای خودشان بایستند و منتظر کمکهای خیرین و گروههای جهادی نمانند.
برای توانمند ساختن ساکنان مناطق محروم چه برنامهای داشتید و دارید؟
چرخهای را که برای ایجاد شغل درنظر میگیریم باید تکمیل باشد، یعنی در آن فرد توانمند شود، شغلی را بیاموزد، زمینه آن شغل فراهم شود و کالای تولید شده در بازار به فروش برسد.
طبق همین چرخه ما پارچه و لوازم دوخت را از تهران تهیه میکردیم و مثلاً به سوسنگرد میبردیم و در اختیار محرومان منطقه قرار میدادیم، آنها هم بعد از آموزش کافی، لوازم آشپزخانه مثل دم کنی، پیش بند، دستگیره و... میدوختند و بعد از تولید محصولات آنها را به تهران میآوردیم و میفروختیم و بعد از فروش نیز هزینهها را به خودشان برمیگرداندیم تا محصولات دیگری را برای فروش تولید کنند و به دستمان برسانند. همه این کارها را بر اساس تجارب گروه جهادی قبلی که در آن بودیم یاد گرفتیم. ما فرزندان همان گروه بودیم، اما خواستیم برای یاریرسانی مردم محروم ساکن در تهران متمرکز شویم.
خانوادهتان مخالف کارهای شما نبودند؟
خانوادهام نه تنها مخالف کارهایم نبودند بلکه پیشرو در این کارها شدند، اوایل شیوع کرونا بخشی از خانهمان تبدیل به کارگاه دوخت ماسک شده بود، گاهی بخشی از خانه را تبدیل به دپوی لوازم میکنیم تا به مناطق محروم بفرستیم، همچنین سالی دو الی سه بار به صورت خانوادگی و برای یاریرسانی در مناطق محروم به خرمشهر سفر میکنیم. از طرفی مادرم کارگاه دوخت لباس دارند، از این کارگاه برای روزهای سخت کرونایی و برای دوخت ماسک استفاده کردیم و با آوردن ۱۰ چرخخیاطی کارگاه را بزرگتر کردیم. خواهرم نیز یک نقاش و هنرمند است که در خیلی از برنامهها کنار ما بودند و از ایدهها و خلاقیت او استفادهکردیم. پدرم شغل آزاد دارد و بسیجی است، ایشان راننده صلواتی گروه جهادی هستند و برای جابهجایی لوازم در مناطق مختلف به ما کمک میکنند.
تا چه زمانی به فعالیت جهادی خود ادامه میدهید؟
این کار زمان و پایانی ندارد، تا زمانی که محرومیتزدایی واقعی با ظهور امام زمان (عج) اتفاق نیفتادهاست، این توفیق را داریم که به این مسیر ادامه دهیم و به مردم خدمت کنیم. از خدا میخواهم کمکم کند تا کارهایم را در گروه به شکل درستتری انجام دهم. اینکه توانمند کردن این محرومان به بهترین شکل ممکن انجام شود. اینطور نباشد که به جای مسیر پیشرفت، مسیر پسرفت را انتخاب کنیم و شرمنده این افراد شویم.
خیلی ممنون از شما و فعالیتهایی که گروه جهادی فتح انجام میدهد. در پایان اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
متأسفانه موازی کاریهای فراوانی در کمکرسانی به ساکنان مناطق محروم داریم. برخی از خانوادهها چه در تهران و چه در شهرستانهای دیگر، تعداد زیادی خدمات، کمکهای مالی و بستههای ارزاق دریافت میکنند، در مقابل خانوادههایی هستند که کمکهای نهادهای بالادستی کفاف زندگیشان را نمیدهد و گروههای جهادی باید آنها را شناسایی و کمکشان کنند.
یک انتقاد هم به شورایعالی انقلاب فرهنگی دارم که هیچ کدام از اعضای آن خانم نیستند. مگر درصد دانشجویان خانم بیشتر از آقایان نیست؟ چرا در تصمیمگیریهای کلان، خانمها دخالت چندانی ندارند؟
متأسفانه در همین حوزه جهادی نیز میبینید که نهادهای جهادی در عرصه مردمی فکر میکنند کار فقط کارهای عمرانی و ساخت دستشویی و حمام است و از عهده آقایان برمیآید. در صورتی که باید نگاه فرهنگی داشته باشند، باید این دغدغه ایجاد شود که رفتن به سمت سبک زندگی ایرانی اسلامی به شکل واقعی نیازمند حضور پررنگ بانوان است و این مسئله باید جدی گرفته شود.