اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، نقدی است بر خاطرات ابوالحسن بنی صدر اولین رئیسجمهوری اسلامی ایران که در خارج از کشور و تحت عنوان «درس تجربه» منتشر شد. این کتاب توسط عباس سلیمی نمین تاریخ پژوه معاصر تألیف شده و دفتر مطالعات و تبیین تاریخ ایران به انتشار آن همت گماشته است. مؤلف در بخشی از دیباچه خویش بر این تحقیق، درباره پیشینه بنیصدر اینگونه به داوری مینشیند:
«سرنوشت سیاسی آقای ابوالحسن بنیصدر، حقیقتاً و بدون کمترین تردیدی، درس تجربهای گرانسنگ و از یاد نرفتنی برای ملت ایران محسوب میشود. برخی تحلیلگران، وضعیت ایام پایانی حضور سیاسی این شخصیت در ایران در مقام اولین رئیسجمهور کشور را به همه دوران حضورش در صحنه مبارزات سیاسی ملت ایران تعمیم میدهند و کار بازخوانی روند زندگی وی را بر خود آسان میسازند. به عنوان پدیدهای تجربه شده، این رویکرد نمیتواند در بردارنده توشه تاریخی ارزشمندی برای ملت ایران باشد، زیرا اینگونه سهلسازیها در عرصه تاریخ پژوهی، از ابتدا مُهری بر کارنامه فرد مورد نظر میزند که شاید بتوان آن را صرفاً شایسته مقطع سقوط وی دانست. تا آنجا که تحقیقات مشخص میسازد، آقای بنی صدر تا قبل از دستیابی به جایگاه ریاستجمهوری، ضمن رنج بردن از برخی ضعفهای شخصیتی، دارای اعوجاجاتی در اندیشه سیاسیاش نیز بود، اما همانگونه که خود در خاطراتش به آن اذعان دارد، چون رویکرد وی در فعالیتهای سیاسی، صرفاً نیل به قدرت و نه خدمت است، به سرعت در مسیر داد و ستدها و پیوند خوردنهای ناسالم سیاسی قرار گرفت تا آنجا که اسناد روایت میکند، قبل از انقلاب نمیتوان نقطه تاریکی در کارنامه این چهره سیاسی یافت. براساس اسناد به دست آمده از سفارت امریکا، تنها سرمایهگذاری هدفمند در مورد آقای بنیصدر، تلاش شرکتی پوششی سیا برای نزدیک شدن به وی در فرانسه، همزمان با اوجگیری نهضت مردم ایران بوده است تا مبتنی بر قراردادی در ازای دریافت مشاورههای اقتصادی، ماهانه یکهزار دلار به وی پرداخت شود، اما به دلیل سرعت تحولات و بازگشت این چهره سیاسی به کشور در پرواز انقلاب، هرگز این قرارداد اجرایی نمیشود و آقای بنیصدر وجهی دریافت نمیدارد، ضمن اینکه ماهیت این کمپانی بر وی روشن نبوده است. اما چه عاملی موجب میشود ابتدا وابستگی به صدام را از طریق مجاهدین خلق پذیرا میشود و به تدریج در این چاه ویل، بر همه ارزشها پشت پا میزند و برای باقی ماندن در قدرت، در وادی هر نوع سرسپردگی درمیآید؟ آقای بنی صدر در خاطرات خود به مخاطبش برای ریشه یابی این انحراف کمک میکند: حمید احمدی: گفته شده که شما، چون میخواستید رئیسجمهور بشوید، اختیارات زیادی را در آن پیشنویس (قانون اساسی) برای رئیسجمهور قائل شدند؟ بنیصدر: اصلاً من در آن موقع، چنین فکری نداشتم. اگرچه در دوران جوانی، اینچنین گفته بودم، اما وقتی به ایران برگشتم، اصلاً آن چه به ذهنم نمیآمد، این بود... آقای بنیصدر در این بخش از گفتوگوی خود میپذیرد که از ابتدای ورود به عرصه فعالیتهای سیاسی در جوانی، هدفش صرفاً دستیابی به بالاترین سطح قدرت رسمی در کشور بوده است. افراد با چنین انگیزهای از فعالیت اجتماعی و سیاسی، زمانی که به قدرت میرسند، با توسل به هر ابزار نامشروعی، سعی در حفظ موقعیت دست یافته به آن میکنند. در صورتی که با رویکرد خدمت، انسانها در هر موقعیتی بدون توجه به این امر که دارای جایگاه رسمی هستند یا خیر، به وظیفه خود عمل مینمایند، زیرا اصل قرار داشتن در مسیر خدمت است....»