در گلزار شهدای آبادان مزار شهیدی وجود دارد که در میان رزمندگان آبادانی و خرمشهری مثل شهید محمدعلی جهان آرا عزیز و شناخته شده است. اگرچه بسیاری از مردم و خصوصاً نسل جوان کشورمان شهید عبدالرضا موسوی را نمیشناسند، اما این سردار رشید جبههها همواره نقش تعیینکنندهای در سپاه خرمشهر داشت و پس از شهادت جهانآرا نیز مسئولیت سپاه این شهر را برعهده گرفت.
شهید موسوی متولد سال ۱۳۳۵ در خرمشهر بود. یک جوان نخبه که با معدل بسیار بالایی دیپلم گرفت و علاوه بر اینکه در کنکور اعزام به خارج از کشور نفر اول شده بود، در تمام رشتههای پزشکی دانشگاههای داخلی هم قبول شد و ترجیح داد که درسش را در داخل ایران ادامه بدهد.
عبدالرضا در همان دانشگاه وارد جریان انقلاب شد و پس از شروع دفاع مقدس، در سپاه خرمشهر فعالیت کرد. او معاون و دست راست شهید جهانآرا در این سپاه بود. شهید موسوی در لحظه به لحظه مقاومت خرمشهر حضور داشت و نهایتاً ۱۶ مهرماه به شدت مجروح و مجبور به خروج از این شهر شد. با اشغال خرمشهر و دوره رکودی که در جبههها پیش آمده بود، شهید موسوی مدتی در یکی از سفارتخانههای ایران در منطقه مشغول به کار شد، اما به سرعت به ایران برگشت تا پس از شهادت جهانآرا، فرمانده سپاه خرمشهر شود و به ساماندهی آن بپردازد.
با شروع عملیات الیبیتالمقدس، شهید موسوی مثل خیلی از بچههای خرمشهری به تیپ بدر رفت. وی در این زمان همچنان مسئولیت سپاه خرمشهر را برعهده داشت و هرچند به او پیشنهاد شده بود در تیپ بدر نیز سمتهایی را برعهده بگیرد، اما نپذیرفت و صرفاً به عنوان یک نیروی توانمند و شناخته شده در طول عملیات به میان یگانهای این تیپ میرفت و به ساماندهی گروهانها و گردانها میپرداخت.
شهید موسوی بسیار مشتاق بود تا آزادی خرمشهر را ببیند. او زاده و بزرگ شده این شهر بود و بارها جانش را برای حفظ خرمشهر به خطر انداخته بود، اما قسمت این بود که ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱ با اصابت گلوله توپ در کنارش در دم به شهادت برسد. شهادت عبدالرضا برای رزمندگان خرمشهری تلخ و سنگین بود. آنها در روز آزادی خرمشهر، فرمانده شان را از یاد نبردند. وقتی «جواد عزیزی، شعر نوحه معروف «محمد نبودی ببینی.» را میسرود، در بخشی از شعر به یاد شهید موسوی میآورد: «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته، خون یارانت پرثمر گشته/ موسوی آمد پی تو استقبالش کن، در کوی رضوان.» این «موسوی» که از «پی» محمد... رفته است، کسی نیست جز شهید «سید عبدالرضا موسوی»، فرمانده سپاه خرمشهر بعد از شهادت محمد جهان آرا. او در وصیتنامهاش خطاب به همسرش گفته بود: «اگر کسی بخواهد برای خدا خود را فدا کند یا برای رهایی مردم، اسارت و مرگ خویش را بپذیرد و برای برخورداری محرومان باید محرومیت را بر خویش هموار سازد و در این راه زن و فرزند اویند که نخست فدا میشوند و در اولین قدم، این تویی که باید بار سنگین و شکننده را پس از من بر دوش برداری و من اکنون به داشتن تو خوشحال و امیدوار و سرافرازم.»