«فرهنگ پهلوانی»، واژه قشنگی است که این روزها کاربردهای مختلفی دارد. این روزها تا دلتان بخواهد آدمهایی پیدا میشوند که به اسم راه و رسم پهلوانی و مردمداری سعی میکنند حرف بزنند و خودشان را هوادار این مرام و پهلوان نشان دهند.
هفته فرهنگ پهلوانی را پشت سر گذاشتیم، هفتهای که در آن، ۱۷ شوال سالروز نبرد حماسی امیرالمؤمنین در جنگ خندق را داشتیم که چند سالی میشود به همین مناسبت روز ترویج فرهنگ پهلوانی نام گرفته است. باید خدا را شاکر باشیم که در ورزش کشورمان پهلوان و چهرههای مردمی کم نداشته و نداریم. کسانی که هرچند در طول سال همواره دست یاریشان به سوی مردم دراز است و تا دلتان بخواهد از اقشار ضعیف دستگیری میکنند، ولی همین یک روز را هم غنیمت میشمارند و پهلوانی را به بقیه میآموزند. کم نداریم چهرههایی، چون شهرام هروی سرمربی تیم ملی کاراته که یک روز پای دیگ طبخ غذا برای کمکهای مؤمنانه دیده میشود و روز دیگر در آسایشگاه جانبازان ثارالله برای ارج نهادن به پهلوانان گمنام. حتی کم نداریم چهرههایی که به سبب حضور در ایران با مرام پهلوانی ورزش ایران آشنا شدهاند، مردانی، چون اسکوچیچ که با حضور در کنار بچههای مبتلا به سرطان به همه نشان داد که میتوان در اوج شهرت و محبوبیت یاد بقیه هم بود.
با این حال هفته ترویج فرهنگ پهلوانی را در حالی پشت سر گذاشتیم که متأسفانه بیاخلاقی و بیفرهنگی ورزشمان غلبه داشت بر تمام کارهایی که باید انجام میدادیم و ندادیم. نمونهاش آنچه در بازی تراکتور و پرسپولیس روی داد. یک بیاخلاقی کامل و عیان از سوی جماعت فوتبالی که هیچ نشانی از مرام و مردانگی را نمیتوان در آن یافت، چه از سوی میزبان و چه از جانب میهمان.
هفته ترویج فرهنگ پهلوانی تمام شد و برخی هم با سوءاستفاده از شرایط موجود سعی کردند دهان باز کنند و خود را مردمدار بنامند. برخی که طی تمام سالهای گذشته سکوت پیشه کرده بودند، اما حالا همصدا با برخی رسانههای داخلی و خارجی یاد معیشت مردم افتادهاند و باربط و بیربط از مردمی میگویند که در تنگنای اقتصادی امروز برای نان شبشان محتاجند، اما نمیگویند که از جیب همین مردم و بیتالمال اینقدر خوردهاند که امروز به اینجا رسیدهاند که همصدا با برخی دیگر شوند تا مسافرتهای آیندهشان و درآمدهای آنچنانی بیزینسهایشان در آن طرف آب به خطر نیفتد.
جای تأسف است که بگوییم حتی فرهنگ پهلوانی را هم برایمان نعل وارونه زدهاند. این روزها آنها که فقط حرف مشکلات مردم را میزنند، پهلوان نامیده میشوند و کسانی که کار میکنند برای مردم متقلب و ریاکار. البته که نباید از یاد ببریم کار از ریشه خراب است و وقتی نگاه بالادستیهای ورزش کشور صرفاً شعاری و نمایشی است، آن وقت پهلوانان واقعی به کنجی میروند و خودشان در سکوت برای رفع مشکلات مردم آستین بالا میزنند و پهلوانان پوشالی و پرطمطراق جلوی دوربینها حاضر میشوند و با کت و شلوار آنچنانی حرف از شکم گرسنه مردم میزنند و مثلاً میشوند دادخواه و پهلوان مردمدار!
راستی تا یادمان نرفته، این روزها کسی از رسول خادم و سجاد گنجزاده یا حسن رحیمی و کمیل قاسمی خبر دارد؛ عجله نکنید حتماً به زودی خبر میرسد که در این ایام در کدام دهکورهها مشغول کار بودند و بار کدام مردم را به دوش میکشیدند تا لبخندی را روی لبان مردم رنجدیده بیاورند. در عوض این روزها تا دلتان بخواهد فوتبالی جماعت شده مردمدار، چرا؟ چون فقط باید حرفش را بزنند، آن هم حرفی که کف و سوت و جیغ و هورای برخی رسانهها را به دنبال داشته باشد. اینگونه میشود که حتی پهلوانی را هم برایمان منحرف میکنند تا پهلوانانمان را گم کنیم، ولی پهلوان ما نه آنها که بعد از مسابقات فوتبال دهان باز میکنند که آنهایی هستند که تا یادمان میآید پای کار مردم بوده، هستند و خواهند بود.