کد خبر: 1099931
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۰
محسن سوهانی

از بزرگ‌ترین خطا‌های شناختی، تلقی ارتباطات و تبلیغات به مثابه بوقچی‌گری است! تلقی نادرستی که در عمل منجر به نواختن شیپور رسانه از سر گشادش می‌شود. سفیدنمایی مطلق و اغراق شده از دریچه رسانه، یک خطای فاحش شناختی است که نه‌تن‌ها منجر به امیدآفرینی نمی‌شود، بلکه برعکس با ایجاد پدیده «وارونگی در افکار عمومی»، سرمایه‌های اجتماعی را کاهش می‌دهد.
وارونگی افکار عمومی از درک تناقض بین تبلیغات رسانه‌ای با واقعیت زندگی جاری شکل می‌گیرد. کافی است یک آمار بی‌اساس و اغراق شده در تبلیغ موضوعی از طرف رسانه‌ای کشف شود تا تمام آمار‌های ارائه شده به واسطه آن، حتی درست‌ترین‌شان از اساس زیر سؤال برود و مرجعیت رسانه‌ای آن سلب شود.
تا به حال به الگوی بازنمایی حاکمیت امریکا در فیلم‌های سینمایی هالیوودی یا سریال‌های تلویزیونی این کشور دقت کرده‌اید؛ برخلاف مدل‌های رسانه‌ای که تا پیش از جنگ سرد به شکل پروپاگاندا در آلمان نازی یا شوروی سابق رواج داشت، آن‌ها هیچ ابایی از نمایش ضمنی ضعف‌ها، کاستی و فساد‌های خود، حتی در CIA ندارند، چون طبق الگوی مطلوبشان در کلیت و در نهایت یک امریکایی قهرمان است که در قالب شخصیتی عمدتاً تنها و مستقل با این کاستی‌ها مبارزه می‌کند و
پیروز می‌شود.
این موضع ارتباطی در تولیدات رسانه‌ای و محتوای هنری سه پیام شناختی واضح در ذهن مخاطب
ایجاد می‌کند:
۱- نمایش انتقادی مشکلات سیاسی و اجتماعی مانند یک دریچه سوپاپ از بار روانی مخاطب می‌کاهد تا ضمن اعتماد به روایت، حتی اغراق‌ها و مطالب دروغین مثبتی را که ارائه می‌شود باور کند.
۲- با قرار دادن نقطه اصلاح در نسبت با آینده ایجاد امید و انگیزه می‌کند.
۳- به ناخودآگاه مخاطب می‌گوید: «حساب فساد‌ها و آدم‌های فاسد را از حکومت جدا کن. حکومت یکایک شما شهروندان مستقلش هستید».
این رویکرد گرچه با واقعیت حکومت جامعه امریکا سازگار نیست و حتی عکس آن صادق است، اما به عنوان یک روش از نظر رسانه‌ای و شناختی تولید سرمایه اجتماعی می‌کند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار