اثری که در این مجال به شما معرفی شده است به بازکاوی و بازخوانی بسترهای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ میپردازد. این اثر برکشیدن رضاخان توسط انگلستان را صرفاً معلول شرایط آن دوره قلمداد و بر این باور است که بیش از کودتا نقش بریتانیا را باید در زمینهسازی آن مورد بازکاوی قرار داد. دکتر حسین آبادیان در بخشی از دیباچه «ایران، از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند» چنین آورده است:
«هدف اصلی تحقیق حاضر این است تا ریشهها، مؤلفهها و عناصر یک انحطاط دهشت انگیز تاریخی را به نمایش گذارد. بدیهی است اگر بحث کودتا را به حادثه سوم اسفند ۱۲۹۹ منحصر نماییم از تحلیل ابعاد آن فروخواهیم ماند. به واقع کسانی که بدون در نظر گرفتن بسترهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کودتا به تحلیل آن پرداختهاند، صرفاً بر نقش شخص رضاخان تأکید نهادهاند. این رساله بر این باور است که برای انگلستان مهم نبود رضاخان قدرت را به دست گیرد یا فردی از قماش او. مهم این بود که حکومتی بیریشه با ایدئولوژی مجعول خلق شود تا پاسدار منافع آنان باشد. برای کالبد شکافی ابعاد و ریشههای گوناگون کودتای یادشده ما نقطه عطف خود را بر شناخت جریان بحرانسازی قرار دادهایم که ریشه در دوره مشروطه داشت و در کتاب بحران مشروطیت در ایران به آن پرداختهایم. اینک میخواهیم فراز و فرود و نقاط عطف تحریکات آن گروه را در دوره ۹ ساله از اولتیماتوم روسیه تا کودتای سوم اسفند بررسی نماییم. در فصل اول این رساله در باب سقوط مشروطه سخن گفتهایم و با اتکا به منابع معتبر نشان دادهایم که انگلیس چگونه از حمله روسیه به ایران حمایت کرد و چگونه مانع برقراری نظم و ثبات در کشور گردید. در این فصل نشان دادهایم که مسئولیت ناصرالملک- این عنصر مورد اعتماد بریتانیا در انحطاط ایران- به چه میزانی مدهش بوده است نیز به جنگ داخلی کشور، متعاقب مشروطه و فتنه سالارالدوله پرداختهایم که چگونه تأثیری مخرب بر روان مردم ایران برجای نهاد. نخستین زمزمههای استقرار مرد قدرتمند بر مقدرات امور ملت ایران را در همین فصل کاویدهایم. در این فصل برای نخستین بار از روزنامه آفتاب استفاده کردهایم. این روزنامه اطلاعاتی مفید از حوادث این زمان ارائه کرده است. در فصل دوم نشان دادهایم که چگونه عدهای خاص با برنامه مدون و کاملاً جهتدار ایران را به وادی جنگ کشانیدند. در همین فصل انگیزهها و اهداف ضدملی این گروه را بازشناسی کردهایم و ضربات مهلک اینان را برمنافع ملی کشور توضیح دادهایم. بخشی از این فصل به قیام دلاورانه مردم جنوب علیه انگلیسیها اختصاص دارد. با اتکا به منابع درجه اول همان زمان این جنبش را بررسی کردهایم. از سویی در این فصل خواهیم دید که چگونه علمای مقیم عتبات با احکام و فتاوای خود مردم را به نبرد علیه انگلیس فراخواندند و چگونه کسانی که عملاً از گردونه تحولات رانده شده بودند هنگام ضرورت بار دیگر پای به میدان نهادند و با فتاوای خود باعث شور و نشاط بین مردم شدند. این در حالی بود که همان بحران سازانی که پای بیگانه را به کشور کشانیدند در موقع آزمون پا به فرار گذاشتند! قیام عشایر در اجابت به فرامین علما در همین فصل بررسی شده است. مطالب روزنامه عصر جدید در این فصل به طور جامع مورد استفاده واقع شده و نقش مقالات این روزنامه در سرنوشت آتی مدیر آن- متین السلطنه- مورد بحث واقع شده است....»