7 شهريور 1353 عراق بعثي در يكي از آخرين تلاشهاي خود در راستاي اختلافات مرزي كه با ايران داشت، اقدام به گلولهباران مناطقي از مرزهاي ايران كرد. از سال 1349 كه شاه مخلوع اعلام كرد مالكيت عراق بر بخشي از اروند كه مورد مناقشه بود را به رسميت نميشناسد. يك سلسله درگيري بين ايران و عراق انجاميد كه منجر به شكست بعثيها شد، اما بارها و به اشتباه اين درگيريهاي محدود با جنگ تحميلي هشت ساله مقايسه ميشود.
گروهان مرزي
چند سال پيش كه با امير سرلشكر حسني سعدي گفتوگو ميكردم، حرف جالبي زد. ميگفت سابقه برخورد او با بعثيها به سالهاي قبل از انقلاب ميرسد. خاطره جالبي هم تعريف كرد با اين مضمون كه اوايل دهه 50 فرمانده يك گروهان مرزي بوده و بعد از قرارداد 1975 الجزاير كه آتشبس بين ايران و عراق برقرار شد، او و يك افسر عراقي در حضور يكي از افسران الجزايري كه ناظر به تعيين خطوط مرزي بود با هم گفتوگو ميكردند. افسر عراقي وقتي فهميد ، حسني سعدي فرمانده كدام گروهان است، گفت گروهان شما در هنگام جنگ عذاب سختي به من و نيروهايم دادند.
نكته قابل توجه در صحبتهاي امير حسني سعدي اين است كه درگيريهاي مرزي آن سالهاي ايران و عراق به قدري محدود بود كه يك گروهان ميتوانست قدرت خودش را به رخ دشمن بکشد. حالا اگر ما بياييم اين درگيريهاي محدود را با نبردهاي بزرگي چون فاو و شلمچه (كربلاي5) مقايسه كنيم که از حيث حضور تانكها و ادوات دو طرف (خصوصاً عراق) به نبرد آلمان و شوروي در استالينگراد تشبيه ميشود، بيانصافي است.
صدام در هاوانا
درگيريهاي مرزي ايران و عراق عموماً بين سالهاي 50 الي 53 و به شكل مقطعي و محدود انجام میگرفت، اما جنگ تحميلي، هشت سال تمام به طول انجاميد و شروعش نيز با غافلگيري ايران همراه بود بعد از پيروزي انقلاب اسلامي زماني كه طرحهايي مثل يكسالهكردن خدمت سربازي و لغو نابخردانه قراردادهاي تسليحاتي مثل خريد جنگنده و... ارتش ايران را تضعيف ميكرد. آمارها نشان ميدهند كه بعثيها از قِبَل امنيت حاصله از قرارداد الجزاير و رونق اقتصادي كه خصوصاً در اواخر دهه 50 شمسي پيدا كرده بودند، اقدام به نوسازي و گسترش ارتش خود كردند.
اين سخن از صدام مشهور است كه در گفتوگو با ابراهيم يزدي در هاوانا گفته بود زمان جنگ ما با شما (دوران پهلوي) به قدري مهمات كم داشتيم كه چند گلوله توپ بيشتر برايمان نمانده بود. حالا و در حالي كه ايران دچار مسائل درباره انقلاب تازه رخ داده بود، آنها به سرعت ارتششان را گسترش دادند و نهايتاً با چيزي حدود 12 لشكر و 45 تيپ مستقل به ايران حمله كردند.
مناسبات جهاني
در دوران طاغوت، ارتش ايران مورد حمايت قدرتي چون امريكا قرار داشت. مستشاران نظامي آنها حتي در تعيين محل ساخت پادگانهايي مثل پادگان ابوذر و دوكوهه و... اعلام نظر ميكردند، اما بعد از پيروزي انقلاب و فرار امريكاييها از كشور، مناسبات جهاني به شكل ناجوانمردانهاي به ضرر كشورمان در حال تغيير بود. امريكا متحدی چون شاه را از دست داده بود و غرب و شرق نيز از استقرار يك حكومت ايدئولوژيك اسلامي بيم داشتند، بنابراین حمايتهاي ابرقدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي از ارتش عراق باعث شد تا آنها در طول جنگ چندين بار ارتش خود را نوسازي و بازسازي كنند. چنانچه تنها شوروي بين سالهاي 65 تا 67 يك نيروي هوايي به عراق هديه داد. كافي است نگاهي به جنگ كنوني روسيه و اوكراين بيندازيم كه چطور روسها با ارتش قدرتمند خود در برخورد با كشوري كه از تسليحات مدرن ديگر كشورها بهره ميبرد، به زحمت افتاده است.
قدرت ايمان
همانطور كه گفته شد، در طول دفاع مقدس، ايران در تحريم قرار داشت و نهايتاً تسليحات مصرفي به اشكال مختلف و به سختي در اختيار كشورمان قرار ميگرفت، اما تسليحات راهبردي هرگز به ايران نيامد. در طول جنگ حتي يك تانك به ايران فروخته نشد و آن سو عراق بارها و بارها توانست بخشهاي مختلف ارتشش را نوسازي كند.
نهايتاً اين قدرت ايمان رزمندهها و ملت ايران بود كه كشورمان را در اين آوردگاه تاريخي سربلند كرد. حالا كه ميبينيم توان موشكي و پهپادي ايران در سطح اول جهاني قرار دارد، بيشتر به اين نكته پيميبريم كه جنگ با دستهاي خالي، اما قلوبي مملو از ايمان، چطور ميتواند يك ملت را از غربت و مظلوميت به چنان عزت و سربلندي رهنمون سازد.