سرانجام انتخابات کنست در رژیمصهیونیستی برگزار شد و به کار یک ساله دولت به اصطلاح میانهروها پایان داده شد. پیروز این انتخابات همان گونه که برخی نظرسنجیها و گمانهزنیها انتظارش را داشتند، کسی نبود جز بنیامین نتانیاهو. او تا همین ژوئن سال گذشته نخستوزیر رژیمصهیونیستی بود و حالا بازگشتش به قدرت این معنا را دارد که تمام تلاش مخالفان سیاسی وی در نهایت باعث شد او کمتر از ۵/۱ سال از قدرت دور بماند و آنها عاقبت نتوانستند نتانیاهو را برای همیشه کنار بزنند. این نتیجه باعث ایجاد تصوری از قدرت نتانیاهو میشود، چنانکه گویا او در قدرت ماندنی است و تلاشها برای حذف وی از عرصه سیاسی رژیمصهیونیستی بیهوده است، اما به نظر میرسد، حتی نتایج انتخابات نیز نشان میدهد چنین تصوری بیشتر خیالپردازی است تا اینکه گویای واقعیت باشد. در واقع، بازگشت نتانیاهو به قدرت چالشهایی را به وجود میآورد که میتواند تکرار وضعیت پیشین او باشد و باز دولت آینده او را همانند دولت پیشینش یا دولت نفتالی بنت- یائیر لاپید مبدل به دولتی مستعجل کند.
نتایج انتخابات
کمیته انتخابات رژیمصهیونیستی بعد از شمارش تمام آرا در روز جمعه پنجم نوامبر اعلام کرد ائتلاف تحت رهبری نتانیاهو با کسب ۶۴ کرسی از ۱۲۰ کرسی موجود در کنست، پیروز انتخابات است. بنا بر اعلام این کمیته، ۶۴ کرسی ائتلاف پیروز شامل ۳۲ کرسی حزب لیکود به رهبری نتانیاهو، ۱۴ کرسی به طور مشترک متعلق به حزب صهیونیسم دینی به رهبری بتسلئیل سموتریتچ و حزب قدرت یهودی به رهبری ایتمار بن غفیر، ۱۱ کرسی متعلق به حزب شاس به رهبری آریه درعی و هفت کرسی باقیمانده هم نصیب حزب یهودیت توراتی به رهبری یاکوب لیتزمن شده است. در مقابل، حزب یش عتید به رهبری لاپید ۲۴ کرسی، بلوک رسمی به رهبری بنیگانتس ۱۲ کرسی، حزب اسرائیل خانه ما به رهبری آویگدور لیبرمن شش کرسی، فهرست متحد عربی به رهبری منصور عباس پنج کرسی، جبهه حداش به رهبری محمد برکت پنج کرسی و در آخر، حزب کارگر به رهبری مراف میکائیل چهار کرسی به دست آوردهاند. نکته روشنی که از نگاه گذرا به این اعداد و ارقام به دست میآید، این است که نتانیاهو نمیتواند به تنهایی دولت آینده را تشکیل دهد و برای اینکه رأی اعتماد کنست را برای اعضای کابینهاش داشته باشد، دو گزینه بیشتر پیش رو ندارد: اول اینکه فقط به متحدان انتخاباتی خود تکیه کند و کابینهای با تمایلات راست افراطی تشکیل دهد، دوم اینکه برای ایجاد تعدیل در کابینه خود و پرهیز از تبعات اقدامات افراطی به خصوص جنگ دستکم بخشی از کابینه را اختصاص به احزابی در خارج از ائتلاف انتخاباتیاش بدهد. باید گفت این دو مسیر هر کدام سختیها و چالشهای خود را دارند که باعث میشود نتانیاهو نتواند کابینهای بدون تنش و طبق میل خود دست و پا کند.
گزینه اول
اگر نتانیاهو گزینه نخست را انتخاب کند، دستکم میتواند به اکثریت فعلی ۶۴ کرسی تکیه کند تا اینکه کابینهاش بتواند آزمون رأی اعتماد از کنست را با موفقیت پشت سر بگذارد، اما این موفقیت به معنای پشت سر گذاشتن مشکلات نیست و حتی به نظر میرسد به معنای شروع مشکلات و تنشهایی سخت است. طنز قضیه این است که حزب لیکود و حتی شخص نتانیاهو با وجود تعلق به جناح راست و تمایلات سرسختانه در این جناح، اما باز در مقایسه با احزاب صهیونیسم دینی، قدرت یهودی، شاس و یهودیت توراتی باز حزبی میانه تلقی میشود و بهتر است لیکود را در طیف راست میانه قرار داد و این احزاب را در جناح راست افراطی. به یاد داشته باشیم آریه درعی در سال ۲۰۱۳ تنها به این دلیل از دولت آن وقت نتانیاهو خارج شد که او خواستار اجباری شدن خدمت سربازی یهودیان حریدی شده بود و درعی به این دلیل نه تنها از دولت خارج شد بلکه ترجیح داد در کنار حزب کار اپوزیسیون دولت قرار بگیرد. حالا هم مسائلی نظیر خدمت سربازی اجباری، تغییر در نظام قضایی، دادن امتیازات خاص به جوامع متعصب مذهبی و به خصوص موضوع شهرکسازیها و غصب اراضی فلسطینیها میتواند باعث تنشهایی برای نتانیاهو ایجاد کند. در واقع، نتانیاهو یا در برخی از این مسائل نظیر خدمت سربازی یا امتیازات ویژه جوامع متعصب با این احزاب همعقیده نیست یا اینکه در برخی مثل شهرکسازیها و غصب اراضی فلسطینیها با آنها همعقیده است، اما حاضر نیست به شیوه آنان عمل کند تا باعث بروز خشونت و حتی جنگ با فلسطینیها بشود. دیگر احزاب موجود در این ائتلاف اصولاً اعتقادی به حقوق فلسطینیها ندارند و حاضرند تا کشتن آخرین نفر آنها پیش بروند؛ گزینهای که بیشک نتانیاهو از آن بیم دارد. باید توجه داشت که نتانیاهو به خصوص در این زمینه سیاست دوگانهای داشته و در طول نخست وزیری طولانیمدتش از یک سو لاف تندروی میزد و از سوی دیگر مواظب بود لافزنیاش به حد خشونت جدی نرسد، اما حال دیگر نمیتواند با همراهی این احزاب در کابینه خود این سیاست را ادامه بدهد.
گزینه دوم
گزینه دوم به نتانیاهو این امکان را میدهد تا به سیاست دوگانهاش ادامه بدهد، خشونتها را تا حد بهرهبرداری سیاسی پیش ببرد و نه جلوتر و مهمتر از همه اینکه مسئله شهرکسازیها و فشار با فلسطینیها را تا حدی جلو نبرد که حمایت سنتی کشورهای غربی و در رأس آنها دولت امریکا را از دست دهد. هر چند بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به قدرت بعد از انتخابات ۲۰۲۴ میتواند قوت قلبی برای نتانیاهو باشد، اما بازگشت ترامپ به قدرت حتی در صورتی که اتفاق هم بیفتد، دو سال زمان باقی مانده و نتانیاهو در این مدت باید رعایت حال دولت دموکرات امریکا به رهبری جو بایدن را بکند. شاید این گزینه به عنوان نتیجه گزینهای مناسب با شرایط فعلی نتانیاهو باشد، اما مشکل اولیه این است که رهبران احزاب موجود در این گزینه به خصوص دو حزب یش عتید و بلوک رسمی و حتی حزب اسرائیل خانه ما با شخص نتانیاهو مشکل جدی دارند و تنها به واسطه انتخابات و رعایت قواعد بازی است که پیروزی نتانیاهو را در انتخابات به رسمیت شناختهاند، اما این کار در نظر آنها به معنی مشروعیت اخلاقی و تأیید نخستوزیری نتانیاهو نیست. در واقع، رهبران این احزاب میدانند که پیوستن به نتانیاهو نتیجهای جز طرد شدن از حزبشان در پی ندارد و به این جهت، حتی اگر بخواهند در قدرت با نتانیاهو شریک بشوند، باز هم قادر به انجام آن نیستند. علاوه بر این، پناه بردن نتانیاهو به آن احزاب افراطی این شانس را برای افرادی نظیر لاپید، گانتس و لیبرمن ایجاد میکند که افراطگرایی افراطیها باعث تنشهای بیشتر و در نتیجه، سقوط زودهنگام دولت نتانیاهو بشود. باید توجه داشت که هر چند ۶۴ کرسی به نتانیاهو رأی اعتماد میدهد، اما حاشیه امنی برای حفظ کابینهاش نیست و به عبارتی، او با حمایت این تعداد کرسی در کنست همواره روی لبه تیغی حرکت میکند که هر آن امکان لغزیدنش هست و لاپید، گانتس و لیبرمن هم منتظر چنین لغزشی خواهند ماند، بنابراین بازگشت نتانیاهو میتواند به این معنا باشد که کنار زدن او از عرصه سیاست رژیمصهیونیستی کار آسانی نیست، اما به این معنا نیست که او کار آسانی در پیش دارد و میتواند دولت دلخواه خود را بدون دردسر حفظ کند. نتانیاهو با انتخاب هر شریکی در دولت خود دچار تنشهایی خواهد شد که همین تنشها میتوانند زمینهساز سقوط دولتش بشوند.