استان چهاردهم برای ایرانیها یادآور یک رویداد تلخ است. رویداد جدایی جزیره بحرین از خاک ایران که در کتابهای تاریخی شاه و شیوخ، آن را «استقلال بحرین» مینامند! همان زمان هم که حکومت پهلوی بحرین را، چون کودکی یتیم، آواره رها کرد، در پوشش شیک «استقلال بحرین» پیچیدند که عمق فاجعه را پنهان کنند. اسدالله علم در کتاب خاطرات خود میگوید: «گوینده خبر رادیو ایران چنان با افتخار و غرور آن را خبر استقلال بحرین خواند که گویی هم اکنون بحرین را فتح کردهایم.»!
محمدرضا پهلوی گرچه در زبان بر حفظ بحرین به عنوان جزئی از خاک ایران تأکید میکرد، اما در عمل توان ایستادن مقابل انگلیسیها را نداشت و دی ماه ۴۷ و در سفر به هند، ضمن یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که «اگر مردم بحرین خواهان بازگشت به ایران نباشند از ادعاهای سرزمینی خود بر بحرین دست خواهد کشید.»
او در آن سخنان بر «همهپرسی» تأکید کرد، اما در نهایت انگلیسیها با فریب شاه، نظرسنجی را جایگزین رفراندوم کردند.
مجید تفرشی، تاریخپژوه میگوید که فرم نظرسنجی را در «کلوبهای مختلف فرهنگی اشراف و نخبگان ضدایرانی، باشگاههای ورزشی و هنری و فرهنگی که عمدتاً همه نخبگان سنی به آن رفت و آمد داشتند» توزیع کردهاند و نتیجهاش را به تصویب رساندند، «بدون اینکه به آنچه به ایران قول دادهبودند، عمل کنند و بدون توجه به حقوق اکثریت مطلق شیعه بحرین.» او هرگونه معامله با جزایر سهگانه را در این مورد رد میکند. پس از انقلاب اسلامی، اما یک سانتیمتر خاک ایران هم آنقدری ارزش داشت که ایرانیان برای حفظ آن سالها با عراق جنگیدند. پهلوی هم اگر میخواست، میتوانست برای حفظ بحرین، فراتر از حرف، عمل کند. جمهوری اسلامی حتی پس از فتح خرمشهر هم آتشبس با ارتش حزب بعث را نپذیرفت، چون هنوز بخشهایی از خاک ایران در اشغال بعثیها بود. حفظ تمامیت ارضی کشور.