کد خبر: 1157294
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۳:۲۰
تقی دژاکام

طی روز‌های اخیر آقای مهدی نصیری، مدیر مسئول پیشین روزنامه کیهان یک مطلب سه قسمتی با عنوان «آری من یک افراطی بودم» و یک مطلب با عنوان «حصر نجابت و شرافت» در صفحه اینستا و کانال تلگرامی جدیدشان منتشر کردند که به ذهنم رسید که در ادامه مطلب قبلی‌ام [نصیری، کوری و حجاب زوری]در همین روزنامه، نکاتی را یادآور شوم.
راستش من نمی‌دانم آقای نصیری از کدام «مجاهدان تبیین» سخن می‌گوید، اما من اتفاقاً به هیچ وجه معتقد نیستم که ایشان در دوره مدیریت روزنامه کیهان و هفته‌نامه صبح، «چهره‌ای افراطی» بوده است. بله من فقط یک خاطره، آن هم در باب حجاب، آن هم در ربط با مرحومه مادام کوری لهستانی نوشتم که ایشان با اصرار از من خواستند طراح مطلب، او را محجبه بکشد. من به جز این ماجرا و البته چند خاطره معدود مرتبط دیگر اتفاقاً چیز زیادی از افراطی‌گری در آن ایام در ایشان ندیدم و اگر کسانی در تنور چنین گزاره‌ای می‌دمند دقیقاً در زمین ایشان بازی می‌کنند که می‌کوشد با توجه به تجدیدنظرطلبی در بسیاری از اصول و معیار‌های همه این سال‌های خودش، آن پایمردی‌ها بر مبانی انقلاب و اسلام انقلابی را «افراطی‌گری» قلمداد کند کما اینکه در عنوان این سه نوشته اخیر ایشان هم این تعمد خودنمایی می‌کند.
در هر صورت یادداشت حاضر درباره آن موضوع نیست و برعکس بنده می‌خواهم در این نوشته بابت این سه فرسته اخیر «آری من یک افراطی بودم» از ایشان جداً تشکر کنم. این تشکر اصلاً جنبه کنایه و طعنه ندارد و واقعاً از مفاد این مطالب خوشحال شدم که در آن به چگونگی روابط رهبر عزیز انقلاب با ایشان در دوران مدیریت کیهان و صبح پرداخته شده بود. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می‌شود که می‌بینیم آقای نصیری در یکی دو سال اخیر تقریباً هیچ نوشته‌شان بدون تعریض یا تصریح علیه شخص رهبر انقلاب نبوده است. گویی که مأموریت اصلی ایشان حمله به آیت‌الله خامنه‌ای است و بس! بگذریم از یکی دو باری که صریحاً نسبت به رهبر عزیز انقلاب فحاشی کردند و البته با توجه به بازتاب منفی گسترده‌ای که حتی از کامنت‌نویسان هوادار خود گرفتند از آن فحاشی عذرخواهی کردند. این موضع‌گیری‌ها تا آنجا پیش رفت که نه فقط از سوی نیرو‌های ارزشی و انقلابی که حتی از سوی اصلاح‌طلبان هم مورد ملامت قرار گرفت، به‌طوری که وقتی آقای نصیری در عید فطر اخیر به تبریک‌گویی آقای خاتمی می‌رود، آقای ابطحی صریحاً به او می‌گوید تو دیگر داری خیلی تند می‌روی!
در هر صورت آنچه باعث خوشحالی و شادمانی ماست این است که آقای نصیری در این نوشته‌ها تصریح کرده است که:
۱. رهبر انقلاب در اردیبهشت ۱۳۶۹ و دادن حکم انتصاب به آقای نصیری از او با عنوان «جوان فاضل و انقلابی» یاد کرده و در اولین دیدار بعد از مدیرمسئولی وقتی نصیری جوان از رهبر انقلاب می‌پرسد روزنامه را چگونه اداره کند، آقای خامنه‌ای به ایشان می‌گوید: «من به تشخیص تو اطمینان دارم؛ هر چه را حق تشخیص دادی، به همان عمل کن.»، «من ظرف چهار سال شاید حتی یک بار هم چیزی را نپرسیدم و هر آنچه درست تشخیص می‌دادم، عمل می‌کردم. البته سالی یکی دو بار از سوی رهبری تذکراتی داده می‌شد.»
آقای نصیری پس از آوردن این موارد، نتیجه می‌گیرد که پس مسئولیت همه افراطی‌گری‌های آن دوران من به شخص آقای خامنه‌ای برمی‌گردد! (باورتان می‌شود این استدلال قوی! از آقای نصیری باشد؟! استدلالی که حتی آقای تاج‌زاده را هم به خنده وامی‌دارد.)
نه آقای نصیری! نه آن موارد افراطی‌گری‌هایتان ربطی به رهبر انقلاب دارد و نه آن پایمردی‌هایتان بر اصول و ارزش‌های انقلابی. بهترین نتیجه‌گیری که می‌توان از این داده‌ها داشت این است که رهبر انقلاب به یک «جوان انقلابی» اعتماد کرده و به او اختیار و گستره عمل داده تا تمام ابتکار خود را به عرصه بیاورد و از تمام توان و فکر خود استفاده کند. به‌خصوص که تصریح کرده‌اید در ظرف سه چهار سال دیگر چیزی از رهبر انقلاب نپرسیدید و ایشان هم کلاً در این مدت سه‌چهار «تذکر» بیشتر به شما ندادند. اتفاقاً این رفتار شایسته را خود شما نسبت به من و دیگرانی که شما به کیهان آوردید داشتید. شما وقتی به ما اعتماد کردید، کلاً کار را به ما سپردید و حتی وقتی بعد از اشتباه فاحشی در طول کار، استعفا نوشتم، گفتید «لازم نکرده استعفا کنی؛ بمون و سعی کن دیگه از این اشتباهات نکنی» و باز هم به ما اعتماد کردید و باز هم دست ما را برای ابتکار و ایده‌پردازی و طرح‌های نو و مضامین جدید باز گذاشتید تا ما با تدبیرِ خوبِ شما پرورده شدیم که البته برای همیشه از شما ممنون و متشکریم و دعاگو. این رفتار که شما لابد از رهبر انقلاب فرا گرفته بودید و ما را ساخت، بهترین کاری است که یک مدیر باهوش و با سعه صدر و عاقل می‌توانست و می‌تواند از خود بروز دهد. در حقیقت این توضیحات خوب باعث شد قدر و قیمت رهبر انقلاب و سعه صدر و جوان‌گرایی و مسئولیت‌سپاری او در نزد خوانندگانتان بسیار بیشتر و بیشتر شود؛ و همین است که مرا وامی‌دارد بابت یادآوری آن از شما جداً متشکر باشد.
موارد دیگری هم که آوردید باز هم نتیجه‌گیری بسیار غلط شما را زیر سؤال می‌برد؛ اینکه مسئولیت همه اشتباهات من به عهده رهبری است. مثلاً این اعتراف شما بسیار خوب است: «رهبری از مواضع فرهنگی من در کیهان ـ که البته امروز من آن را نقد می‌کنم ـ قویاً حمایت می‌کرد، اما بعد‌ها معلوم شد از نقد‌های من بر دولت آقای هاشمی و دستگاه‌های رسمی نظام ـ که من وظیفه خود برای دفاع از حقوق مردم می‌دانستم ـ بعضاً رضایت نداشت، با این حال به دلیل اعتماد به من با سعۀ صدر با آن نقد‌ها برخورد می‌کرد.» این یعنی آقا از برخی مواضع شما رضایت نداشت، اما با «سعۀ صدر» با شما برخورد می‌کرد و تذکر نمی‌داد. الان این سعه صدر رهبری، نقطه منفی ایشان است یا نقطه مثبت؟ اگر نقطه مثبت است که نتیجه‌گیری خودتان را زیر سؤال برده‌اید و اگر منفی است پس چرا الان نظام را به سعه صدر بیشتر با مخالفان و حتی براندازان دعوت می‌کنید. قربان برم خدا را، یک بام و دو هوا را!
موضوعی که در این میان کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، این است که این سعه صدر و اعتماد و شیوه رفتار رهبری اختصاصی به آقای نصیری نداشته است، البته قبول دارم که با توجه به برخی توصیفاتی که آقای نصیری آورده است قطعاً موضع‌گیری‌ها و رسانه‌داری ایشان را بیشتر می‌پسندیده‌اند. وگرنه مگر همین رفتار را رهبر انقلاب با نماینده دیگرشان در روزنامه دیگر نداشته‌اند؟ مگر در روزنامه اطلاعات هم آقا همین مقدار اعتماد و گستره عمل را به آقای دعایی نداده بودند؟ نمی‌شود که رهبر انقلاب هم مسئول مواضع اینچنینی کیهان باشند و هم مواضع آنچنانی اطلاعات! این‌ها که نماینده رهبر انقلاب بودند، مگر ایشان خودشان صاحب امتیاز روزنامه جمهوری اسلامی نیستند؟ آیا مواضع آقای مسیح مهاجری همان مواضع اعلامی و ترسیمی رهبر انقلاب است یا گاهی ده‌ها درجه با آن تفاوت دارد؟ آیا می‌توان گفت مسئولیت همه مواضع آقای مهاجری هم با آیت‌الله خامنه‌ای است؟! خودتان خنده‌تان نمی‌گیرد استاد؟!
درباره بقیه مطالبتان، از شما سؤال می‌کنم که آیا هفته‌نامه صبح شما و ماهنامه نیستان آقای شجاعی جزو نشریات بله‌قربان‌گو و به‌اصطلاح ماله‌کش داخل نظام محسوب می‌شدند یا منتقد و صریح؟ اینکه وقتی شما و آقای شجاعی کم آوردید و تصمیم به تعطیلی این دو نشریه گرفتید، و رهبر عزیز هر دو را خواسته و گفته: «شنیده‌ام می‌خواهید نشریه‌تان را تعطیل کنید. من از شنیدن این خبر‌ها ناراحت می‌شوم. شما‌ها نباید تعطیل کنید و باید به کارتان ادامه بدهید.» این چه چیزی را نشان می‌دهد؟ اینکه باز هم به جوانان دلسوز و منتقد میدان می‌دهد و راضی به تعطیلی رسانه‌های مؤثر و متفاوت آنان نیست. بگذریم که بعد از این به شما پیشنهاد روزنامه جدید با سبک و سیاق «صبح» هم شد، اما شما - البته به درستی- با توجه به نوع پیشنهادی که از سپاه به شما شده بود نپذیرفتید. همه این‌ها یعنی اینکه رهبری نظام روی توجه و آزادی عمل جوانان خوشفکری که روی مبانی انقلاب پای می‌فشارند و البته انتقاد هم می‌کنند اصرار داشته و دارد.
مطلبم این هفته خیلی طولانی شد و البته گفتنی‌های بسیاری باقی مانده که می‌دانم همین مقدار طولانی‌شدن را هم سردبیر گرامی جوان گیر می‌دهد. اما اجازه بدهید در پایان یکی دو سؤال کوتاه هم مطرح کنم و مرخص شوم.
آقای نصیری! هم در نوشته قبلی (سرگذشت یک تغییر) و هم در این سه متن اخیر، مدعی شده‌اید که از زمانی که دادگاهِ شکایت آقای غرضی از هفته‌نامۀ صبح، شما را تبرئه کرد و فقط به خاطر یک کاریکاتور جریمه مالی شدید، با اینکه رهبر انقلاب شخصاً به شما پیام داد که این جریمه را ایشان می‌پردازد، شما از اینکه آقای غرضی مجازات نشد دلسرد شدید و این آغاز بریدن شما شد. عیبی ندارد که شما بابت این موضوع کوچک از انقلابی به این بزرگی و رهبری آن (که از شما و افشاگری‌هاتان تا آخر حمایت هم کرده بوده) ببرید، ولی سؤال اینجاست که دادگاه غرضی در اواسط دهه ۷۰ بود، چطور شما تا ۱۰، ۱۵ سال بعد از آن باز هم مسئول خبرنامه‌ای بودید که به امامان جمعه خط فکری صحیح می‌داد یا سال‌های مدید در دفتر نمایندگی «ولی فقیه!» در کشور امارات مسئولیت داشتید و اصولاً چرا حدود ۲۰ سال بعد ناگهان به فکر افتادید که این‌طور مسلسل‌وار و بی‌پرده به رهبر انقلاب بتازید؟! بالاخره سؤال است دیگر به ذهن انسان می‌رسد!
ببخشید! آدم یاد فیلم کمدی «سفر به غرب» لورل هاردی می‌افتد که هاردی چکش چوبی به سر لورل که داشت آواز می‌خواند و قر می‌داد کوبید، و لورل تا زمانی که آواز و رقصش تمام نشد چیزی‌اش نشد و بعد ناگهان احساس درد کرد و نقش بر زمین شد....
(این چند جمله هم بااینکه درباره پاسخ من به تهمت آقای نصیری به من در مناظره است، اگر سردبیر محترم نخواست، منتشر نکند؛ خودم در صفحه شخصی خودم می‌گذارم:
استاد گرامی! آقای نصیری! با اینکه بنده قبل از درج مطلب «نصیری، کوری و حجاب زوری» برای آنکه نکند یک میلیونیم در جزئیات خاطره اشتباه کنم با طراح محترم آقای رضایی دامغانی تماس گرفتم و وقتی ماجرا را یادآور شدم ایشان ضمن تأیید کامل آن، خیلی خوشحال شد که کسی غیر از او هم این خاطره تلخ به این دقت یادش مانده و با اینکه بنده اسامی چند نفر دیگر دخیل در آن ماجرا را با نام و نام خانوادگی ذکر کردم که در سندیت آن شبهه و تردیدی نباشد و امکان رجوع به دیگر اسامی هم باشد، با این‌حال شما در مناظره با آقای علیزاده به من تهمت زدید که دروغ گفته‌ام و چنین کاری نکرده‌اید. اجازه بدهید این اتهام دروغ‌گویی به خودم را بدون هرگونه بخشش بگذارم برای یوم‌الحساب تا خود خداوند درباره مجازات دروغگوی اصلی تصمیم بگیرد. بنده با شناختی که از شما به عنوان استاد خودم داشتم واقعاً انتظار داشتم که بگویید: بله، این از موارد افراطی‌بودن یا اشتباه من بوده و الان خوشبختانه از آن کار ناراحتم و چنان دیدگاهی ندارم. این اتفاقاً از موارد تغییرِ ممدوح و ارزشمندی است که همه ما باید چنین شیوه‌ای داشته باشیم و واقعاً جاخوردم که کسی که در اساسی‌ترین اصول و مبانی این سال‌هایش تجدیدنظر کرده است، چرا از اعلام اشتباه کردن در این موضوع فرار کرد و طفره رفت!)

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۱۸ - ۱۴۰۲/۰۲/۳۰
0
0
مهدی نصیری در مناظره با علیزاده دقیقا مصداق یاسین خواندن را تداعی نمود!. علیزاده هی برای نصیری یاسین می خواند!
رصا حسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۳/۲۵
0
0
دراین باره وا کذار میکنم به پهلوشکسته فاطمه زهرا.هرچی سریعتر جواب این وصع را بدهدحق باطل روشن شود..هرکس توهرلباسی باعث شده .خار شود خدا جوابش بدهد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار