کد خبر: 1159210
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۰۰

حجت‌الاسلام دکتر حمید پارسانیا، عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران در کانال تلگرامی خود نوشت: به نظر می‌رسد که ما ابتدا مقهور اقتدار و تکنولوژی آن‌ها شدیم و علوم ناظر به این سطح از قدرت و تکنولوژی را وارد کردیم، ولی این ظاهر قضیه است؛ زیرا واردات در همین سطح باقی نمانده و عمق گرفته است، یعنی آن لایه‌های عمیق و تئوریک خودش را طلب کرده و به همراه خودش آورده است. در یک مقطعی که پوزیتیویسم می‌آید و اظهار ضدفلسفی بودن می‌کند و فلسفه را معنای جدیدی می‌کند. این تعریف با معنای تاریخی ما از فلسفه متفاوت است، چرا که یک ذهنیتی برای آنان شکل گرفته است.
مرحوم علامه (ره) در کتاب علی (ع) و فلسفه الهی که حدود ۶۰ سال پیش آن را نوشته‌اند، ابتدا معنای فلسفه را در جهان اسلام بیان کردند و سپس معنای فلسفه در جهان مدرن، یعنی حرف کانت و کنت را بیان کرده‌اند و خیلی خوب و دقیق هم گفته‌اند.
البته در آن زمان تعابیری که الان در فلسفه غرب با عنوان ابژکتیو، سوبژکتیو یا اینترسوبژکتیو هست، آن زمان مطرح نبوده است، اما ایشان دقیقاً همان معانی را در فلسفه غرب توضیح داده‌اند. اگر در اولین مواجهات فرهنگ غرب با فرهنگ ما، فلسفه اسلامی با یک سرعت جدی‌تری به آن پاسخ می‌داد و با آن تقابل می‌کرد، شاید قدرت و قوت فلسفه اسلامی مانع از این بود که فلسفه غرب به این سرعت وارد فرهنگ ما شود.
مواجهه با فرهنگ غرب در چندین لایه مختلف، از لایه‌های رویی تا لایه‌های میانی و عمیق ممکن است. برخی افراد مانند مرحوم علامه طباطبایی (ره) عالی‌ترین افق که شهود حقایق هستی است را در خود محقق کرده‌اند.
ایشان لایه‌هایی از عالم و هستی را مشاهده می‌کند که جهان مدرن به شدت به آن پشت کرده است. کسی که ذکر آسمان و زمین را می‌شوند و جریان حیات را می‌بیند، وقتی با فلسفه‌ای مواجه می‌شود که می‌گوید: «واقعیت در حس، منحصر است و مابقی هر چه هست، صرفاً مربوط به ذهن است.» او به چنین فلسفه‌ای می‌خندد! چراکه او در حال مشاهده واقعیتی عمیق است، اما آن جریان رقیب، فرهنگ عمومی را می‌روبد.
در مقابله با این جریان، آیا اندیشمندان ما در گفتگو با فلاسفه غربی وارد می‌شوند؟
ما فیلسوفانی داریم که حکمت سینوی یا اشراق یا صدرایی را به خوبی می‌خوانند، اما یک کلمه و جمله با جریان رقیب خود درگیر نمی‌شوند و اصلا خود را کاملاً کنار می‌کشند! ما فیلسوفان بزرگی در حال حاضر داریم، اما چه کسی است که مانند علامه طباطبایی (ره) برود با آن‌ها درگیر شود؟ کیست که اصول فلسفه بنویسد؟
کیست که وقتی مارکسیسم آمده، پاسخ آن را بدهد؟ یا کیست که در المیزان در جابه‌جای آن به هجمه رویکرد‌های مدرن پاسخ دهد؟ شما المیزان را با المنار مقایسه کنید و ببینید این مقاومتی که علامه طباطبایی (ره) در برابر فرهنگ غرب کرده، قابل مقایسه است؟ این‌ها خصوصیات علامه (ره) است.
اینکه فرهنگ غرب، یک هژمونی عظیم راه انداخته و فضای علمی جهان را تسخیر کرده و برایش تعیین‌تکلیف کرده، یک نوعی اغواست. اغوا که فقط به مغالطه لفظی نیست؛ اینکه چشم و گوش جهان را از آنچه خود می‌خواهد، پر می‌کند، اغواست.
در مقابله با این فرهنگ، اگر در انقلاب اسلامی، مرحوم امام (ره) توانست در شکست عرصه عملی و سیاسی موفق عمل کند، اما در مقابله با تنیده‌ها و رشته‌های نظری فرهنگ غرب، آن کسی که قد علم کرد، مرحوم علامه طباطبایی (ره) بود. البته خیلی‌های دیگر هم بودند که سعی داشتند، با فرهنگ غرب مواجه شوند و به آنان پاسخ دهند، اما بعضاً وارد چارچوب مفاهیم و نظام علمی آنان شده‌اند و به نحوی شکست خوردند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار