روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز شهادت عالم مجاهد آیتالله حاج شیخ محمد آقازاده خراسانی فرزند مرجع والا مقام آیتاللهالعظمی ملامحمدکاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی است. مقالی که هم اینک پیشروی شماست، به ادوار گوناگون حیات آن شهید نامدار میپردازد. امید آنکه مقبول افتد.
نشو و نما
سرزمین عالمپرور و ادیبپرور خراسان، همواره به چهرههای علمی، ادبی و هنری خود مفتخر بوده است. آیتالله حاج میرزا محمد خراسانی معروف به آقازاده، یکی از برجستهترین چهرههای روحانیت خراسان پس از نهضت مشروطه در سال
۱۲۹۴ ﻫ. ق. در نجف اشرف در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. پدر وی آیتاللهالعظمی آخوند ملامحمدکاظم خراسانی از مفاخر جهان شیعه و بزرگان و مؤسسان نهضت مشروطه بود. وی از محضر پدر بهرهها برد و تا اخذ اجازه اجتهاد، از آن سرچشمه علم و تقوا کسب فیض کرد. یک سال پس از انقلاب مشروطه در سال ۱۳۲۵ ﻫ. ق. به خراسان رفت و در مشهد سکونت کرد. وی از نقشآفرینان قیام گوهرشاد و رویدادهای مهم تاریخ سیاسی خراسان و ایران است که آثار به یاد ماندنی بسیاری را از خود به یادگار گذاشته است و هنوز هم بین اساتید با سابقه حوزههای علمیه و محافل علمی روحانیت، از ایشان بسیار یاد میشود. امام خمینی مبارزات این بزرگمرد را همسنگ مبارزات آیتالله حاجآقا نورالله اصفهانی و آیتالله حاجآقا حسین قمی برشمرده و فرمودهاند:
«یک نهضت، نهضت علمای خراسان بود. مرحوم آقازاده و مرحوم آقا سیدیونس و سایر علمای آن وقت همه را گرفتند و آوردند و در حبس تهران و من خودم مرحوم آمیرزا محمد آقازاده (رضوان الله علیه) را دیدم که جایی نشسته بود، بدون عمامه... تحت مراقبت بود.»
در شهر شهادت
پس از آنکه محمدشاه مجلس را به توپ بست و در دورهای که آیتالله سیدمحمد طباطبایی از رهبران مشروطه در مشهد بود، میرزا محمد خراسانی به مشهد وارد شد. در این هنگام در مقام تجلیل از ایشان، بازار و همه دوایر دولتی و خصوصی تعطیل شدند و جمعیت کثیری از نقاط مختلف خراسان از نیشابور تا شریفآباد، با هر وسیلهای که به دستشان رسید، خود را به مشهد رساندند و استقبال عظیمی از ایشان به عمل آمد. ایشان پس از زیارت حرم مطهر، در منزلی در کوچه سر حوضان پایین خیابان- که توسط مبارزان آن دیار، عبدالرحیم صراف، حاج مجللالتولیه، امینالشریعه و حاج محمدجعفر یزدی تهیه شده بود- اقامت گزید و از آن پس این خانه، محل مراجعه مشروطهخواهان و مبارزان شد. مجللالتولیه تا سه ماه از ایشان در این منزل پذیرایی کرد و پس از آن، آیتالله به منزلی که متعلق به حاج رجبعلی فخرالاسلام بخارایی بود و در کوی گوهرسود، پشت سرای ازبکها قرار داشت و برای ایشان خریداری شده بود، نقل مکان کرد و از آن پس آن کوچه، آقازاده نامیده شد.
بیمهای حضور «آقازاده» در خراسان
با حضور آقازاده در مشهد، حاکمان بسیار نگران شدند که مبادا ایشان و آیتالله طباطبایی با هماهنگی با یکدیگر، اداره امور را در مشهد به دست گیرند و این شهر را تبدیل به کانون بزرگ مبارزه علیه رژیم کنند. از اینرو آیتالله طباطبایی خطاب به وزیر اعظم نوشت: «صحبتی میان داعی و ایشان و دیگران از بابت مشروطه ابداً نشد و نخواهد شد. احدی از اهل مشهد به داعی راه ندارد.».
اما آقازاده با مبارزان و آزادیخواهان مشهد از جمله حاج محمدجعفر کشمیری، حاج شیخ علی تهرانیان، حاج شیخ محمدکاظم تهرانیان، شیخ احمد بهار، حاج احتشام کاویانیان و... در ارتباط بود تا آنکه تهران توسط نیروهای مجاهد و بختیاری به فرماندهی سپهدار تنکابنی، سردار اسعد، صمصامالسلطنه بختیاری و... فتح و شاه به ناچار به سفارت روس پناهنده شد. پس از شکست نیروهای تحت فرمان لیاخوف روسی و تصرف تهران، برای برکناری محمدعلی شاه کمیسیونی تشکیل شد که آقازاده نیز عضو آن بود و لذا به تهران رفت. قرار بود این کمیسیون مشروطه را بازگرداند. این کمیته توانست محمدعلیشاه را از سلطنت خلع و احمد میرزای ۱۳ ساله را جانشین او کند. آقازاده در سال ۱۳۲۷ ﻫ. ق. و زمانی که سالارخان بلوچ شورش کرد، زمام مشهد را در اختیار داشت و صاحب چنان اقتداری بود که حکومت توقع داشت او امنیت را در خراسان برقرار کند. در سال
۱۳۲۸ﻫ. ق. ملکالشعرای بهار روزنامه «نوبهار» را در مشهد منتشر کرد. این روزنامه مروج افکار حزب دموکرات بود و توانست همکاری روشنفکران خراسان را جلب کند. آقازاده با اینکه هرگز عضویت در حزب دموکرات را نپذیرفت، اما تا مدتی از آن طرفداری کرد. وی همزمان با تدریس دروس خارج فقه و اصول در مسجد گوهرشاد، به امور سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مشهد نیز رسیدگی میکرد.
در مواجهه با استقراض خارجی
زمانی که دولتمردان مشروطه به مضیقه مالی افتادند، سرسپردگان غرب آنان را برای استقراض از بیگانگان تشویق کردند. آقازاده بهشدت با این تفکر به مبارزه پرداخت و صدای اعتراض خود را به گوش مردم در سراسر ایران رساند. با اعتراض او مسیر تصمیمگیری بهکلی تغییر کرد. روزنامه حبلالمتین در شماره ۳۶ سال ۱۳۲۸ﻫ. ق. متن تلگراف تند آقازاده را چاپ کرد: «هیئت وزرای عظام «دامه شوکته» تمام این خونریزیها و از جان گذشتگیها برای حفظ بیضه اسلام و وطن عزیز بوده، لهذا امروز بر تمام مسلمین و ایرانیان واجب است برای یک وجب خاک عزیز خونآلوده ایران از جان و مال بگذرند و نگذارند پیش از این دست پلید اجانب در این مملکت دراز و دامان ناموس وطن زیاده بر این آلوده شود. امروز روزی است که خون شهدای راه وطن را که استقلال ایران است، مسلمانان حفظ کنند. از قرار مسموع برای مصارف خودی دولت امروز پنج کرور تومان وجه لازم شده است. معلوم نیست چرا اولیای دولت فقط راه به دست آوردن این وجه ناقابل را قرض کردن از خارجه با آن شرایط جانگداز که یکمرتبه قلم به هستی ایران میکشد دانستهاند. وزرای ممالک خارجه برای مصارف فوقالعاده مملکت خود آن وجه را با ترتیبات صحیحه از داخله و خود جمعآوری میکند، ملت هم با کمال میل میدهد. چه شده است که اولیای دولت این موقع را مغتنم نشمردند و تا حال فکری برای جمعآوری اعانه از داخله نکردهاند؟ آیا در میان ۳۰ کرور ایرانی نمیتوان با تدابیر عملیه و این حسن توجه امروزه رؤسای روحانی و رغبت خود ملت پنج کرور دریافت کرد که هر یک روی هم رفته پنج تومان بدهند که ۲۵ کرور برای رفع احتیاجات دولت فراهم شود و به این ننگ زیر بار قرض خارجه نرویم؟ و این نوع استقراض از خارجه به مراتب معایبش بیشتر از قرض سابق است که پشت استقلال ایران را شکسته و ما را به این روز سیاه افکنده است.»
نماد اعتدال
آقازاده در میان متدینین و تودههای محروم جامعه، از جایگاه رفیعی برخوردار بود و میتوانست بهخوبی در برابر تفریطها بایستد و نقطه تعدیلی برای همه جناحها باشد. از جمله هنگام محاکمه نایب صدر از چهرههای معروف دوره مشروطه در زنجان و نیز حامیان ملاقربان علی زنجانی معروف به حجتالاسلام از پدیدآورندگان خط سوم در انقلاب مشروطه، توانست با نهایت هوشمندی و درایت مانع از اعدام آنان توسط افراطیون شود.
آقازاده و جلوگیری از اشغال خراسان
روسها در پی تصرف تدریجی و کامل ایران در سال ۱۳۲۸ﻫ. ق، عدهای قزاق ۲۵ توپچی و هفت عراده توپ را به طرف مشهد حرکت دادند. ایشان با همراهی مردم تلگرافهای اعتراضآمیز زیادی را در زمینه اشغال خراسان توسط روسها برای دولتمردان فرستاد. سراسر خراسان از ناامنی در رنج بود و سارقان برای چند ماه، جان مردم طبس، تون، تربت حیدریه و ترشیز را به لب رساندند. انجمن ایالتی نهایت تلاش خود را برای اعاده امنیت کرد، اما تلاشهایش به نتیجه نرسید. جان، مال و ناموس مردم از هر طرف در معرض خطر تجاوز چپاولگران قرار داشت و مردم از افزایش روزافزون قوای روس در خراسان، بیش از پیش نگران بودند. دابیژا، کنسول روسیه و ژنرال ردکو، فرمانده نظامی روس در خاک خراسان، مردم را به ستوه آورده بودند و آنها پناهگاهی جز بیت علما، بهخصوص بیت مرحوم آقازاده نداشتند. در نتیجه ایشان بهطور مخفیانه رهبری جریانات مبارز علیه حضور روس و انگلیس را به عهده گرفت. در خاطرات سیاسی فرخ آمده است که اسماعیل خان قرهباغی معاون کنسولگری روس، با حمایت ایشان کشته شد. کنسول روس سعی کرد این قتل را به گردن قویترین دشمن خود، یعنی شیخ علیاکبر مجتهد بیندازد. سندش هم نامهای بود که وی به فاضل بسطامی از نزدیکان و معتمدان آقازاده نوشته و مهر کرده و در آن ذکر کرده بود: «به زحمت اسماعیل خان برداشته شد.» همزمان یکی از اتباع روس به دست حکمران گناباد، حاجی مرتضی میرزا کشته شد. روسها تمام این تحرکات را ناشی از اقدامات مرحوم آقازاده میدانستند. ژرژ سرگئی یوپچ آقابکوف، جاسوس روسها- که با عنوان نمایندگی تجارتی روسیه در کنسولگری روس در مشهد اقامت داشت- در کتاب خاطرات خود به این نکته اشاره میکند که حضور روحانیت در خراسان به رهبری آیتالله آقازاده منافع روسیه را در معرض خطر قرار داده است:
«در حدود ۳ هزار نفر از روحانیون در مشهد گرد آمدهاند و این عده قدرت و نفوذ سیاسی فراوانی در سراسر ایران دارند. ما برای رخنه به این مرکز قدرت بارها کوشیدهایم، ولی هیچگاه توفیق استفاده از نفوذ این مرکز در جهت پیشرفت کارهایمان را نیافتیم.»
تا سرانجام میتوانند ناپسری مرحوم آقازاده را تطمیع کنند:
«تا آنکه بالاخره توانستیم با رشوه دادن و فریفتن یکی از تجار به داخل این مرکز قدرت راه پیدا کنیم. این تاجر ناپسری آقازاده رئیس روحانیون مشهد بود.»
روسها با توسعه و گسترش حضور خود در خراسان، تلاش میکردند این خطه زرخیز را از خاک ایران جدا کنند و برای نیل به این مقصود، دنبال بهانه میگشتند تا آنکه برای عزل مورگان شوستر امریکایی - که با تصویب مجلس به ریاست کل خزانهداری ایران رسیده بود- به دولت ایران اولتیماتوم دادند. در این هنگام علمای نجف تصمیم گرفتند با همراهی هزاران تن از مردم متدین و داوطلب، بیگانگان را از ایران برانند. مرحوم آخوند خراسانی از طریق مرحوم آقازاده، توصیههای لازم را به اطلاع مردم ایران میرساند. هیجان عمومی سراسر ایران را فرا گرفته بود. سرانجام اولتیماتوم پذیرفته شد و آخوند خراسانی هم در راه بازگشت به ایران، به طرز مشکوکی درگذشت. مرحوم آقازاده در جریان شورش طالب الحق به تهران رفت و در زمان به توپ بسته شدن مسجد گوهرشاد در ۱۲ ربیعالثانی سال ۱۳۳۰ﻫ. ق. و به شهادت رسیدن عده زیادی از مردم در صحن مطهر، بار دیگر به مشهد بازگشت.
مکانت اجتماعی آقازاده
مرحوم آقازاده در پرتو علم، تقوا، مجاهدت و اخلاص کمنظیر و بیاعتنایی به مال، مقام، شهرت و سادهزیستی بیبدیل، در دل مردم خراسان و سراسر ایران از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار شده بود، لذا تمام نمایندگان خراسان در دورههای دوم، سوم و چهارم مجلس شورای ملی، با نظر و توافق ایشان به مجلس رفتند. خانه مرحوم آقازاده پناهگاه و ملجأ افراد بیپشت و پناه بود و همه صاحب منصبان، استانداران و دولتمردان، از ایشان حساب میبردند. یاران کلنل محمدتقی خان پسیان هم به دلیل احترام زیادی که برای میرزا قائل بودند، به پناهندگان به خانه ایشان تعرض نکردند و این جایگاه پس از خاتمه کار کلنل پسیان هم باقی ماند. از جمله چهرههایی که مدتی در منزل ایشان متحصن شد، ایرج میرزا بود.
آقازاده و رضاخان
رضاخان هرگز تحمل دیدن افراد با نفوذ و محبوب را در قلمرو خود نداشت، از این رو هنگامی که به سلطنت رسید، همواره مترصد فرصتی بود که مرحوم آقازاده را از سر راه بردارد و این فرصت در ماجرای قیام مسجد گوهرشاد پیش آمد. از همینرو مرحوم آقازاده را همراه با شخصیتهای روحانی دیگر بازداشت کرد و به تهران آورد.
خاموشی دریا
مرحوم آقازاده در تهران خلع لباس شد و در دورهای که سرپاس مختاری پس از فرار آیرم رئیس نظمیه شد، با تزریق آمپول هوا به دست پزشک احمدی به شهادت رسید و پیکر وی در ۱۳ ذیالقعده سال ۱۳۵۶ﻫ. ق. در جوار حضرت عبدالعظیم (ع) در شهرری دفن شد. حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ عبدالرضا کفایی خراسانی برادرزاده آقازاده درباره واپسین فصل از حیات وی آورده است:
«ایشان در تهران، خیابان ایران فعلی - که آن موقع به خیابان عینالدوله معروف بود- در منزلی که برایشان تهیه شده بود، تحت نظر بودند و هیچکس حق رفت وآمد با ایشان را نداشت مگر بستگان درجه اول یعنی برادر و فرزندان. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در ۱۳ ذیالقعده ۱۳۱۶هـ. ش. مرحوم آقازاده احساس کسالت میکنند، یعنی زمانی که ایشان ۶۲ قمری و ۶۰ سال شمسی سنشان بود. چون رفتوآمد با ایشان ممنوع بود ناگزیر فرزندان ایشان به مأموران مراقب اطلاع داده بودند که ایشان کسالت دارند. آن زمان سرپاس مختاری رئیس شهربانی بود و او هم با دربار تماس گرفته بود و آنها پزشک احمدی، جلاد معروف را به بالین ایشان فرستادند. آنطور که آقازاده ایشان برای من تعریف کردند، پزشک احمدی آیتالله را معاینهای کرد و پس از آن از کیف دستیاش آمپولی درآورد به ایشان تزریق کرد و رفت؛ دو ساعت بعد هم ایشان مرحوم شد.»
آثار علمی
از آیتالله آقازاده علاوه بر خدمات اجتماعی گسترده آثار علمی ارزشمندی نیز بر جای مانده است، از آن جمله القضاء و الشهادات و مبحث الالفاظ و حاشیه بر کفایهالاصول.
شاگردان برجسته
برجستهترین چهرههای علمی خراسان در اواخر سلطنت قاجار و اوایل حکومت رضاخان در مکتب مرحوم آقازاده پرورش یافتهاند که برخی از آنان عبارتند از:
* میرزا حسن بجنوردی، معروف به ادیب بجنوردی و صاحب منتهیالاصول و القواعد الفقهیه.
* شیخ محمدعلی کاظمی خراسانی، صاحب فوائدالاصول.
* شیخ فاضل قفقازی، پدر آیتالله شیخ محمدفاضل لنکرانی.
* سیدصدرالدین جزایری.
* حاجآقا بزرگ اشرفی شاهرودی.
* حاج شیخ محمدحسین بختیاری کوه سرخی که در سال ۱۲۷۷ﻫ. ش. در کوه سرخ کاشمر به دنیا آمد و پس از تحصیل در دوره ابتدایی به حوزه مشهد رفت و در محضر مرحوم آقازاده کسب فیض کرد و به آموختن دوره عالی فقه و اصول پرداخت. بعدها در نجف از مرحوم آیتالله نائینی و مرحوم آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی کسب اجازت کرد. با تأسیس دانشکده علوم معقول و منقول مشهد در سال ۱۳۳۷ برای تدریس اصول دعوت شد و تا بهمن سال ۱۳۴۹ به کار ادامه داد. از آن پس به عنوان استاد راهنما در دوره فوق لیسانس از منابع عمده فقه و اصول و ارشاد دانشجویان با دانشکده همکاری کرد. کتاب الاصولالمختار ترجمه جوابات مسائل یکی از ادوار از سیدمرتضی و ترجمه اسرار الصلوه شهید ثانی از آثار اوست.
* آیتالله حاج سیدجواد حسینی خامنهای، پدر حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای، در نجف اشرف در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. در نوجوانی همراه پدر به تبریز بازگشت و بعدها در کنار شیخ محمد خیابانی در صحنههای مبارزه حضور داشت. در جوانی عازم مشهد شد و از محضر آیتالله آقازاده و آیتالله حاجآقا حسین قمی کسب فیض کرد و در سال ۱۲۴۵ﻫ. ق. برای ادامه تحصیل به نجف رفت و چندین سال از درس میرزای نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی بهره برد و در سال ۱۳۵۷ﻫ. ق. به مشهد بازگشت.
* میرزا مهدی حکیم، فرزند حاجآقا بزرگ حکیم.
* شیخ حسنعلی راشد تربتی.
* آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی.
* آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی.
* میرزا احمد مدرس یزدی، معروف به نهنگالعلما.
* آیتالله شیخ کاظم دامغانی.
* شیخ غلامحسین محامی بادکوبهای.
* شیخ علی توحیدی بسطامی.
* شیخ عباسعلی اسلامی.