کد خبر: 1224471
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۰
استاد محمدتقی شریعتی او که دفاع از اسلام و تشیع را وجهه همت قرار داد
شهریور ۱۳۲۰ و اخراج رضاخان از ایران برای دینداران موسمی برای بازگشت به خویش قلمداد شد. با این همه در این دوره، گروه‌های الحادی و دین ستیز هم پرچم تبلیغ برافراشتند و به یارگیری پرداختند. استاد محمدتقی شریعتی در این دوره با خلوص و پایمردی و نیز بهره‌گیری از شیوه‌های جدید، به بازنشر معارف دینی پرداخت و جمع فراوانی از جوانان علاقه‌مند را گرد هم آورد و منسجم کرد
 نیما احمدپور
جوان آنلاین: روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز رحلت مدافع سختکوش اسلام و تشیع در دوران طاغوت، زنده‌یاد استاد محمدتقی شریعتی مزینانی است. از این روی و در نکوداشت آن بزرگ، کارنامه وی را بر اساس پاره‌ای روایات و تحلیل‌ها مورد بازخوانی قرار داده‌ایم. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 
 
 طرحی از یک مجاهدت مستمر
در آغاز سخن، مروری کوتاه بر زمانه و کارنامه زنده‌یاد استاد محمدتقی شریعتی بهنگام می‌نماید. به نظر می‌رسد این ارزیابی اجمالی، در پیام تسلیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت رحلت ایشان آمده است:
«درگذشت متفکر و محقق اسلامی، استاد محمدتقی شریعتی (قدس‌سره) را به همه دوستان، علاقه‌مندان، شاگردان و به ویژه بازماندگان ایشان تسلیت می‌گویم و رحمت و غفران الهی را برای آن فقید سعید مسئلت می‌کنم. این رادمرد دینی از پیشروان و پایه‌گذاران اندیشه بازگشت به قرآن و نهج البلاغه و خود مفسر قرآن و مدرس و شیفته نهج‌البلاغه بود. خدمت ارزنده او در تعلیم و تربیت اسلامی نسل جوان و مبارزه پیگیر و دشوار او با تفکرات الحادی، آن هم در هنگامی که روش‌های مناسب برای این مقابله فکری و سیاسی کمتر شناخته شده و میدان در برابر تبلیغات گروه‌های الحادی وابسته کاملاً گشوده بود، یکی از صفحات درخشان زندگی اوست. همچنین مبارزات او در دوران نهضت ملی که تحرک سیاسی مردم در خراسان را جهت و محتوایی اسلامی می‌بخشید، سند افتخار دیگری در پرونده آن زندگی پربار و شرافتمندانه است. او که از خانواده‌ای روحانی برخاسته و سال‌ها در حوزه علمیه مشهد مدارج علوم دینی را پیموده بود، بی‌شک یکی از پرسوزترین و مخلص‌ترین اندیشمندان و مبلغان اسلامی بود که استحکام اندیشه را با نوآوری در روش، به‌هم آمیخته و برای نسل تحصیلکرده و بافرهنگ، متاع فکری جذابی را ارائه کرد. زندگی او سراسر به تعلم و تعلیم و در بهشتی از صفا و پاکدامنی گذشت. رحمت خدا بر او و حشرش با محمد و آل محمد (ص) باد که عمر را به عشق و ثناگویی آنان به‌سر آورده بود.» 
 
 در عرصه تحصیل و تدریس
 استاد شریعتی تحصیلات خویش را در حوزه مزینان آغاز کرد و سپس در حوزه مشهد تداوم بخشید و از نظر علمی به مکانتی ارجمند رسید. او در پی تضییقات رضاخانی نسبت به علما و روحانیون ترجیح داد در کسوت یک معلم و در مدارس به تبلیغ دین بپردازد. در مقالی بر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران چنین می‌خوانیم:
«محمدتقی شریعتی در سال ۱۲۸۹ ش، در قریه مزینان از توابع سبزوار به دنیا آمد و در خانواده‌ای روحانی تربیت یافت. پدرش آقاشیخ محمود، روحانی بلوک مزینان کهک، سویز، بهمن آباد و... بود و تحصیلاتی در حد اجتهاد داشت و جد بزرگش آخوند ملا قربانعلی از شاگردان برجسته حاج ملاهادی سبزواری بود که مدرسه قدیم مزینان به نام وی نام‌‎گذاری شده است. محمدتقی شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در زمینه ادبیات و منطق نزد پدر و عمویش در مزینان آموخت. پس از آن برای ادامه تحصیلات، در سال ۱۳۰۶ یا ۱۳۰۷ ش به مدرسه فاضل خان در مشهد نزد دو برادر بزرگش شیخ قربانعلی و میرزا محمد - که در آن مدرسه مشغول به تحصیل بودند- مهاجرت کرد. تحصیل منطق، فقه و اصول را در حضور استادانی همچون: آقا شیخ هاشم قزوینی، ادیب بزرگ، ادیب ثانی، شیخ کاظم دامغانی، ارتضاء، میرزا احمد مدرس یزدی معروف به حاج میرزا احمد نهنگ و... گذراند. پس از مدت کوتاهی، اقدامات رضاشاه در جهت برچیدن مدارس قدیم و خلع لباس روحانیون باعث شد شریعتی نیز از لباس روحانیت بیرون آید و از سال ۱۳۰۹ ش به تدریس در مدارس جدید مشغول شود. وی همزمان با تدریس ادبیات، الهیات، اخلاق، عربی و ... به عنوان ناظم و مدیر در مدارسی همچون: شرافت، ابن‌یمین، مرآت و ... به فعالیت مشغول بود. در این سال‌ها کتاب اصول عقاید و اخلاق را برای تدریس در مقطع دبیرستان تألیف کرد که به کتاب اخلاق شریعتی مشهور شد. ترجمه کتاب عباسیه، خواهر هارون الرشید تألیف جرجی زیدان و کتاب تأثیر دانش و هنر‌های مسلمین به ویژه ایرانیان در اروپا، از مجموعه مقالات چاپ شده او در روزنامه‌های آن دوران است....» 
 
 تبلیغ دینی به شیوه دیالوگ 
شهریور ۱۳۲۰ و اخراج رضاخان از ایران برای دینداران موسمی برای بازگشت به خویش قلمداد شد. با این همه در این دوره، گروه‌های الحادی و دین ستیز هم پرچم تبلیغ برافراشتند و به یارگیری پرداختند. استاد شریعتی در این دوره با خلوص و پایمردی و نیز بهره‌گیری از شیوه‌های جدید، به بازنشر معارف دینی پرداخت و جمع فراوانی از جوانان علاقه‌مند را گرد هم آورد و منسجم کرد. احسان شریعتی در این فقره معتقد است:
«در شهر مشهد پس از شهریور ۱۳۲۰، شرایطی پیش آمد که مشابه شرایط پس از انقلاب ۵۷ بود. یعنی پس از دوره دیکتاتوری ۲۰‌ساله، بازگشتی داشتند به شکل سنتی دین. یعنی مظاهر و مناسک و آیین‌های سنتی که محکوم و مطرود بودند و سرکوب می‌شدند، آزاد شدند و مردم به شکل تناقض‌آمیزی، همزمان با اشغال ایران احساس آزادی می‌کردند و از این آزادی برای بازگشت به مذهب سنتی استفاده شد و توده مردم شاید همین الان هم همین‌طور باشند. در قطب دیگر، روشنفکران به مارکسیسم و حزب توده و انقلاب اکتبر گرایش پیدا کردند. نکته‌ای که می‌خواهم به آن تأکید کنم، روش استاد در دهه ۲۰ است که روش گفت‌وگویی است. می‌دانیم که مفهوم گفتگو در حوزه عمومی از سنت سقراط شروع می‌شود و یک مفهوم فلسفی جدی است. اینجا بحث دیالوگ با دیگری مطرح است. در اوج درگیری‌های دهه ۲۰ که گاه با زد و خورد هم همراه است، استاد شریعتی با روش دیالوژیک، یعنی گفت‌وگویی به خیابان می‌رود و با سنتی‌ها یا روشنفکران گفتگو می‌کند. استاد شریعتی با روش گفت‌وگویی به جای خشونت، درگیری و واکنش‌هایی که در عالم سیاست می‌بینیم، می‌خواهد دیگری را بفهمد. ما وقتی دیگری را می‌فهمیم که خودمان را جای او بگذاریم و برای او حقانیتی قائل شویم. این روشی بود که دکتر شریعتی در کلاس‌هایش در مشهد از آن استفاده می‌کرد. مثلاً وقتی می‌خواست بودیسم درس بدهد، می‌رفت در قالب یک بودایی، چنان که دانشجویان تحت‌تأثیر قرار می‌گرفتند و بعضی از دوستان استاد احساس خطر می‌کردند و به استاد می‌گفتند فرزند شما دارد بچه‌ها را در دانشگاه مشهد بودایی می‌کند و دکتر شریعتی این را از پدرش آموخته بود. این یک روش نوآورانه است. استاد شریعتی هم که به عنوان روحانی وارد آموزش و پرورش شده بود، خودش نوآور بود. راستگویی و خلوص دینی که در استاد هست، مهم‌ترین وجه اخلاقی است و برای من این جنبه از زندگی ایشان از همه جنبه‌های دیگر زندگی و آثارشان مهم‌تر است. ایشان اصولاً این ایمان و اندیشه‌ها و مفاهیم را زندگی می‌کرد....» 
 
 کانون نشر حقایق اسلامی و فراز و فرودهایش
تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی، شاخص‌ترین اقدام استاد شریعتی در هرج و مرج فرهنگی پس از شهریور ۱۳۲۰ قلمداد می‌شود. این کانون، اما فراز و نشیب‌هایی فراوان را از سر گذراند که شمه‌ای از آن اینگونه در روایت فاطمه شوشتری، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران بازتاب یافته است:
«جنگ جهانی دوم شرایطی را در ایران به‌خصوص شرق کشور به‌وجود آورد که موجب نفوذ تفکر ماتریالیستی شد. به‌دنبال به‌وجود آمدن همین شرایط از یک‌سو و از دیگر سو تحجری که بین تعدادی از مردم آن زمان وجود داشت، استاد کانون نشر حقایق اسلامی را در شهریور ۱۳۲۰ پایه‌گذاری‌کرد. منازل یاران و همفکران استاد در آن سال‌ها، نخستین مکان‌های برگزاری جلسات کانون بود؛ کانونی که علاوه‌بر ایجاد نگاه‌های جدید و جدی سیاسی، تغییراتی در فرم برگزاری مراسم تاسوعا و عاشورا، مجالس مذهبی و اندیشه‌های مردم به‌وجود آورد. در ادامه کار هم تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه با نگاه سیاسی، مناظره و سخنرانی در فهرست برنامه‌های آن قرار‌گرفت. کانون فعال بود تا اینکه بحث انتخابات مجلس هفدهم پیش‌آمد. در این انتخابات که دولت مصدق به‌دلیل برخی اعمال نظر‌های وابستگان به سلطنت پهلوی، بخشی از آن را باطل اعلام کرد، استاد رأی آورده بود، اما به همین دلیلی که گفتیم مجلس‌نشین نشد! بعد از آن با همت استاد و دوستانش، نهضت مقاومت ملی در مشهد تشکیل شد. مجموعه‌ای که بیشترین جلسات آن در محل تهیه شده برای کانون، یعنی کوچه چهارباغ برگزار می‌شد. این مجموعه اولین مکان در خراسان بزرگ بود که اعلام کرد تابلوی شرکت نفت انگلیس در مشهد را پایین می‌آورد و همین‌کار را هم کرد. به‌دنبال همین امر و پس از سقوط دولت ملی مصدق در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فعالیت‌های کانون به‌شدت زیر ذره‌بین مأموران رژیم پهلوی قرار گرفت و سرانجام استاد و تعدادی از یارانش بازداشت شدند و در‌های کانون نیز از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹، بسته ماند و پلمب شد. استاد پس از زندان دو ماهه خود و به پیشنهاد آیت‌الله میلانی، جلسات کانون را به منزل ایشان منتقل‌کرد، تا اینکه سال ۱۳۳۹دوباره موفق شد در‌های کانون را در کوچه چهارباغ باز‌کند. این وضعیت ادامه داشت تااینکه بار دیگر مأموران ساواک پس از رخداد‌های سال ۱۳۴۲ و موضع‌گیری‌های استاد و یارانش مقابل اقدامات رژیم علیه مرجعیت دینی از یک‌سو و مقاومت‌های سازمان‌یافته برخی جوانان فعال سال‌های قبل کانون از دیگرسو، در سال ۱۳۴۴ محل کانون را دوباره تعطیل‌کرد؛ اقدامی که باعث شد فعالیت‌های کانون بار دیگر به نشست‌های خانگی تغییر ماهیت دهد. این حرکت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. پس از انقلاب، چراغ کانون مدتی در محل جدید آن در کوچه چهارباغ - که روبه‌روی مکان قبلی بود- روشن بود، اما وضعیت شخصی استاد پس از درگذشت ناگهانی دکتر شریعتی از یک‌سو و شرایط خاص سال‌های نخست پس از انقلاب کشور از دیگر سو، باعث تعطیلی دگرباره آن شد....» 
 
 روحی پاک، در بدنی که به دلیل مجاهدت نحیف شده است!
تلاش‌های فکری استاد شریعتی در شهر مشهد و در نگاهی کلی‌تر گستره ایران، بازتابی گسترده داشت و بسا عالمان دین در دیگر نقاط را به تحسین و تجلیل واداشت. به عنوان نمونه زنده‌یاد علامه شیخ محمدجواد مغنیه، دانشمند نامور لبنانی اینگونه به مدح وی پرداخت:
«استاد علامه آقای محمدتقی شریعتی، استاد تفسیر در دانشکده معقول و منقول مشهد، وجود مقدس و روح پاکی است که در بدن لاغری که در اثر عبادت و مجاهدت بسیار به صورت نحیفی درآمده، قرار دارد. استاد کلاه بر سر می‌گذارد، به این منظور که جوانانی را که تنها به ظواهر توجه دارند، گرد خود جمع کنند و کسانی را که معمم هستند، از بدگویی افرادی که متدینین را به صرف نوع لباس و ظاهر اشخاص مورد استهزا قرار می‌دهند، در امان نگه دارد. او به زبان حال باایشان می‌گوید، شما‌ها که از اهل قبا و عمامه می‌گریزید و به دلیل ظاهرشان از مصاحبت با آن‌ها خودداری می‌کنند، بیایید با هم بنشینیم؛ لذا از گوشه و کنار، گرد ایشان جمع شده‌اند. استاد هم با آن‌ها جلسات مختلفی دارند و آنان را با شریعت مقدس حضرت ختمی مرتبت آشنا می‌کنند و دل‌هایشان را نسبت به ذات پروردگار خاشع می‌سازند و به پرهیزکاری و پاسداری و احترام خلق، مخصوصاً اهل علم سفارش می‌کند. در یک جمله باید گفت استاد شریعتی شخصیتی یگانه است که در راه اعتلای دین با ابداع شیوه‌های نو سالیانی دراز مجاهدت ورزیده و در حقیقت نسخه منحصر به‌فردی است که در میان رجال علم و دین - تا جایی که من اطلاع دارم- ثانی ندارد. خداوند به پاس خدمات ایشان به اسلام و پیشوایان آن و علمای دین، پاداشی نیک به این استاد عزیز مرحمت فرماید....» 
 
 برگزاری جلسات تفسیر استاد در منزل آیت‌الله میلانی
همانگونه که اشارت رفت، اغلب عالمان دینی معاصر با نظر تحسین به تلاش‌های استاد شریعتی می‌نگریستند و در مواقع دشوار به وی کمک می‌کردند. از این روی حرکت دینی و تبلیغی وی، عمدتاً بدون مانع و حاشیه پیش رفت و توفیقات فراوان یافت. زنده‌یاد دکتر حسین رزمجو از شاگردان شریعتی، در این موضوع می‌گوید:
«ایشان در خانواده اهل دین و علم بزرگ شده بودند و اجدادشان از علمای مشهور سبزوار بودند. پدرشان شیخ محمود، در مدرسه علوم دینی مزینان فقه و اصول درس می‌دادند و استاد از ۲۰ سالگی برای ادامه دروس حوزوی به مشهد آمدند و از محضر بزرگانی چون: حاج شیخ هاشم قزوینی، ادیب نیشابوری، ادیب ثانی، حاج شیخ کاظم دامغانی، حاج میرزا احمد مدرس مشهور به میرزا احمد نهنگ، میرزای اصفهانی و آیت‌الله سبزواری کسب فیض کردند. ایشان تا سال ۱۳۰۹ - که شغل دبیری را انتخاب کردند- ملبس به لباس روحانیت بودند و با توصیه و تأیید آیت‌الله بروجردی، تغییر لباس دادند و در دبیرستان‌های ابن‌یمین و فردوسی به تدریس تعلیمات دینی پرداختند. استاد همواره رابطه خود را با علمای بزرگ حفظ کردند و علما، مراجع و فضلا نیز برای ایشان منزلت و احترام خاصی قائل بودند. در سال ۱۳۳۶ که استاد بازداشت و کانون نشر حقایق اسلامی تعطیل شد، پس از رهایی استاد از زندان، آیت‌الله میلانی جلسات تفسیر قرآن ایشان را در منزل خود برگزار و همواره از ایشان حمایت می‌کردند. شهید مطهری ارادت خاصی به استاد داشتند و همیشه وقتی از تهران به مشهد می‌آمدند تا به زادگاه خود فریمان بروند، ابتدا به منزل استاد می‌رفتند. گاهی هم در جلسات سیار تفسیر قرآن استاد، شرکت و سخنرانی می‌کردند. پس از تأسیس حسینیه ارشاد هم شهید مطهری برای ایراد سخنرانی در آنجا از استاد دعوت کردند. استاد با شخصیت‌های علمی و روحانی دیگری چون: آمیرزا جواد آقا تهرانی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ محمود حلبی، میرزای نوغانی، محمد واعظ‌زاده خراسانی، شیخ عبدالله نورانی، محمدرضا حکیمی، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، سیدجلال الدین آشتیانی، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، علامه امینی، علامه طباطبایی، علامه محمدتقی جعفری، مرحوم فلسفی، شهید باهنر و... مراوده داشتند....» 
 
 مبارزه سیاسی، دلمشغولی دائمی مفسر قرآن و نهج‌البلاغه
زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ عزیزالله عطاردی در زمره عالمانی است که در جلسات دینی و سیاسی استاد شریعتی شرکت می‌جست و از آن خاطراتی فراوان اندوخت. وی اعتقاد دارد که آن بزرگ در دوره نهضت ملی، رهبری جوانان فرهیخته و مذهبی مشهد را بر عهده داشت و آنان را در این حرکت استعمارستیزانه هدایت می‌کرد:
«به نظر من کسی با ایشان مخالف نبود. در جریان ملی شدن صنعت نفت همه طبقات به میدان آمدند و برای اینکه وحدت بین آن‌ها حفظ شود، گروهی به اسم گروه مؤتلف درست شد. کلمه مؤتلف را بار اول آنجا شنیدم. این جمعیت از طلاب، علما، روحانیون، وعاظ، بازاریان، اصناف، طبقات پایین یا متوسط، دانش‌آموزان، فرهنگیان، روشنفکران و اداریان تشکیل شده بود. رهبر گروه اول مرحوم شیخ محمود حلبی، رهبر بازاریان مرحوم عابدزاده، رهبر روشنفکران، اداری‌ها و فرهنگی‌ها هم مرحوم شریعتی بود. در واقع این سه نفر در دوران نهضت ملی رهبری، این جریان را به عهده داشتند و تمام اعلامیه‌های آن دوران به امضای آنهاست. مرکز مبارزه روحانیون مدرسه نواب، مرکز مبارزه بازاری‌ها مهدیه در نزدیکی باغ نادری و مرکز مبارزه روشنفکر‌ها و فرهنگی‌ها کانون نشر حقایق بود. این سه گروه، گاهی جلسات خصوصی هم داشتند و گاهی در یکی از میدان‌های مشهد یا صحن حضرت رضا (ع) یا در مسجد گوهرشاد تجمع می‌کردند، اما جلسات خصوصی جداگانه هم داشتند که سعی می‌کردم در همه آن‌ها شرکت کنم. قصدم هم این بود که یک موضوع واحد را از دیدگاه‌های مختلف بشناسم و وجوه قضیه برایم روشن شود. البته مخالفانی هم وجود داشتند، ولی به دلیل اتحاد و همکاری این سه گروه، هم قدرت عرض اندام نداشتند و هم محیط به آن‌ها اجازه مخالفت نمی‌داد. اغلب افراد متدین و جوانان، شرکت در این نهضت را وظیفه دینی خود می‌دانستند. این اتحاد ادامه داشت و این گروه‌ها با هم اعلامیه می‌دادند، سخنرانی می‌کردند، جلسات مشورتی داشتند و به تبع آن‌ها مردم هم متحد بودند، تا وقتی که بین رهبران نهضت در مجلس و بیرون از آن اختلاف افتاد و بعد هم قضیه ۲۸ مرداد ۳۲ پیش آمد. متأسفانه آن اتحاد از بین رفت و این جمعیت پراکنده شدند....»
برچسب ها: شریعتی ، تشیع ، استعمار
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار