چند روز قبل از اعلام لیست تیم ملی برای انجام دو بازی مقابل لبنان و سوریه میشد حدس زد که چه اتفاقی در شرف وقوع است، حتی وقتی اسکوچیچ به بهانه واهی تاکتیکپذیر نبودن بازیکنان ایران در گفتگو با رسانههای کرواسی، ملیپوشان کشورمان را زیر سؤال برد و مهدی طارمی هم پاسخش را داد که «مشکل بازیکنان نیستند و ایراد جای دیگری است»، میشد کار را بهگونهای جمع و جور کرد که حالا و در آستانه بازی مهم با لبنان و دیدار برگشت با سوریه کار تیم ملی اینگونه به حاشیه کشیده نشود.
سؤال اینجاست فدراسیون فوتبال در ماجرای خط خوردن مهدی طارمی از لیست تیم ملی کجای ماجرا قرار دارد؟ فدراسیونی که مدعی در ارتباط بودن با خوبان عالم است، آیا نباید مدتها قبل چارهاندیشی میکرد و جلوی عمیق شدن این اختلاف را میگرفت تا امروز حتی دشمنان قسمخورده ایران در رسانههای معاند از آن دستاویزی درست نکنند برای کوبیدن ورزش ایران! عزیزیخادم طی تمام این مدت کجا بود؟ او که دائم در حال سفر، گرفتن عکس یادگاری با وزیر و وکیل و کندن پول از این طرف و آن طرف و ارتباط با خوبان عالم است، آیا نباید فکری به حال این موضوع میکرد تا امروز اینگونه همه چیز بههم نریزد و شاهد یک گل به خودی بد و بسیار بد از سوی سرمربی تیم ملی نباشیم.
سؤال دوم را باید از سرپرست تیم ملی پرسید. هرچند ظاهراً جناب سرپرست وظایف خود را به کریم باقری سپرده و صرفاً کنار نیمکت حضور دارد برای خالی نبودن عریضه، اما به هر حال باید از او پرسید که چطور در این مدت نتوانسته ارتباط بین بازیکن و مربی را اصلاح کند که کار به اینجا نکشد! البته پاسخ مشخص است، وقتی حواس فدراسیون فوتبال به جایی دیگر جز تیم ملی معطوف باشد طبیعی است که از جناب سرپرست هم نمیتوان توقع آنچنانی داشت. به هر حال اگر قبول کنیم که اسکوچیچ را فدراسیون قبلی به تیم ملی آورد، سرپرست را که همین فدراسیون برگزیده است. فدراسیون فوتبال و تمام ارکان مربوط به تیم ملی باید قبل از اعلام اسامی تیم جلوی این اتفاق را میگرفتند تا امروز همه کاسه چه کنم، چه کنم به دست نگیرند بابت بازکردن گرهای که میشد خیلی راحت با دست آن را باز کرد.
اسکوچیچ با تیم ملی نتایج خوبی گرفته، این درست، اما همه خوب میدانیم که چگونه به تیم ملی رسید و چطور تیم را هدایت میکند. اسکوچیچ تیمی را تحویل گرفت که بازیکنانش بزرگتر از او هستند و تقریباً همه در لیگهای معتبر اروپایی توپ میزنند. بنابراین واضح است که وقتی چند قدم از سرمربی خود جلوتر باشند در نگاه او تاکتیکناپذیر جلوه نمیکنند. فدراسیون ابتدا باید در مقابل حرفهای سرمربی خود موضع میگرفت و برخورد میکرد که اگر این اتفاق میافتاد، واکنش طارمی را هم نمیدیدیم. با این حال فدراسیون در قبال هر دو مورد سکوت کرد و حتی میانجیگری هم نکرد تا کار به اینجا کشیده شود.
حالا تیم ملی است و این حاشیه بزرگ، نباید تصور کرد که غیبت طارمی مقابل سوریه و لبنان مشکلساز نمیشود. اسکوچیچ خواسته یا ناخواسته با تصمیم خود یا تصمیم دیگران یکی از اصلیترین عناصر تهاجمی تیمش را کنار گذاشته و این یعنی راحت کردن نسبی خیال خط دفاع دو حریف پیشروی تیم ملی، از سوی دیگر ایستادن مهدی طارمی مقابل سرمربی تیم هر چقدر هم که در جریان پیش آمده مقصر باشد، چندان جالب توجه نیست و جایگاه سرمربی را خراب میکند.
همین دو نکته کافیست که به سهلانگاری و اهمال فدراسیون فوتبال در این جریان بیشتر پی ببریم، حالا نه میتوان قید حضور طارمی در تیم ملی را زد و نه میتوان او را به ترکیب برگرداند. اولی قدرت تهاجمی تیم را نصف میکند و دومی اعتباری برای سرمربی باقی نمیگذارد. این وظیفه فدراسیون فوتبال، سرپرست و سایر ارکان تیم ملی بود که قبل از کشیده شدن کار به اینجا جلوی آن را بگیرند، اما دستهگل تازه فدراسیون خوبان عالم کاری کرده که باید نگران سرنوشت تیم ملی در بازیهای آینده باشیم.