سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: خانه یا همان «اِو» در نگاهِ اول به تلهفیلمهای شهرستانی شباهت دارد، بازیگر چهره یا آشنا ندارد، زبان فیلم ترکی با زیرنویس فارسی است و به گفته فیلمسازش فیلم در تبریز ساخته شده است.
خانه قصهای ساده و روان دارد که هر چه جلوتر میرود به موازاتِ فضای تجربی فیلم خط روایی آن به شکلگیری نهایی که هدف فیلمساز بوده میرسد. یوسفینژاد با شیوه درست و به قاعده از همان سکانس اول لحن را به دست آورده و با استفاده از آن ایجاد موقعیت میکند؛ موقعیتهایی که به صورت قطرهچکانی به تماشاگر اطلاعات میدهد.
«خانه» در یک تعلیق بزرگ تماشاگرش را همراه میکند و دوربین آرام و قرار ندارد، انگار دوربین هم مثل تماشاگر پیش فرضی برای شناخت کلی داستان ندارد. فیلم نما به نما شکل میگیرد، اطلاعات به طور لحظهای به تماشاگر داده میشود. داستان بر اساس یک خط اصلی جلو میرود و یوسفینژاد سعی کرده از خردهپیرنگها برای رسیدن به هدف نهایی پرهیز کند، به همین دلیل تماشاگر با فیلم ارتباط تنگاتنگی برقرار میکند. از مختصات ساختاری فیلم مشخص است که فیلمساز به هیچ وجه قصدش ساخت فیلم گیشهای نبوده و به همین دلیل به درستی توانسته قصهای ساده، اما بکر در قالبِ فضایی تجربی و البته هنری جلوی دوربین ببرد؛ اثری که بیشتر قصد دارد ساختارشکن باشد و در فضا و موقعیت محدود حرف بزرگی بزند. فضای تجربی فیلم با قواعد دراماتیک منطبق شده و یوسفینژاد به عنوان فیلمساز با فرم به محتوا رسیده است؛ محتوایی بکر که با خلاقیت فرمیک به یک فیلم جذاب تبدیل شده است. این اثر با توجه به شرایط ساختاریاش به هیچ وجه پُز روشنفکری نمیدهد یا در میزانسنها به محاق حرکات اضافی یا خودنماییهای بیمورد سینمایی نیفتاده است.
فیلمسازِ با بهرهگیری از یک موضوع درام توانسته خط روایی فیلمش را طوری شکل بدهد که مخاطب عام و خاص بتواند با آن ارتباط برقرار کند، از سوی دیگر یوسفینژاد با خلق سکانس پلانهای متعدد فضاهایی را خلق کرده که باعث شکلگیری محتوا هم میشود. اساساً سکانس پلانها با چارچوب مشخصی شکل گرفتهاند. کلیت فیلم خانه اگر چه به فیلم کوتاه شباهت دارد، اما قصه کشش لازم برای یک فیلم بلند را دارد.
یوسفینژاد در ۷۵ دقیقه با روایتی صریح و شفاف به یک موضوع انسانی پرداخته است؛ دختری برای به ثروت رسیدن با همکاری شوهرش پدر پیرش را مسموم کرده تا بمیرد، از سوی دیگر پدر در زمان حیاتش وصیت میکند تا بعد از مرگش جنازهاش را به دانشگاه پزشکی بدهند تا دانشجویان جوان آن را تشریح کنند. نگرش فیلمساز به جایگاه انسانها در بطن شخصیتپردازیها نهفته شده است و به هیچ وجه تصویری از جنازه پدر نمیبینیم، پدر وصیت کرده بعد از مرگش جنازهاش را به دانشگاه پزشکی بدهند تا پزشکان جوان آن را تشریح کنند تا به علمشان اضافه شود.
پدر در سودای علاقه به پزشکی چنین وصیتی کرده و آن مسئول دانشگاه تلاش میکند جنازه را به دانشگاه ببرد، اما از سوی دیگر دختر به همراه شوهرش پدر را مسموم کرده که خانه را بفروشند و جایگاه اجتماعیشان ارتقا یابد. یوسفینژاد با نگاه امروزی توانسته فیلمی جسورانه با جسارتهای فرمیک بسازد؛ فیلمی که در عین ساده بودن ظاهریاش حرفهای بزرگی در آن گنجانده شده، اما این حرفها به صورت ملودرامهای مرسوم شکل نگرفته زیرا فیلمساز در اوج و فرودهایش از تعلیقهای منطقی استفاده کرده به طور مثال از آغاز فیلم دختر شیون و گریه و زاری میکند.
فیلمساز بازیگری را برای این نقش پیداکرده که میمیک ساده و مظلومی دارد، دختر نمیگذارد تا جنازه پدر را به دانشگاه پزشکی ببرند.
تماشاگر با احساسات دختر همذاتپنداری میکند، یوسفینژاد گرهگشایی را چنان از تماشاگر پنهان نگه میدارد تا بتواند فیلمش را با یک شوک یا غافلگیری به پایان برساند. اصول پرداخت داستانی که در فیلم خانه دیده میشود بر اساس پایان آن شکل گرفته است؛ چرا دختر نمیگذارد جنازه پدر را برای تشریح به دانشگاه پزشکی ببرند؟
یوسفینژاد از دختری که مظلومنمایی میکند یک شخصیت ضدانسان و خبیث ساخته است، این همان شیوه پرداخت صحیح در درامپردازی است که فیلمساز با هوشمندی میتواند تماشاگر را روی صندلی نگه دارد و احساسات او را جریحهدار کند و پایانی شوکآور و البته دور از انتظار را برای مخاطب ترسیم کند. به موازات نکات مثبت این فیلم باید اضافه کرد که یوسفینژاد توانسته با فضای تجربی به نوعی ساختارشکنی کند یا دست به ریسکهای مختلف بزند. فیلمساز در یک لوکیشن با بازیگرانی که تا به حال آنها را ندیدهایم توانسته به بهترین نحو دومین فیلمش را بسازد، انتخاب بازیگر و کنترل در هدایت آنها یکی دیگر از نکات مهم این فیلم محسوب میشود. مطمئناً «اِو» با بازیگران چهره نمیتوانست تا این حد و اندازه تاثیرگذار باشد.