سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: بعد از مدتها و شاید به نوعی بعد از سریال «زیرخاکی» بالاخره چشم بیننده تلویزیون به اثری کمدی روشن شد که در ضمن داشتن داستانی سرگرمکننده، ارمغانآور لحظاتی شادی باشد. برزو نیکنژاد، کارگردان «باخانمان» در حوزه کمدی به نوعی امتحانپسداده به حساب میآید و پیشتر با تجربههای موفقی همچون «دردسرهای عظیم»، «قرعه» و «پنچری» در تلویزیون و «زاپاس» و «لونه زنبور» در سینما این را به اثبات رسانده است. نیکنژاد شناخت خوبی نیز از احوالات طبقه آسیبپذیر جامعه دارد و به خوبی از تقابل دارا و ندار در آثارش سود میبرد و بلد است از دیدگاه طنز، راوی شیرینی و سختیهای زندگی این قشر باشد.
نیکنژاد این بار نیز مثل دیگر آثارش با انتخاب همین تقابلهای روایی و طبقهای کوشیده قصهای شیرین، پویا و کمایراد ترسیم کند. اتفاقاً مهمترین حسن سریال که نمود بیرونی یافته ذکاوت کارگردانی است که میداند از اثرش چه میخواهد و به شکلی درست میان روایت داستانی گیرا و طرح شوخیهایش تعادل برقرار میکند. درست یا غلط، خیلی هم مقید به مقدمهچینیهای حسی نمیماند و درست میرود سر اصل مطلب و از روایت بر پایه انتظاری از جنس چگونگی وصل فرزند و صاحبان واقعیاش و به تبع آن ایجاد تشنگی ساختگی و ملالآور برای مخاطب پرهیز میکند، چراکه دستش پرتر از اینهاست که در بند موقعیتهای تکراری بماند.
اغماض بر خطای پدر!
نکته سؤالبرانگیز سریال باخانمان، اما عبور با اغماض داستان از گناه نابخشودنی پدر در واگذاری بچههاست که تنها وجه طنزآمیز سریال ما را قانع به حساسیتنداشتن روی آن میکند؛ موضوعی که در عالم واقع غیرقابل چشمپوشی است و خطایی بزرگ محسوب میشود و چنانچه قرار نبود بازخواست و جزایی بابت این خطا برای پدر در کار باشد، مسیر قصه میتوانست به شکلی پیش رود که پدر سریال در ابتدا اینقدر سیاه نباشد.
موقعیتهای کنترل شده
نیکنژاد در باخانمان کوشیده سریال نه شخصیتمحور و نه موقعیتمحور صرف باشد. با سریالی طرفیم که همسان با ارزشگذاری داستانی، به شخصیتهایش نیز بسیار اهمیت میدهد تا جایی که برای شخصیتهای فرعی با حضور چنددقیقهای و حتی چند ثانیهای هم طراحی و فکر دارد و از نگهبان یک اداره و سازمان گرفته تا کارمند و حتی عابر خیابان ارزش قائل شده و شخصیت و تکیهکلامی شیرین طراحی میکند.
از علتهای گیراییاش نیز همین ارزشگذاری محتوایی و شخصیتی در کنار هم در ساخت و پرداخت و اهمیت به شعور و نظر بیننده است. اینها البته به معنی این نیست که با مجموعهای کاملاً بیعیب و نقص طرفیم که اتفاقاً موقعیتهایی قابل اشاره است که در حجم و میزان شوخیها زیادهروی میشود و به اصطلاح از خط تناسب و تعادل خارج میگردد، اما نویسنده و کارگردان خوب حواسشان است که دوباره داستان و موقعیتها را در مسیر درست هدایت کنند.
شخصیتپردازی دقیق
با وجود بعضی تناقضهای رفتاری که هر چند لحظه یک بار امکان دارد از هر کدام از کاراکترها سر بزند، دقت سازندگان در شخصیتپردازی تحسینبرانگیز است. سریال یک حسام محمودی خوب دارد که استاد معارف دانشگاه است و با وجود شخصیت جدی، بسترساز موقعیتهای کمیک برای طرح شوخیهاست و نکته مهم درباره او، دقت ستایشبرانگیز در اندازه نگه داشتن احوالاتش و حفظ المانهای شخصیتی و قابل انتظار از چنین افرادی است.
محمودی با درک و اجرای درست نقشی که مثل راه رفتن روی طناب است و در میان انبوه شخصیتهای شوخطبعی که پیرامونش را گرفتهاند، به شدت مواظب است ویژگیهای شخصیتیاش را حفظ کند.
بازیهای کار شده
حسن پورشیرازی نیز در ایفای نقش خود مثالزدنی ظاهر شده است. او شخصیتی منفعتطلب، پرخور و تیغزن را بسیار درست ارائه میدهد و در عین برونرفت گاهگاه از سیر شخصیتی و رعایتنکردن تمام و کمال حفظ آن، اما بسیار به نقش نزدیک شده و آن را باورکرده و باورپذیر ارائه میدهد. محمدجواد با بازی سپند امیرسلیمانی نیز از جمله شخصیتهای خوبی است که هر چند تنور بخش کمدی سریال را گرم نمیکند، اما با اجرایی مناسب تا پایان کار از وجه جدی قابل انتظار به شکلی درست کوتاه نمیآید و در هیاهوی فضایی پر از شوخی اصلاً لغزش نمیکند. مورد سؤالبرانگیز در این باب شاید کوهیار سریال باشد که تناسب هویتی و بیرونیاش در اجرا به نظر حفظ نشده و شخصیت کاری تعریف شده برای او در تناقض با سادگی و بیدست و پایی در مرحله اجراست. سریال در بخش شخصیتپردازی کم ایراد جلوه میکند و درست و مثالزدنی است که در خیلی مواقع در قیاس با روایت و قصه حتی از آن جلو میزند و بر کیفیت اثر میافزاید و آن را دلپذیرتر مینماید.
پایانبندی درست
از نقاط قوت قابل ذکر مجموعه باخانمان پایانبندی به دور از پیامهای اخلاقی گلدرشت و شعاری است که سعی میکند از طریق متن و محتوایی باورپذیر و تأملبرانگیز طعم جمعهای خانوادگی پرشمار و دلپذیر را به مخاطب بچشاند و او را شریک لمس لذت دورهمی و دوستیهای فامیلی و امکانپذیریاش حتی در تنوع تفکر و احساس آدمهای رنگارنگ کند.
نهایتاً میماند یک افسوس که پایان این سریال احتمالاً آغاز انتظاری دیگر باشد برای شروع مجموعه طنزی دیگر که در این سالها و به نظر، حالا حالاها کمبود آن صرفاً با سریسازی «نون. خ»، «پایتخت» و «زیرخاکی» و احتمالاً سری دوم همین باخانمان جبران میشود که امیدواریم در صورت تحقق مانند «دردسرهایعظیم ۲» نشود.