کودکانی که باید شاد زندگی کنند، با نگاه درخشان و خنده بر لب در بازیهای کودکانه، فریاد شادی و نشاط سر دهند، اما با نگاهی خسته، پر از حسرت، دلی شکسته، دستان پینه بسته و پاهای تاولزده عمر خود را میگذرانند. حال باید برای کودکان کار چاره اندیشید که بعدها دیر خواهد شد! پدیده کودکان کار به رغم ظاهر ساده و معلوم، مسئلهای پیچیده با آسیبها و تبعاتی بسیار است و عوامل گوناگون ریشهای و بنیادی و یا عوامل فردی و خانوادگی در آن مؤثر است.
دلایلی همچون بیکاری سرپرست خانواده و بیبضاعتی خانوادهها، خشونت خانوادگی و فقدان الگوهای تربیتی و پرورشی سالم و صحیح در رفتار والدین با یکدیگر و فرزندشان و همینطور اعتیاد والدین در ایجاد پدیده کودکان کار نقش داشتهاند. در میان این عوامل، خشونت والدین نسبت به کودک و خشونت والدین نسبت به همدیگر بالاترین تأثیر را در بروز این پدیده داشته است.
برای کودکان کار چهار گروه طبقهبندی وجود دارد؛ گروه اول کودکان بیبضاعتی هستند که روزها کار میکنند، شبها به خانهشان برمیگردند. برخی از آنان به مدرسه میروند و مجرم و بزهکار نیستند. گروه دوم تا حدی مستقل و خودساخته هستند و ارتباط آنها با خانه در آستانه از هم گسستن است، حضور آنها در مدرسه نیز خاتمه یافته یا در حال خاتمه یافتن است، در ادامه هم بزهکاری و جرم آنان آغاز میشود. گروه سوم فرزندان خانوادههایی هستند که در خیابان زندگی و کار میکنند. وضعیت آنها با فقر گره خورده است. در هندوستان به آنها «ساکنان پیادهرو» گفته میشود و در امریکا به آنها کودکان خانوادههای بیخانمان اطلاق میشود. گروه چهارم آنهایی هستند که تماس خود را با خانواده قطع کردهاند و تمام وقت خود را در خیابان میگذرانند و کودکان خیابانی واقعی آنها هستند.
امروزه کار کودکان بیشتر در کشورهای در حال توسعه رواج دارد. کار کودکان به انواع گوناگون در معادن، مزارع، دورهگردی و دستفروشی، کارخانهها و بخشهای مختلف خدماتی انجام میگیرد. کار آنها میتواند نیمهوقت و فصلی باشد و یا تماموقت و دائمی. ممکن است این کودکان مزد و حقوق خود را به صورت کالا یا نقد دریافت کنند، عدهای شاید اصلاً دستمزدی نگیرند و تنها برای فراهم شدن سرپناه و مکانی برای امرار معاش یا برای غذایی ناچیز کار کنند.
کار کودکان در سنین پایین پیامدهای منفی اقتصادی و اجتماعی فراوانی دارد. این کار کردن جلوی افزایش دانش، آموزش و مهارت آنها را میگیرد. صدمات و آسیبهای جانی و مالی را بالا میبرد و انواع بزهکاری مانند اعتیاد، آسیب اجتماعی جنسی، خردهفروشی مواد مخدر و دیگر موارد را به دنبال دارد.
سال ۱۹۸۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیماننامه حقوق کودک را تصویب کرد. بر اساس آن، دولتهای عضو موظفند تا با هر شکل از سوءاستفاده و بهرهکشی اقتصادی کودکان مقابله کرده و شرایط و زمینههای رشد ذهنی، جسمی، روانی و اجتماعی تمام کودکان را فراهم کنند. بر اساس ماده ۷۹ قانون کار، به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام (پسر و دختر) ممنوع است. کارفرمایانی که افراد کمتر از ۱۵ سال را به کار بگمارند، مستوجب مجازات خواهند بود.
حق اساسی و پایه هر کودک، حق بقاست که به معنای برطرف ساختن نیازهای اولیه کودک است. کودکان نیازمند پشتیبانی و حفاظت در مقابل آسیبها و آزارهای جسمی و روحی هستند. کودکان حق دارند علاوه بر نیازهای اولیهشان به بقا و امنیت دست یابند تا از دوران کودکیِ شاد و آسوده لذت برده و بتوانند در آینده به فردی قدرتمند، مستقل و مسئول تبدیل شوند.
ایران در اسفند ۱۳۷۲ هجری شمسی با تصویب مجلس شورای اسلامی به کنوانسیون حقوق کودک پیوست. در این کنوانسیون کودک به افراد زیر ۱۸ سال اطلاق میشود. از شناخت حقوق کودک در جوامع بشری زمان زیادی نمیگذرد، یعنی در واقع یک حقوق جدید و نوظهور است. البته در مراحل پایه شناخت حقوق کودک بوده و در حال کشف و توسعه آن هستند تا به حد تکامل خود نائل شود.
دلایلی همچون نارسایی نهادهای اجتماعیکنندهای مانند خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی خانوادههای کودکان خیابانی و عدم انطباق با شیوههای زندگی شهرهای بزرگ، محلات حاشیه شهری آلوده و آسیبزا، عدم نظارت کافی و مناسب از سوی سازمانهای مسئول و الگوهای ناصحیح رفتار متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی، همه منجر شدند تا پدیده کودکان کار به عنوان مشکلی حل نشدنی در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور خودنمایی کند.
کودکان کار با شرایط و موقعیت بسیار نامطلوب از لحاظ گرسنگی، تغذیه نامناسب، مشکلات بهداشتی، بیماری، مشکلات روانی، مشکلات تحصیلی و فعالیتهای پرخطر و آسیبزننده مواجه هستند، این مسائل باعث میشود کودکان دچار مشکلات جسمی، روانی و رفتاری شوند. آنها میتوانند به آسانی و سادگی بازیچه دست مجرمان و بزهکاران کارکشته و حرفهای مانند سارقان یا گروههای توزیع و پخش مواد مخدر و باند خانههای فساد قرار گیرند. عدم بهرهمندی و برخورداری از آموزش، یادگیری و کسب علم و فن، فقدان قدرت رقابت با دیگر کودکان همسن و سال نیز سبب میشود در ایجاد یک زندگی سالم و مناسب بیبهره باشند.
کودکان کار باید منطبق با دادههای علمی و تجربیات منطقی شناسایی و جمعآوری شوند، همچنین توانمندسازی آنان پس از جمعآوری بسیار حائز اهمیت است، به این دلیل که اغلب بعد از مدتی رها میشوند. در ضمن باید خانواده آنها نیز مورد شناسایی قرار گرفته و حمایت شوند و زمینههای لازم و ضروری ادامه تحصیل کودکانشان میسر و آسان شود و اگر والدین، بزهکار هستند نیز از طریق دستگاه قضایی با آنها برخورد لازم صورت گیرد.
باید برای حمایت از خانوادههای کمبضاعت و همچنین برای پیشگیری از به کار گماردن فرزندانشان و هم خانواده کودکان کار برنامههایی تدارک دیده شود تا اتکای خانوادهها به کار کودک حذف شود. از جمله این روشها میتوان به نقش دولت و حمایت مالی در ابتدا اشاره کرد و در مرحله بعد ایجاد شغل با درآمد مناسب، تا احتیاجات آنها را در حد معمول و مناسب فراهم آورد، دولت و سازمانهای وابسته برای ایجاد شغل میتوانند به این خانوادههای فقیر وام کمبهره با اقساط بلندمدت اعطا کنند تا بتوانند شغل خانگی راهاندازی کنند. البته قبل از آن باید آموزشهای لازم و مناسب راهاندازی شغل به آنها داده شود تا در این راه موفق عمل کنند.
در رابطه با کودکان به دلیل ناتوانی در محافظت مناسب از خود، حساسیت و ظرافت روحی آنها و آسیبپذیریشان، حمایت از حقوق آنها لازم است. یکی از این پشتیبانیها و حمایتها، ابتدا محدود کردن کار کودک و سرانجام منع کار کودک است. در واقع رواج کار کودک در کشورهای مختلف جهان منجر شده است تا برخورد با کار کودک و پیشگیری از بهرهوری کودکان به یک جنبه مهم حمایت از حقوق کودکان در حقوق بینالملل تبدیل شود.