چایی بریزم؟... بشین کمی گپ بزنیم و چایی بخوریم با هم... چایی با رفیق مزهش فرق میکنه... تا رفیق کی باشه و چاییش!... چایی رفیق پز... از اون دمنوشاهم که معروفه ها... نخوری از دستت رفته...
من چایی زیاد میخورم، هر دفعه یه طعمی... آخه دلخوشی منم به خوردن چاییه، اونم با رفیق ناب...
رفیق، ناب باشه و چایی هم عطر هل و دارچین و بهارنارنج داشته باشه، حرف خودش گل میکنه، همینطوری میاد، از دل میاد و به دل میشینه... چه درددل باشه، چه حرف دل، چه پاش اشک بریزی، چه بخندی، میچسبه لامصب بهت، یه جورایی میگیردت...
میچسبه به جونت، دیدی؟... خوشمزگیش به ریختن چایی دوم و سومه... هی با رفیق ناب حرف بزنی و هی چایی بریزی... انگار وادارت میکنه ... حرف بزنی، بیخیالت میکنه ... رفیق محرمه، رفیق امنه، امینه... میگی و میگی... یهو میبینی همه چیو گفتی...
سفره دلتو باز کردی و نشوندیش سر تلخ و شیرین زندگیت...
برای همین میگم رفیق باید ناب باشه... هم رفیقش هم چاییش...
رفیق حرمت داره، چایی هم که باهاش میخوری حرمت داره... بخور چاییتو سرد نشه... بریزم دومیشو؟