پلاسکو جدید در آستانه بهرهبرداری کامل است، اما با توجه به حوادث متعددی که در شهر به وقوع پیوسته، مشخص است هنوز درس عبرتی نگرفتهایم که مانع از رخداد حوادث مشابه باشد. حادثه متروی خط چیتگر، انفجار در بازار گل محلاتی، حادثه بزرگراه ستاری و بسیاری از حوادث دیگر همچنان رخ میدهد، ولی مسئولان فقط به بلندگوی هشدار تبدیل شدهاند و این انتظار ایجاد شدهاست که دیگران باید وارد عرصه مدیریت بحران شوند تا جلوی حوادث احتمالی گرفته شود.
حوادث در کشور ما آتش زیر خاکستر است و هر لحظه امکان شعلهور شدن یکی از زبانههای آن میرود. حادثه خبر میکند، اما مسئولان و شاید بهتر بگوییم همه ما خود را به بیخبری زدهایم. تشکیلات مدیریت بحران در کشور در سطوح مختلف تعریف و شکل گرفتهاست. رسانهها پر از اخبار و وعده وعیدهای بسیاری از سوی مسئولان است که فقط به هشدار دادن اکتفا کردهاند. گویا همه مسئولان به آژیر هشدار مجهز شدهاند که فقط بانگ هشدار به صدا درآورند!
بیتوجهی به بحرانخیز بودن کشور سبب شدهاست مدیریت بحران و مقوله تابآوری در برابر حوادث هنوز به دغدغه اصلی مدیران رده بالا تبدیل نشود و به تبع آن مدیران میانی و پایین دست نیز نسبت به آن چندان اهمیتی ندهند. از نمونههای بارز این موضوع این است که بعد از حوادث، مسئولان میگویند ما قبلاً هشدار دادهبودیم!
طرح مشکل عادتی تکراری است که مخاطبان را از شنیدن موضوع خسته میکند و به نوعی میتوان گفت پاک کردن صورت مسئله و عادی قلمداد کردن وقوع بحران و فرار از ارائه راهکار برای اقدام درست است.
مدیریت بحران در کشور ما بهرغم تغییرات ساختاری هنوز به ساختاری اداری شبیه است. این ساختار سبب شدهاست تا مدیریت بحران نهتنها به ساختارهای دستگاهها به صورت عملی و عملیاتی وارد نشود، بلکه در زندگی تکتک افراد هم دیده نشود؛ آمادگی در برابر بحران فقط به زمان وقوع حادثه ختم شدهاست. مدیریت بحران در کشور بهرغم ساختار رسمی، قانونی و شکیل اداری، به عنوان مدیریت لوکس در نظر گرفته شدهاست که کارآیی چندانی از آن در کاهش بحرانزایی و آسیبهای پس از بحران دیده نشدهاست. افزایش خسارتهای جانی و مالی در حوادث مختلف و تکرار حوادث مشابه نشان از آن دارد که ریلگذاری در مدیرت بحران کشور به اشتباه انجام شدهاست. کمترین هزینه برای پیشگیری، مقابله و ریسک در حوزه بحران صورت میگیرد که در مقابل هزینههای هنگفتی که از بحران بر جا میماند، عقبگردی آشکار به جای پیشرفت و پیشگیری است.
اگر کمی واقعیتر بحرانها را رصد کنیم، مشخص میشود در هیچ بخشی از مدیریت بحران عملکرد صحیحی نداشتهایم. مانور برگزار میکنیم، ولی آن را جدی نمیگیریم، هشدار زلزله و سیل میدهیم و کاری اساسی انجام نمیدهیم، بافتهای فرسوده را به رخ میکشیم ولی کاری درخور برای احیا و نوسازی انجام نمیدهیم، رتبه کشور را در آمار کشتهها و زخمیهای حوادث رانندگی اعلام میکنیم، ولی از روانسازی و حذف نقاط حادثهخیز ترافیکی خبری نیست، مراسم و مناسبتها را برگزار میکنیم، ولی فکری شایسته برای حوادث احتمالی نمیکنیم. در زمان وقوع حوادث همه درگیر کمک و امدادرسانی میشویم ولی همچنان در حوزه مدیریت بحران در حال درجا زدن هستیم.