شاعران طنزپردازی که در یکصد و هفتادمین شب شعر طنز «در حلقه رندان» حاضر شده بودند، اشعار متنوعی درخصوص مسائل روز، از انتظار برای گرفتن بن کتاب و گران شدن ماکارونی تا گلایه یک دزد به مأمور ناجا به سبک شعر معروف «مست و هشیار» پروین اعتصامی برای حاضران قرائت کردند.
یکصد و هفتادمین شب شعر طنز «در حلقه رندان» ویژه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی با حضور برخی چهرههای برجسته عرصه شعر طنز از جمله یوسفعلی میرشکاک، ناصر فیض، اسماعیل امینی و جمعی از نویسندگان طنزپرداز در حوزه هنری برگزار شد. راشد انصاری، یکی از قدیمیترین اعضای حلقه رندان، نخستین کسی بود که به شعرخوانی پرداخت. وی ضمن ابراز خرسندی از اینکه بعد از سالها مجدداً در حلقه رندان قرار گرفته، شعرش را برای حاضران قرائت کرد.
یا پاسخ این حرف حسابم بدهید
یا مثل گذشته همیشه قرص خوابم بدهید
ماشین و زمین و ... ارزانیتان
من منتظرم بن کتابم بدهید
پس از شعرخوانی کوتاه راشد انصاری نوبت به ناصر فیض رسید که غزل «پدر مسلمین در آمد که» را برای حضار بخواند.
پدر مسلمین در آمد که
دو سه میلیون نشد درآمد که
آدمی، چونکه پیر شد
دیگر صبح تا شب نمیتواند که
باید از بیست نمره انسان بیست باشد
نه بیست از صد که
میشود نخ رد از ته سوزن
سوزن از نخ نمیشود رد که
یارم آمد پس از دو ثانیه رفت
این نشد طرز رفت و آمد که
رشد انسان قواعدی دارد
فقط این رشد نیست از قد که
یک جوان تا ابد نمیماند بعد از سربازیش مجرد که
تا قیامت نمیرسی هرگز با قطار پکن به مشهد که.
چونکه کفایت نمیکند تنها اختیار بلیت مقصد که
طنزپرداز گاه معترض است نیست جایز برای او حد که
ابوالقاسم سیفی، شاعر طنزپرداز دیگری بود که روی سن آمد و گفت: من پس از سالها بالاخره توفیق شد که برای نخستین بار در حلقه رندان جا شوم. چون آقای شکیبا گفتند به گرانیها بپردازید، من کاری به مسئولان ندارم، اما مخاطب شعر من ماکارونی است. سیفی در ادامه خطاب به ماکارونی سرود:
تویی که دراز و زردی رو به گرانی کردی
ماکارونی بینمک بری دیگه برنگردیای تو سرت خاک رس
زیاده از سرت سس
عباس محمد، طنزپرداز در ادامه شعر طنزی به سبک شعر معروف مست و هوشیار پروین اعتصامی برای حاضران خواند.
خوف دارم من ز مأمور و ز ناجا، بیشتر
هست ترس من ز ناجا، از نزاجا بیشتر!
دائماً اخلال در خدمت رسانی میکنند!
صنف ما را میکنند افسوس، رسوا بیشتر
دشمناند انگار با صنف شریف سارقین!
ظاهراً دارند با ما جنگ و دعوا بیشتر
افسری یکشب مرا دید و گریبانم گرفت
عرض کردم: مخلصم، لبخند زد: ما بیشتر
گفتمش: سرکار، «این پیراهن است افسار نیست»
من ندارم غیر از این از مال دنیا، بیشتر
نصفه شب اینجا چه میخواهی؟ بگو هان؟ گفتمش:
کار ما شب زندهداران، هست شبها بیشتر!
در بخش پایانی نشست شعر طنز در حلقه رندان، اکبر کتابدار، پژوهشگر و محقق درباره طنز و طنزپردازی گفت: یکی از مباحث کارساز در طنز صنعت تعریب است؛ تعریب یعنی یک کلمه را با شکل دیگری بسازیم. مرحوم کیومرث صابری در گل آقا از این صنعت بسیار استفاده میکرد. برای پی گرفتن صنعت تعریب در ادبیات من تصور نمیکنم بتوانم چیزی قدیمیتر از خزائن ملا احمد نراقی پیدا کنیم. شعر معروف او این است که میگوید «انصاف کجا رفته ببین مدرسه کردند، جایی که در آن میکده بنیاد توان کرد». او از مجتهدان بزرگ کاشان و صاحب کتاب معراج السعاده است.