روحانیت شیعه در ایران در زمره اقشاری است که از قدرت و نفوذ بالایی برخوردار بوده و توانایی ایفای نقش در صحنههای سرنوشتساز را دارد. قدرتی که با افزایش سطح آگاهیهای سیاسی-اجتماعی مردم تقویت شده و روندی افزایشی به خود گرفته و در وقایع بزرگی مثل انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت، پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران به خوبی خود را معرفی کرده است. عوامل سازنده چنین قدرتی، پایگاه اجتماعی و معنوی روحانیت است که در پیوند با توده مردم حاصل میشود؛ همان مردمی که در طول تاریخ از گرایش دینی برخوردار بودهاند.
همین پیوند و ارتباط عمیق با مردم است که برای روحانیت نقش پیشگامی و رهبری در وقایع بزرگ تاریخ معاصر را مقدور ساخته و در همین حال رشک، حسد و کینهتوزی سیاستبازان و بازیگران سیاسی غیرمذهبی و شیفته قدرت را برانگیخته تا برای جبران ناتوانی در رقابت با روحانیت، از هرگونه ابزار خیانت و جنایت استفاده کنند.
عوامل سازنده پایگاه اجتماعی و مردمی روحانیت عبارتند از:
۱- ماهیت غیرطبقاتی روحانیت شیعه که امکان ورود به این کسوت از میان تمامی اقشار و طبقات اجتماعی فراهم بوده و سیستم روحانیت هم هیچ سلسله مراتب رسمی، مثل آنچه در احزاب معمول است، وجود ندارد. بنابراین، روابط بین سطوح روحانیت که براساس میزان علم، درک فقهی، تقوا و معنویت تعیین میشود، یک رابطه قلبی و معنوی است و حتی اجتهاد و تقلید که نهاد روحانیت را به ارتباط با توده مردم نیز میکشد، نه براساس اجبار و تعهد رسمی که براساس داوطلبی و گرایش معنوی و دلی متکی است. هر علاقهمند به کسوت روحانیت امکان حضور در حوزه و فراگیری علوم دینی را دارد و هیچ امتیاز ارثی و طبقاتی در کسب مراتب علمی و معنوی روحانیت وجود ندارد و تنها استعداد در کسب علم و شوق معنوی و تقوای افراد است که میتواند دستیابی به مراتب روحانیت را فراهم آورد.
۲- حضور در بین مردم و ارتباط مستقیم و بدون واسطه که از پیشنمازی در مسجد و پاسخگویی به مسائل شرعی را تا ایفای نقش در مراسم عزا و عروسی و دادن مشاورههای مرتبط با احکام شرعی در کسبوکار و زندگی جاری مردم و معنویترین مراسم جمعی و شور فردی مؤمنان، یعنی حج فرا میگیرد.
به عبارتی روحانیت برای ایفای نقش خود، مجبور به حشر و نشر با مردم است و وظیفه ذاتی او که بیان اسلام و عقاید و احکام مرتبط با آن برای جامعه میباشد، مستلزم رفتن به سمت مردم و حضور در بین مردم است.
همین حضور در میان مردم است که به تحقیق علمی و ارتقای سطح علمی روحانیت کمک میکند و به او امکان دریافت نیازهای شرعی مردم و تلاش علمی برای فراهم کردن پاسخهای عالمانه و دینی میدهد.
۳- همدردی، همدلی و همراهی با مردم و قرار داشتن در کنار مردم در سختترین شرایط که از بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله تا بحران کرونا، روحانیت این همدردی و همدلی را نه با ابراز زبانی و بیان بلکه با عمل و پذیرش خطر و زحمت به مردم منتقل میکند.
در همین بیماری مهلک و فراگیر کرونا که در مراحل اولیه با موجی از وحشت همراه بود، طلاب و روحانیون نهتنها در عرصه معنوی و آرامش روحی و روانی مردم ایفای نقش میکردند، بلکه در شرایط سخت درمان در کنار کادر درمان و درخدمت مردم بودند و زمانی که کفن و دفن فوتیها بر اثر وحشت کارکنان این امور با اخلال مواجه شده بود، درکنار مصیبتزدگان بوده و اجازه ندادند حتی حرمت اموات آنان مخدوش شود.
۴- داشتن در ورودی باز با مردم و پذیرش آنان به دور از هرگونه تشریفات، تکلف زاید و سهولت ارتباطگیری مردم با آنان که نهتنها مقبولیت مردمی را فراهم میکند، بلکه روحانیت را با توجه به جایگاه معنوی در زمره مهمترین گروههای مرجع اجتماعی نیز قرار میدهد.
۵- ظلمستیزی و حمایت از مظلوم که در پیوند با آموزههای دینی و اعتقادی، روحانیت را همواره در کنار مظلوم و مقابل ظالم قرار داده و پایگاه او را در توده مردم تقویت کرده است.
همین عوامل و ویژگی هاست که روحانیت را نه تنها به عنوان یک نهاد دینی بلکه نهادی واجد پایگاه اجتماعی و قدرت و نفوذ سیاسی در جامعه ایرانی مطرح میکند و به او امکان ایفای نقش در مهمترین تحولات سیاسی و اجتماعی را میدهد.
در پیوند با همین جایگاه و رهبری روحانیت در انقلاب اسلامی و همراهی مردم متدین، نظام جمهوری اسلامی برقرار شده و استحکام یافته که به مثابه خاری در چشم مستکبران و سلطهجویان عالم و همچنین مانعی پیش روی جریانات سکولار به حساب میآید. نظامی که علم استقلال در برابر سلطهجویی غرب برافراشته و صاحبان تفکر سکولار و گرایش به غرب را در انزوا قرار داده تا زمانی که مورد حمایت و پشتیبانی مردم باشد، آسیبناپذیر خواهد بود و روحانیت امروز در جلب این حمایت نقشی بیبدیل دارند. از اینرو دشمنان و معاندان نظام که هر دو، روحانیت را مانع سکولاریزه شدن جامعه ایرانی و جداسازی مردم از حاکمیت میدانند، امروز کمر به بدبین ساختن مردم به روحانیت و اعتبارزدایی از این نهاد دینی و مردمی بستهاند تا امکان حذف این نهاد را از تحولات جامعه فراهم کنند و سپس با فاصله انداختن بین مردم و نظام به اهداف کثیف خود که نوعی ارتجاع تاریخی – سیاسی و بازگشت به رژیمی وابسته و سکولار است، نائل آیند.
راه خنثیسازی این نقشه شوم، پاسداشت همان عوامل و ویژگیهایی است که پایگاه اجتماعی و مردمی روحانیت را ایجاد کرده و تداوم بخشیده که در رأس آن «سادهزیستی»، «اجتناب از هرگونه تشریفات»، «حضور متواضعانه در بین مردم» و «خدمت خالصانه به مردم» است.
البته در این میان، نباید از نقش تخریبی عوامل فرصتطلب و دلال مسلکانی که برای رسیدن به منافع کثیف مادی، حتی اعتبار روحانیت را نیز ابزار نیل به منفعت قرار میدهند، غافل شد؛ لذا «مواظبت بر بیت و اطرافیان» و «دوری از عناصر فرصتطلب و متظاهر» و «استماع نقد صادقانه و دلسوزانه دیگران» را هم باید به موارد فوق افزود. همانگونه که «عامل بودن به نظرات» و «تعهد به مراعات آنچه تبلیغ میکند» برای اثبات صداقت نزد مردم یک ضرورت قطعی است کما اینکه در گذشته عالم بی عمل مورد نکوهش بوده و امروز عمل عالمانه از سوی روحانیت مورد نیاز است، علمی که منحصر به حوزه و زمان گذشته نیست و انتظار میرود به روز و چند موردی باشد.
روحانیتی از جنس شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید عبدالله میثمی، شهید محلاتی و حضرت امام خمینی (ره) و امام خامنهای، نمایندگان اصیل و واقعی نهاد روحانیتاند که البته مثل خود مکتب اسلام دارای دو بعد جاذبه و دافعه بودهاند.
چنین روحانیتی در برخورد با افکار گوناگون اجتماعی و صاحبان اندیشههای مختلف هم توان علمی پاسخگویی داشتهاند و هم در عمل الگویی برای اثبات اصالت و درستی این اندیشهها بوده و لذا نزد فطرتهای پاک جاذبه و برای حریصان قدرت مادی و شیطانصفتان دافعه داشتهاند.
توده مردم متدین ایران، چنین روحانیتی را ملجأ خود در همه سختیها و مرجع خود برای هر نوع گشایش و سعادت مادی و معنوی یافتهاند و این درد بزرگ جهانخواران و دنیا پرستان و راز تمام حسد و کینهورزیها نسبت به روحانیت است.