کد خبر: 1096160
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۸
وکیل مدافع شاکیان پرونده تجاوز سریالی کیوان امام وردی گفت: «کیوان امام وردی» به اعدام محکوم شد.
سرویس جامعه جوان آنلاین: شیما قوشه، وکیل مدافع شاکیان پرونده تجاوز سریالی کیوان امام وردی به فارس گفت: «کیوان امام وردی» به اعدام محکوم شده است.
 
کیوان امام وردی متولد سال ۶۶ و دانش‌آموخته رشته باستان شناسی از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و در کتابفروشی در حوالی میدان انقلاب تهران مشغول به کار بود.
 
روایت یکی از قربانیان تجاوز کیوان امام وردی
 
باشگاه خبرنگاران درباره روایاتی از قربانیان تجاوزات کیوان امام وردی نوشته است: یکی از قربانیان کیوان امام وردی گفت: «برای اولین‌بار کیوان رو توی حیاط دانشگاه دیدم. بین یک دسته دختر نشسته بود. چند روز بعد به واسطه یکی از دخترای ورودی ما که خیلی هم ساکت و آروم و موجه بود، معرفی شد و کم‌کم وارد گروه ما شد. یک‌روز داشتم می‌رفتم خونه یهو پرید جلو و وایساد از من تعریف کردن تو زیبایی؛ قدبلندی و… کفشات چقدر قشنگه! شب توی اینستاگرام منو فالو کرد در صورتی که من پیجم نه عکس داشت و نه اسم کامل خودم روش بود.

هر روز مسیج‌های قلمبه سلمبه تا اینکه گفت بیا کتابفروشی دارم تو خیابون ادوارد براون. بیا ببینیم همدیگرو. منم از اونجایی که توی ذهنم کتابفروشی بود با دوستم که این آدم رو وارد گروه ما کرده بود رفتم اونجا. توی تایمی که ما اونجا بودیم بیشتر از ۱۰ تا دختر میومدن اونجا و با این آدم رفتار صمیمی نشون می‌دادن. این ماجرا دیگه ادامه پیدا نکرد تا اینکه دنبال کتاب کمیابی بودم. دور میدون انقلاب دیدمش و دنبالم راه افتاد که بریم دنبال کتاب کمیاب.

هر دختری تو خیابون انقلاب تا چهارراه ولیعصر ما رو می‌دید با کیوان احوالپرسی می‌کرد. یه بارم بهم تو اینستا پیام داد که تو عقب افتاده‌ای، چون شمارت رو به من نمی‌دی. فرداش به خطم مسیج زد. تعجب کردم که شمارم رو از کجا آورده بهش گفتم و گفت برای من کاری نداره. چند بار دیگه هم دیدمش و رابطمون نزدیک‌تر شد. از بعضی رفتاراش بدم میومد. چند تا خط و گوشی داشت.

سر یکسری مسائل رابطمون رو قطع کردیم. یه سال بعد من سرخورده از یکسری مشکلات دیدمش و دوباره قبول کردم. دعوتم کرد خونه‌اش. بهم نوشیدنی تعارف کرد. دو جرعه خوردم و دیگه چیز دقیقی یادم نیست. فقط یادمه نمی‌تونستم نفس بکشم. صورتم رو فرش بود و چک می‌زد تو صورتم. چشمام و دستام رو بست. دیگه یادم نیست… صبح چشمام رو باز کردم دیدم اونجا تو شرایط بدی بودم…»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار