از اوایل قرن بیستم به بعد، پوشیدن سبکهای لباس غربی، که شامل کنار گذاشتن حجاب صورت و بعداً روسری بود، به تدریج در میان مردم ایالات مرکزی خاورمیانه گسترش یافت. با این حال، از دهه ۱۹۷۰، تعداد فزایندهای از زنان شروع به پوشیدن سبکی از لباسهای پوشیده کردند که «حجاب جدید» نامیده میشود. این شیوهها، از اینرو «جدید» نامیده شدند که به طور آشکار با سبکهای لباس پوشیدن زنان فقیرتر شهری و روستایی متفاوت بود و نیز به این دلیل که اول از همه توسط زنان جوان، تحصیلکرده و شهری پوشیده شد. انتظار میرود که مدهای غربی بپوشند و آگاهانه به سبکهای اسلامی لباس پوشیده روی بیاورند. این «جنبش حجاب» یک جنبش مردمی و اپوزیسیون بود. برخی از زنانی که شروع به پوشیدن این سبک لباس کردند، بخشی از نهضت تقوا بودند که در واکنش به سکولاریزاسیون روزافزون زندگی روزمره پدیدار شدهبود. (محمود ۲۰۰۵؛ دیب ۲۰۰۶). برای دیگران پوشیدن چنین سبکی از پوشش اسلامی وسیلهای بود برای ابراز تمایل خود به سیاست فرهنگی جنبشهای اسلامگرا که نهتنها نوعی مقاومت در برابر سلطه غرب را در بر میگرفت، بلکه موضعی انتقادی در قبال رژیمهای استبدادی محلی و هویتهای وارداتی، فرهنگ ماتریالیستی فزاینده محسوب میشد. به عنوان بخشی از چنین حرکاتی، یک سبک یکنواخت و هوشیار از لباس پوشیده ظاهر شد. بسیاری از دست اندرکاران ابراز تمایل کردند که حجاب جدید مد و به ویژه تمایزات طنزآمیز بین افراد ثروتمند و فقیر را از بین ببرد.
با این حال، طولی نکشید که مد اسلامی از چنین فرمهای ساده، سخت و کاملاً غیرمد روز اسلامی بیرون آمد. در اواخر دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، جریان اسلامگرایی خود ناهمگونتر شد، زیرا تا حدی خود را از یک جنبش رادیکال ضد مصرفگرایی به یک جنبش اصلاحطلبانهتر فردی تبدیل کرد که هویتها به طور فزایندهای از طریق مصرف بیان میشد. ظهور فرهنگ مصرفی اسلامی منجر به ناهمگونی بیشتر سبکهای لباس پوشیدن اسلامی و افزایش آگاهی مد در میان زنان جوان اسلامگرای طبقه بالاتر شد. قضاوتهای زیباییشناختی، تمایلات سلیقهای و سرمایه فرهنگی و مالی اهمیت بیشتری در شیوههایی که زنان اسلامگرا برای پوشیدن لباسهای اسلامی و تبدیل آن به مد انجام میدادند، پیدا کردند. در بسیاری از محیطها، ناهمگونی بیشتر در سبکهای پوشش اسلامی منجر به حضور بیشتر زیباییشناسی اسلامی در حوزه عمومی شدهاست.
این وضعیت در کشورهای عربی نمود بیشتری یافت. زنانی که عمدتاً از حجاب کامل و تیره همراه با روبنده استفاده میکردند، به سمت پوششهای بازتر و حذف روبنده تمایل پیدا کردند. بالاخص جریانات سیاسی اصلاحگرایانه که تمایل بیشتری به افزایش علاقه به نمایش زنان در عرصههای عمومی داشت، بیش از پیش از جریانهای پوشش جدید استقابل کرد و زنانی را که در جریانهای اجتماعی فعالیت میکردند، وارد استفاده از این مدلهای جدید کرد. این وضعیت، نوعی بلاتکلیفی در حوزه حجاب را به همراه داشت، چراکه عملاً تمام این جریانات در کشورهای عربی، اسلامی تلقی میشدند و در نتیجه برای استدلال پیرامون سبکهای جدید نیز از عناوین اسلامی استفاده میشد، در نتیجه زنان نمیتوانستند با استدلالهایی مشخص نوع جدید را کنار بگذارند. همانطور که در جهان، انواع لباس، معانی متفاوتی دارند، در حوزه مد اسلامی نیز این برچسبزنیها شروع شد و کسانی که از لباسهای جدید استفاده میکردند، معتدلتر، تحصیلکردهتر، اجتماعیتر و مطابق مد روز تلقی شدند و این مسئله خود عاملی برای گسترش لباسهای جدید در میان زنان جوان بود.
در حال حاضر بسیاری از زنان جوان مسلمان که صورت خود را نه از روی اعتقاد، بلکه به این دلیل که مرسوم است، میپوشانند، لباس پوشیده میپوشند و همزمان به طور فعال با مد درگیر هستند. ادغام کشورهای اسلامی در دنیای مصرف جهانی، باعث شدهاست که سبکهای مد روز لباس - که به طور مداوم در حال تغییر حتی اگر جزئیات هستند - به طور گسترده در بازار موجود باشد. انتخابهایی که این زنان در مورد اینکه چه بپوشند و چه نپوشند بر اساس ملاحظات تقوا نیست. با این حال، آنها ترجیحات خود را برای چنین سبکهای لباسی به افزایش حضور عمومی زنان مرتبط میدانند. این سبکهای جدید، تحرک و مشارکت زنان در اجتماع را تسهیل میکنند و در عین حال «بهتر» پوشش میدهند.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.