جوان آنلاین: مسئله والیبال کاملاً مشخص است و چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. حرف زدن از آن هم تکرار مکرراتی است که بارها در کمیته فنی بر زبان آوردهایم، اما افاقه نکرده است. حالا با این شرایط، دیگر تفاوتی ندارد امروز برای تیم ملی والیبال مربی انتخاب کنیم یا دو روز قبل از لیگ ملتها! برای نتیجه گرفتن لازم است مربی حداقل شش ماه تیم را در اختیار داشته باشد، اما این فرصت به سادگی از دست رفت. از همان هفته نخست لیگملتها فدراسیون باید به مقوله انتخاب سرمربی میاندیشید چراکه پرواضح بود عطایی ماندنی نیست. کاملاً مشخص بود او یا خودش میرود یا کنارش میگذارند، اما این اتفاق رخ نداد تا امروز بعد از گذشت سه ماه از جدایی عطایی، نیمکت تیم ملی همچنان بلاتکلیف مشخصشدن یک نام باشد. حالا با توجه به زمانی که از دست رفته، تیم ملی فرصتی ندارد که بخواهد تمرین یا ایدههای جدید اضافه و تجربه کند. سه هفته بعد از پایان رقابتهای لیگ داخلی جام ملتهای آسیا برگزار میشود. از یک طرف بازیکنان خسته از حضور در لیگ باید راهی اردو شوند و از سوی دیگر مربی عملاً در این مدت کوتاه کار خاصی نمیتواند انجام دهد. باید خیلی زودتر از این حرفها به فکر انتخاب سرمربی برای تیم ملی والیبال میافتادیم، حتی شاید در همان هفته اول لیگ جهانی چراکه هرچه دیرتر سرمربی انتخاب شود، نتیجه کار ضعیفتر خواهد شد. شما بهترین سرمربی دنیا را هم که انتخاب کنید، وقتی زمان کافی برای شناخت بازیکنان و دیکته تاکتیکهای خود به آنها ندارد، کاری از پیش نمیبرد. سرمربی باید حداقل شش ماه زمان داشته باشد که با تماشای فیلم بازیهای قبلی، ایرادها و اشکالات را درآورد و بر اساس آن جهت برطرفکردن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت تیم برنامهریزی و کار کند. سرمربی باید زمان کافی برای شناخت تکتک بازیکنان داشته باشد، اما اگر حتی امروز هم سرمربی تیمملی والیبال را معرفی کنیم، او زمان کافی ندارد، وقتی تنها سهچهار ماه تا پایان لیگبرتر زمان باقی است. او باید زمان کافی در اختیار داشته باشد تا با جمعآوری اطلاعات مورد نیاز در خصوص تیم و بازیکنان، با مربیان لیگ وارد تعامل شود و ملیپوشان را در تیمهای باشگاهی زیر نظر بگیرد و بر اساس نقاط ضعف و قوتشان درصدد ارتقای سطح کیفی آنها برآید.
اصل ماجرا این است که مربی قبل از استارت کارش بتواند با بازیکنان و حتی مربیان آنها در لیگ ارتباط برقرار کند. مربی باید زمان کافی در اختیار داشته باشد تا از بدنسازی گرفته تا کارهای تکنیکی و تاکتیکی تیم و بازیکنان را آنطور که باید اجرا کند. متأسفانه، اما ما راه درستی نرفتهایم چراکه نگاهمان به ورزش یک نگاه علمی نیست. علم ورزش قدرت پیشبینی را بالا میبرد. وقتی ما علمی کار انجام نمیدهیم و قرار است بایستیم و تماشا کنیم که اگر خدا کمکمان کرد دو بازی را ببریم! آیا میتوان انتظاری برای دستیابی به موفقیت یا حضور در المپیک داشت؟
مسئله این است. بحث اینکه آقایان چه میکنند و چه نمیکنند، اهمیت چندانی ندارد. این سیاسیکاریها در تمام فدراسیونهای ورزشی ایران و جهان وجود دارد. این داستانها همه جا هست، اما اگر ما واقعاً دلمان برای والیبال میسوزد، یک راه بیشتر نداریم و آن انتخاب هر چه سریعتر سرمربی است؛ سرمربیای که باید حداقل سه ماه قبل انتخاب میشد تا فرصت آن را داشته باشد که سیستم تمرین خود را آرامآرام به مربیانی که ملیپوش در تیمهای خود دارند، انتقال دهد تا شرایط فنی و تکنیکی بازیکنان ارتقا پیدا کند. در آن صورت سرمربی در اردوها شرایط بهتری برای انتقال تفکرات تاکتیکی خود به تیم داشت و دستیابی به موفقیت دور از انتظار نبود. برای نمونه ما در دریافت سرویس پرشی مسئله داریم، اما آیا در تمرینات باشگاهی توجهی به این مسئله میشود؟ بدون شک نه. مربیان تیمهای باشگاهی بر اساس نیازهای تیم خود برنامهریزی میکنند نه حل نقطه ضعفهای ملیپوشان تیمشان، اما اگر فرصت برقراری تعامل بین سرمربی تیم ملی با مربیان تیمهای باشگاهی ایجاد میشد، داستان تفاوت داشت و میشد امیدوار بود ملیپوشان در تیمهای باشگاهی خود مشکلاتشان برطرف شود و با شرایط بهتری راهی اردوهای تیم ملی شوند، اما فرصت استفاده از این مهم به سادگی از دست رفت. اگر دنبال کسب نتیجه هستیم، باید شرایط را به گونهای بچینیم که مربی فرصت حلاجی تیم و اجرای برنامههایش را داشته باشد، اما حتی امروز هم باوجود تمام زمانی که از دست رفته میتوان کاری انجام داد، خصوصاً که همه بازیکنان تا آخر فروردین درگیر نیستند و با توجه به اینکه برخی تیمها از راهیابی به پلیآفهای بعدی لیگ باز میمانند، میتوان اردویی دو هفتهای برای ملیپوشان این تیمها تدارک دید و با یک برنامهریزی دقیق، شرایط را جهت کسب موفقیت در لیگملتهای والیبال برای اخذ جواز حضور در المپیک پاریس مهیا کرد، اما متأسفانه به این موارد اصلاً توجهی نمیشود.