جوان آنلاین: سردار شهید مهدی شرعپسند دوم اسفند ۱۳۶۲ در ادامه عملیات والفجر ۵ به شهادت رسید. آقامهدی از بچههای کرج و از پیشکسوتان سپاه این شهر بود که محبوبیت بسیاری در میان رزمندگان داشت. در پرونده جهادی شرعپسند، مسئولیتهایی، چون جانشین عملیات سپاه کرج، مسئول عملیات سپاه این شهر، مسئول محور در مناطقی، چون آوزین گیلانغرب، قصرشیرین و... به چشم میخورد. نهایتاً شهید شرعپسند به عنوان معاون عملیات تیپ ۲۹ نبیاکرم (ص) به عملیات والفجر ۵ ورود کرد و در همین عملیات نیز به شهادت رسید. سردار اسدالله (علی) ناصح، مؤسس و فرمانده تیپ ۲۹ نبی اکرم (ص) از همرزمان شهید شرعپسند بود و از سال ۱۳۵۸ تا لحظه شهادت آقامهدی، همهجا و همیشه این دو رزمنده، دوست و همراه هم بودند. گفتوگوی ما با سردار ناصح درباره سردار شهید حاج مهدی شرعپسند را پیش رو دارید.
شهید شرعپسند به رغم محبوبیتی که بین رزمندههای کرجی داشته و دارد، برای نسل جوان چندان شناخته شده نیست با این شهید بزرگوار کجا آشنا شدید؟
تقریباً از سال ۵۸ که سپاه کرج تشکیل شد، من با شهید شرعپسند در سپاه این شهر آشنا شدم. ایشان از بچههای خود کرج بود و جزو اولین نفرات هم به عضویت سپاه کرج درآمد. از همانجا ما با هم همرزم و رفیق شدیم و این دوستی تا شهادت شرعپسند ادامه داشت.
خود شما اهل کرج نیستید؟
من اصالتاً اهل بیرجند در خراسان جنوبی هستم. سال ۵۴ که لیسانسم را گرفتم یک دوره آموزشی را پشتسر گذاشتم و در معاونت آموزشی دانشکده کرج مشغول به کار شدم. زمان انقلاب با انجمن اسلامی دانشکده همکاری داشتم. بعد از پیروزی انقلاب که بحث تأسیس سپاه پیش آمد، شهریور ۵۸ به اتفاق تعدادی از دوستان که رئیس انجمن اسلامی دانشکده هم یکی از آنها بود، سپاه کرج را راهاندازی کردیم. البته چند نفری هم از تهران آمدند و این بچههای تهرانی به همراه همان برادری که رئیس انجمن اسلامی دانشکده بود، شورای عالی سپاه کرج را تشکیل دادند. آن زمان هیچ امکاناتی نداشتیم؛ نه سلاح داشتیم و نه حتی جای مناسبی که سپاه را آنجا مستقر کنیم. یادم است برای تأسیس رسمی سپاه کرج، مرحوم لاهوتی آمده بود. بعد از تأسیس سپاه حدود ۲۳ - ۲۴ نفر نیرو به من دادند تا آنها را آموزش بدهم. سپاه کرج که پا گرفت من جانشین عملیات شدم و همزمان جانشین معاونت آموزش دانشکده هم بودم. بعد مسئول عملیات سپاه کرج و نهایتاً فرماندهی سپاه این شهر را برعهده گرفتم.
شهید شرعپسند در سپاه کرج چه مسئولیتهایی داشتند؟
ایشان ابتدا جانشین عملیات و بعد مسئول عملیات شدند. بعد با هم به غرب کشور و محور سرپلذهاب رفتیم. تیپ نبیاکرم (ص) که تشکیل شد، من فرمانده تیپ و ایشان مسئول عملیات تیپ شدند.
تقریباً هرجا که شما بودید، شرعپسند هم همانجا بود. ریشه این رفاقت و همراهی از کجا رقم میخورد؟
ریشهاش در اخلاق و رفتار شهید شرعپسند است. ایشان بین بچههای رزمنده فوقالعاده محبوب بودند. من اگر بخواهم خصوصیات خاص شهید شرعپسند را بشمارم باید بگویم که آقامهدی واقعاً آدم صبوری بودند. خیلی هم با قرآن مأنوس و محشور بود. خب کسی که با قرآن مأنوس باشد، پشت بندش صفات حسنه دیگر هم میآید. من کمتر کسی را دیدم که مثل شهید شرعپسند آن همه بین نیروهایش محبوب باشد. بدون اغراق میتوانم بگویم که نیروهای آقامهدی عاشقانه او را دوست داشتند. مثل یک سمبل و الگو برای بچههای سپاه و بسیج بود.
آقامهدی چه رفتاری با رزمندهها داشت که این همه دوستش داشتند؟
به عنوان نمونه بگویم وقتی که ایشان به عنوان معاون عملیات تیپ نبیاکرم (ص) مشغول شد، در قصرشیرین خط تحویل گرفت و آنجا خودش پا به پای بچهها سنگر درست میکرد، زمین میکند، گونیها را پر میکرد، کول میگرفت و جابهجا میکرد. هیچ فرقی بین خودش و دیگر بچهها قائل نبود. خیلی هم روی کارهای فرهنگی و اخلاقی تأکید داشت. برای بچهها کلاسهای قرآن دایر میکرد یا برای اینکه جسمشان آماده باشد، بینشان مسابقه کشتی راه میانداخت. خودش هم با آنها کشتی میگرفت. همه اینها باعث شده بود نیروهای آقامهدی او را از خودش بدانند، این رفتارها انس و الفت ایجاد میکند و باعث میشود در یک یگانی بچهها همدیگر و البته مسئولشان را دوست داشته باشند و همه این اتفاقها برای آقامهدی و بچههایش افتاده بود.
چند سال پیش در راهیاننور از «تپه کرجیها» سخن میگفتند و کارهایی که شهید شرعپسند در آنجا انجام داده بود، این تپه کجاست؟
بعد از شروع جنگ ما آقامهدی را به همراه تعدادی از بچههای کرج به گیلانغرب و محور آوزین فرستادیم. آنجا ایشان به همراه نیروهایش روی ارتفاعاتی مستقر بودند که به خاطر وجود این رزمندههای کرجی معروف به «تپه کرجیها» شد و هنوز هم به این اسم معروف است. اوایل شروع جنگ، خیلی از ما اصلاً نمیدانستیم چطور باید سنگر درست کنیم. خب جنگ تازه شروع شده بود و تجربیات سالهای بعد را نداشتیم. بچهها صرفاً چالههایی میکندند و اسمش را سنگر میگذاشتند. اوایل که حتی سنگر هم درست نمیکردیم، بچهها هرجا میرفتند، چادر دایر میکردند. شهید شرعپسند داخل همین چادرها هم برای بچهها برنامه داشت و نمیگذاشت بیکار بمانند. آقامهدی و دیگر بچهها از همان زمان و با کمترین امکانات دوشادوش هم در مناطق غرب کشور خط تشکیل دادند و مقابل دشمن ایستادگی کردند.
شهید شرعپسند در چه عملیاتی حضور داشتند؟
در خیلی از عملیاتهای غرب کشور شهید شرعپسند حضور داشت. مثلاً در عملیات بازیدراز ما ایشان را به همراه ۲۴ – ۲۵ نفر از نیروهای کرجی و البته به همراه تعدادی رزمنده بسیجی به منطقه عملیاتی فرستادیم. این بچهها در ارتفاعات کوره موش عمل کردند. در همین عملیات شهید شرعپسند از ناحیه پشت سر ترکشی میخورد که بیناییاش را تا حد زیادی کم کرده بود.
این مجروحیت تا شهادت همراه ایشان بود؟
بعدها کمی بهتر شده بود. من یک خاطره هم از مجروحیت ایشان تعریف کنم. این خاطره میتواند نشاندهنده انس و الفت بچههای رزمنده نسبت به هم باشد. همه ما برادر داریم. منظورم برادری است که از یک پدر و مادر متولد شدهایم. قاعدتاً هر کسی برادرش را دوست دارد، ولی اغلب اگر یک ماه برادرمان را نبینیم در دیدار مجدد گریه نمیکنیم، اما در جبهه چنان رابطهای قلبی بین برخی از بچهها ایجاد میشد که اگر مدتی همدیگر را نمیدیدند، آنقدر دلشان برای هم تنگ میشد که در دیدار مجدد، ناخودآگاه گریه میکردند. من نسبت به شهید شرعپسند یا نسبت به شهید امینی چنین احساسی را داشتم. وقتی که شرعپسند در بازی دراز اول مجروح شد، من برای ملاقات به بیمارستان رفتم. بیناییاش تا حد زیادی بهتر شده بود. تا همدیگر را دیدیم، ناخودآگاه هم را در آغوش گرفتیم و گریه کردیم.
شما مؤسس تیپ نبیاکرم (ص) بودید. شهید شرعپسند هم معاون عملیات تیپ. بچههای سپاه کرج کادر فرماندهی این تیپ را تشکیل داده بودند؟
اوایل جنگ که هنوز تیپ و لشکرهای سپاه تشکیل نشده بود، در مناطق غرب کشور تقسیم کارها و یگانها به صورتمحوری بود. مثلاً محور سرپلذهاب را بنده بعد از شهید حاجی بابا تحویل گرفتم و آنجا فرمانده بودم. در همین زمان ستاد سپاه کرمانشاه دست بچههای گردان دوم پادگان ولیعصر (عج) تهران بود. وقتی قرار شد تیپ نبیاکرم (ص) را تشکیل بدهیم، نفراتی از ستاد سپاه کرمانشاه و همینطور بچههایی مثل شهید کلهر، شهید شرعپسند و... از سپاه کرج آمدند و کادر تیپ را تشکیل دادیم. شهید کلهر جانشین تیپ شد. شهید شرعپسند هم که قبلاً عرض کردم معاون عملیات تیپ شد. شهید امینی مسئول محور تیپ در قصرشیرین شد و شهید جلال علافی هم جانشین امینی بود. جلال دو برادرش هم شهید بودند و با خود ایشان سه برادر شهید از یک خانواده هستند.
شهید شرعپسند از شهدای عملیات والفجر ۵ هستند، نحوه شهادتشان چطور بود؟
در این عملیات بچههای ما توانستند ارتفاعات مورد نظر را به تصرف درآورند. شهید شرعپسند روز شهادتش صبح نماز را در مقر ماقبل خط مقدم میخواند و بعد به سمت خط میرود. بچههایی که آن روز شاهد نماز شرعپسند بودند، میگفتند که ایشان در قنوت نماز دو بار آیات آخر سوره فجر را میخواند و بعد راهی میشود. معنی آیات این است: «تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد. در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است. پس در سلک بندگانم در آى؛ و در بهشتم وارد شو!» گویی به آقامهدی وحی شده بود که اینبار به شهادت خواهد رسید. شرعپسند یک حالات معنوی داشت.
در نامههایی که ایشان برای خانوادهاش فرستاده و هنوز موجود است، این حالات و روحیه معنوی را میبینیم. خلاصه آن روز شرعپسند نمازش را میخواند و به خط مقدم میرود. در پاتک دشمن، ایشان ترکش میخورد و به شهادت میرسد. وقتی من خبر شهادتش را شنیدم، شهید میررضی (از بچههای قدیمی و پیشکسوت سپاه کرج) همان لحظه از جبهه جنوب رسید. موضوع را به میررضی گفتم و با هم به سمت محل شهادت شرعپسند رفتیم. به آنجا که رسیدیم، پاتک دشمن در حال تمام شدن بود. بچهها گفتند که پیکر آقامهدی را تازه از منطقه به عقب منتقل کردهاند. حدود سه ربع یا یک ساعت دیگر پاتک دشمن طول کشید و ما در همان منطقه ماندیم تا بچهها را هدایت کنیم. اوضاع که آرام شد غروب به مقرمان برگشتیم.
پس نتوانستید پیکر شهید شرعپسند را ببینید؟
نه. خب من به عنوان فرمانده تیپ، مسئولیت داشتم و نمیتوانستم وسط عملیات کار را رها کنم. منتها در مراسمی که چند روز بعد برای شهادت شرعپسند در کرج برگزار شده بود، حضور داشتم و آنجا سخنرانی کردم.
با توجه به محبوبیتی که شهید شرعپسند بین نیروها داشت، شهادتشان چه تأثیری روی آنها گذاشته بود؟
من خودم از شنیدن خبر شهادتش به شدت منقلب شدم، اما در شرایط عملیاتی و با توجه به اینکه مسئول تیپ بودم نمیتوانستم ناراحتیام را بروز بدهم. آن روز وقتی به محل شهادت ایشان رسیدیم، یکی از بچهها گریهکنان پیشم آمد و گفت آقامهدی شهید شد... خودم را کنترل کردم، آرام به پشت این برادرمان زدم و گفتم الان وقت گریه نیست. هنوز پاتک دشمن تمام نشده است، سرجایت برگرد و به دیگر بچهها کمک کن تا دشمن را عقب برانیم. کار پاتک که تمام شد و به مقر برگشتیم، تقریباً مقارن با اذان مغرب بود. نماز را پشتسر امامجماعت مقر خواندیم. ایشان تا سلام نماز را داد، بدون اینکه کسی با دیگری حرفی زده باشد، ناگهان همه زیرگریه زدند و آنجا توانستیم خودمان را خالی کنیم. گریههای آن شب بچهها به خوبی نشان میداد که شرعپسند تا چه اندازه پیش بچههای رزمنده محبوبیت داشت.
شهید شرعپسند در زمان شهادت متأهل بودند؟
بله ایشان متأهل بودند و خدا به او دو فرزند، یک دختر و یک پسر داده بود.
سخن پایانی.
شهید شرعپسند را باید از نوادر جبهه و جنگ بدانیم. آدم عجیبی بود. صبرش، اخلاق خوبش، تواضعش و نوع برخورد برادرانهای که با نیروها داشت، همگی باعث شده بود تا از او یک چهره محبوب و دوست داشتنی بسازد. الان ۴۰ سال از شهادت شرعپسند میگذرد، اما هنوز اگر به دوستان و همرزمانش مراجعه کنید با یک عشقی در مورد ایشان صحبت میکنند. من وقتی به خاطره دیدارمان در بیمارستان پس از مجروحیت شرعپسند میافتم، به این موضوع فکر میکنم که آن زمان چه رابطه قلبی بین بچهها وجود داشت که اینطور خودش را نشان میداد. بچههایی مثل شرعپسند چطور انسانهایی بودند که خدا اینطور مهرشان را به دل همرزمانشان میانداخت. خدا شهید شرعپسند و دیگر شهدا را رحمت کند.
وصیتنامه
فرازی از وصیتنامه شهید شرعپسند
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از خواندن وصیتنامه برادر شهید مسعود آخوندی که به راستی از صالحین بود، به این فکر افتادم که حتماً وصیتنامهای بنویسم. در دفعات قبلی هرگز موفق به این امر نشده بودم و همین توفیق کنونی را در نوشتن به فال نیک گرفته و از خدای خویش طلب شهادت مینمایم که به راستی آسانترین راه برای رسیدن به رستگاری و فلاح است. شهادت میدهم به یگانگی قادر متعال که پروردگار عالمیان است و نیز شهادت میدهم به حقانیت تمامی پیامبرانی که از طرف او برای هدایت بشر آمدهاند و نیز به دنباله همه پیامبران به ختمیت حضرت محمد (ص) که هدف خلقت جهان و اقرب موجودات به خداوند متعال بود. شهادت میدهم که امامان شیعه برحقند و جانشینان امام عصر (عج) که فقهای عادل متقی باشند برحقند و یقین دارم که خداوند عادل است؛ بنابراین عدل باید عالمگیر باشد و بیعدالتی در همه وجوهش محکوم و مذموم است. معاد و قیامت حق است و لازمه عدل خداوندی است. در همینجا فرصت را مغتنم شمرده و با یادآوری تعاریفی که در قرآن از قیامت شده به رحمت خداوند پناه برده و طلب بخشش گناهان خود را مینمایم که از همه مهربانان، مهربانتر است.