زن جوانی که به اتهام قتل شوهر بیمارش دستگیر شده بود، در جلسه محاکمه با ادای سوگند جرمش را انکار کرد.
به گزارش خبرنگار ما، رسیدگی به پرونده از تابستان سال۹۵ با سقوط مرد ۳۱ساله به نام جواد از طبقه نهم یک ساختمان مسکونی در زیباشهر آغاز شد. همسر آن مرد که در محل حضور داشت به مأموران گفت: «شوهرم بیمار بود و امروز صبح از بیمارستان مرخص شده بود. او خیلی بیقرار بود و خوابش نمیبرد. نیمههای شب وقتی از خواب بلند شدم متوجه شدم شوهرم در اتاق نیست. دنبالش گشتم تا اینکه جسدش را در گوشهای از حیاط پیدا کردم.»
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، تحقیقات در این زمینه آغاز شد تا اینکه پدر و مادر مقتول مدعی شدند عروس آنها عامل قتل است.
با این ادعا، نسرین ۳۲ساله بازداشت شد. او در مراحل بازجویی جرمش را انکار کرد، اما با اصرار اولیایدم، زن جوان روانه زندان شد. پرونده با صدور کیفرخواست کامل و به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
نسرین که با قرار وثیقه آزاد بود صبح دیروز در همان شعبه به ریاست قاضی قربانزاده پای میز محاکمه قرار گرفت.
ابتدای جلسه اولیایدم درخواست قصاص کردند سپس زن جوان در جایگاه ایستاد و بار دیگر جرمش را انکار کرد. با انکارهای متهم، هیئت قضایی طبق ماده۲۰۸ قانون مجازات اسلامی (هرگاه تنها دلیل مثبت وقوع جرم تعزیری و شناسایی هویت متهم، سوگند شاکی باشد ولی متهم منکر آن گردد، این جرم با سوگند قابل انتساب نخواهد بود.) از او خواست تا در جایگاه سوگند بخورد که در قتل شوهرش نقشی نداشته است. سپس متهم بعد از ادای سوگند گفت: «سه سال از ازدواج من و جواد میگذشت تا اینکه به بیماری فیبرومیالژیا که یک سندروم دردناک اسکلتی است مبتلا شد. یک هفته قبل از حادثه در بیمارستان بستری شد و در این مدت ساعتها مراقب شوهرم بودم و آزمایشهای متعددی را بین بیمارستانها جابهجا میکردم. صبح روز حادثه جواد از بیمارستان مرخص شد.»
زن جوان ادامه داد: «جواد در منزل استراحت میکرد و قرار شد فردای آن روز پدر و مادرش از شهرستان به دیدن او بیایند. من برای جواد غذا درست کردم و مراقبش بودم تا اینکه بعد از شام او بیقرار شد و به بهانههای مختلف به پارکینگ میرفت. کمی او را آرام کردم تا اینکه خوابش برد و من هم از خستگی خوابم برد. نیمههای شب بود که از خواب بلند شدم و متوجه شدم جواد نیست. دنبالش گشتم و از سرایدار سراغش را گرفتم تا اینکه دیدم در گوشه حیاط بیهوش و خونآلود روی زمین افتاده است.»
زن جوان در حالیکه گریه میکرد، گفت: «من و جواد رابطه خوبی داشتیم و با هم در دفتر دارالترجمه خواهرش کار میکردیم که بعد از او نتوانستم کارم را ادامه دهم. او همیشه دستانم را میبوسید و به خاطر زحماتی که در زندگی میکشیدم از من قدردانی میکرد. بعد از فوت شوهرم، از آنجائیکه خانواده او وضع مالی خوبی داشتند مهریهام را که ۱۱۰سکه بود طلب کردم. همین باعث شد تا خانواده او بر علیه من شکایت کنند. آنها فقط ۵۰ میلیونی که بابت رهن خانه به صاحبخانه پرداخت کرده بودیم را دادند.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.