سرويس انديشه جوان آنلاين: تدوینگر باید متخصص باشد
تدوینگر و مجری سند، باید متخصص باشد. یک نگرانی جدی در اینجا نداشتن توجه کافی به توانمندی و بضاعت علمی کشور در تنظیم سند الگوی پیشرفت است؛ عملکرد ما اینگونه است که ابتدا شعار میدهیم، سپس مدلسازی میکنیم و در نهایت، مدلها را مطرح میکنیم، اما به دلیل توجه نکردن به امکانپذیریها، در مرحله اجرا به مشکل برمیخوریم. ما زحمت افرادی را که در این زمینه فعالیت کرده و از تخصص مرتبط برخوردار بودهاند، کتمان نمیکنیم، اما عمده این افراد، متخصص در حوزههای متفرقه بودهاند. تصور کنید افرادی در حوزههای مختلف، از متالورژی تا پزشکی و حتی شیمی، فیزیک و زیستشناسی- که در جایگاه خود، تخصصهایی بسیار ارجمندند- در تنظیم سند نقش داشتهاند. اگر افرادی با تخصصهایی متفاوت و بضاعت علمی اندک، بتوانند بهراحتی در حوزه مدیریت وارد شوند و سندی را طراحی کنند، باید از آنها پیمان گرفت که دستکم با اصول ضروری کار آشنا باشند. اگر چنین نباشد، بدین معناست که ایشان مدارج علمیای را که در زمینههای دیگر کسب کردهاند نیز چندان جدی نگرفته و گویا حتی آنها را به سخره گرفتهاند. درواقع به همان صورت که تخصصهای واقعی خود را به شوخی گرفتهاند، به شوخی وارد حیطه مدیریت شدهاند و به شوخی نیز مشغول کارند و چهبسا به همین صورت، نتیجه کار آنها، سرنوشت یک ملت را تحت تأثیر قرار دهد.
اگر فردی در حوزه تخصصیاش غرق شده باشد، به خود اجازه نمیدهد که وارد حریم دیگر حوزههای علمی شود و سایر حریمهای تخصصی را محترم میشمارد ولی اگر تخصصها سطحی کسب شوند، تخصصهای دیگر نیز سطحی انگاشته میشوند. برای مثال، مدیریت دولتی، یک تخصص است که در تنظیم این سند، حتی از متون و ادبیات ابتدایی آن نیز استفاده نشده است. مدیریت دولتی و مدیریت بازرگانی، با آن که هر دو گرایشی از یک رشتهاند، اما با یکدیگر کاملاً متفاوتند. مدیریت بازرگانی تخصصی ارزشمند است و فرد متخصص در حوزه مدیریت دولتی، نمیتواند در آن حوزه اظهارنظر کند. استادان شاخصی وجود دارند که با وجود فعالیت و پژوهشهای درخور توجهی که در حوزه مدیریت دولتی داشتهاند، به خود اجازه نمیدهند که در حوزه مدیریت بازرگانی اظهارنظر کنند. حتی در رشته مدیریت دولتی نیز افراد در هر شاخهای وارد نمیشوند و اظهارنظر نمیکنند. این موارد نشان میدهد که هر یک از حوزههای علمی دقتها و ارزشهای خاص خود را دارند. بهطور کلی در صورت رعایت نکردن این اصول و ورود نامشروع و نابخردانه افراد غیرمتخصص به حوزههای تخصصی دیگر، اساساً «هویت علمی» به رسمیت شناخته نمیشود و در این صورت نمیتوان سندی علمی نوشت.
دقت در کاربرد واژگان
در سند، مضامین زیبایی وجود دارد؛ برای مثال بر فرهنگ، خانواده و سنن الهی تأکید شده است. اینها بسیار شایسته احترام هستند، اما بسیار کلیاند. برای مثال، میتوان تعبیر «تمدن نوین» را ذکر کرد. آیا در زمان کاربرد واژه تمدن، معنای آن فهم شده است؟ چه چیزی و چه وجوهی از زندگی مردم، در تمدن تعریف میشود؟ چه کسی و بر چه اساسی، حق دارد وجوه این تمدن را تعریف کند؟ برای مثال، آیا در این سند، حقوق اقلیتهایی که در کشور ما زندگی میکنند و به خیلی از باورهای ما اعتقاد ندارند، در نظر گرفته شده است؟ تا چه حد؟ آیا به این مسئله پرداخته شده که آنها چگونه میخواهند با ما به یک جمع واحد برسند و اصول مورد نظر خودشان را در زندگی رعایت کنند؟ باید به این مسئله توجه کنیم که آیا میخواهیم آینده را دیکته کنیم؟ چگونه و به چه صورت؟ آیا اصلاً حق این کار را داریم؟ در حالی که در باورهای عمیق دینی ما، خداوند دیکته نکرده و انسان را مخیر دانسته است.
در سند، واژگانی، چون «فرامکانی» و «فرازمانی» تکرار شدهاند. اینها در شمار واژگان مناسبی هستند که ابتدا تصور میشود در فضای علمی مطرح شدهاند. در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا معنای صحیح فرامکانی و فرازمانی بودن، فهم شده است یا خیر؟ این واژگان به این معنا نیستند که ما حرفی برای همه زمانها و مکانها داشته باشیم؛ چون انسان، قدرت اینگونه حرف زدن را ندارد و اینگونه حرف زدن در حد او نیست. به طور کلی، فرازمانی اندیشیدن برای انسان، به این معناست که احتمالها و شبههها و تردیدها درباره آینده را مد نظر قرار داده و سناریوهایی برای مواجهه با آیندهای نامعلوم داشته باشیم تا با آن سناریوها، بتوانیم به منطقی پایدار، وفادار بمانیم. فرامکانی اندیشیدن نیز به این معناست که ضرورتها و الزامات جایجای کشور را در نظر بگیریم که این موکول به داشتن سند آمایش سرزمین است. آیا ما سند آمایش سرزمین را داریم؟ برای مثال آیا میدانیم که نیازهای مردم سیستان با نیازهای مردم آذربایجان بسیار متفاوت است؟ ولو اینکه هر دو گروه، در سیطره فقر اسیر شده باشند، فقر موجود در سیستان با فقر موجود در آذربایجان متفاوت است. در آذربایجان حداقل آب پاکیزه وجود دارد، در حالی که در سیستان آب پاکیزه هم وجود ندارد. چگونه ما میخواهیم میان این مردم تعادل برقرار کنیم، در حالی که نیازهایشان با هم فرق میکنند؟
عدم مراجعه به تخصصگرایی
بدون آنکه قصد نفی زحمات کشیده شده را داشته باشیم، باید بگوییم تدوین سند، کاری تخصصی است و باید از متخصصان این حوزه استفاده میشد. در دانشگاه تهران و مطمئناً در بسیاری از دانشگاههای کشور، متخصصانی هستند که میتوانند این کار را بهدرستی انجام دهند. متخصصان مدیریت استراتژیک، آیندهپژوهی و دانشآموختگان ممتاز در سطح دکتری و حتی مشغول پژوهش در دوره پسادکتری میتوانند در این زمینه کمک کنند. مسئولیت را باید به آنها واگذار کرد و حدود را مشخص ساخت و ابزارها و امکانات را در اختیارشان قرار داد.
در چشمانداز ۱۴۰۴ شعارهایی داده شدهکه در ۲۰ سال آینده چنین و چنان خواهد شد؛ اکنون که زمان این سند رو به اتمام است، میبینیم که آن شعارها محقق نشدهاند. اکنون چه کسی پاسخگو است؟ این سؤال درباره این سند نیز مطرح میشود: اگر در سال ۱۴۴۴ به اهداف این سند نرسیدیم، چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ امضای تخصصی چه کسانی پای این سند است؟ سند را باید برای اجرایی شدن نوشت، نه الزاماً به مثابه بیانیه یا پیام غیرمستقیم و القای تصویرپردازی تخیلی و مورد پسند از آینده.
امکانات بهتری برای تدوینکنندگان این سند وجود داشته است که میتوانستند از آنها استفاده کنند. برخی از شعارهای این سند، خوب و ارزشمندند، اما این شعارها در گذشته نیز وجود داشتهاند. با مرور آثار عرفا، حکما و فلاسفه معاصر، متوجه میشویم که مطالب بیانشده (شعارها) در این سند، در آثار آنها نیز وجود دارد. به عبارت دیگر، برای نوشتن این مطالب، به گذران این همه سال، نیاز نبوده است. حتی به نظر میرسد نگارش بخش زیادی از مفاد این سند، حداکثر در چند روز، ممکن بوده است. سؤال این است که با مشاهده کدام بخش از این سند که نگارش آن هفت سال به طول انجامیده، باید به وجد بیاییم؟ آن اتفاق مهم و شگفتیساز که در این کاغذها رخ داده، کجاست؟ کدام قسمت از سند، دستاوردی را مطرح ساخته و در آینده، ما را به سوی موفقیت رهنمون خواهد ساخت؟ دانستن و شفافسازی این مسئله، برای مردم و دانشمندان، بسیار خوب و مفید خواهد بود. در نهایت، از نگارندگان سند درخواست میکنیم که گذشته را بهمثابه سندهای عبرت در نظر گرفته، به آیندهای پیراسته از توهم و رؤیا بیندیشند.