سرويس تاريخ جوان آنلاين: تاریخ، کارنامه اعمال، افکار و یادگارهای نیک و بد و زیبا و زشت انسانها، جوامع، دولتها و مجموعه حوادثی است که سرنوشت یک قوم و ملت را در ادوار مختلف رقم زده است. تاریخ عبرتآموز و تنبهبرانگیز است. شخصیتها نقش مؤثر و کارسازی در شکلگیری ابعاد تاریخ دارند. تاریخ مشتمل است بر کارهای انسانها که در مجموع کارنامه اقدامات یک حکومت نیز بدان رقم زده میشود. بیوگرافی و تاریخ ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند. اشخاص تاریخ را میسازند و تاریخ بدون نگرش به افعال انسانها، خواست و نیت آنها و نتیجه آنچه میاندیشیدهاند و انجام دادهاند دقیق و علمی و درخور کاربردهای تجربی نیست. طبع اغلب انسانها به خوبی متمایل است و اگر فرصت یابد سجایای درخشانی از یک فطرت پاک را متجلی میسازد. برای شناخت آنچه در یک دوره خاص گذشته است باید از حال و وابستگیهای کنونی منفک شد و به نیروی تفکر تخیل از یک سو به گذشته بازگشت و با در دست داشتن اسناد و مدارک تاریخی کاملاً در حال و هوای آن زمان قرار گرفت و حتی در یک انتزاع فکری، پیامدهای ادوار بعد از آن دوره خاص را باید فراموش کرد و کاملاً در حال و هوای آن دوره سیر کرد و از هر آنچه آن زمان را تداعی میکند نظیر روزنامه، کتاب، سند، مدرک و عکس استعانت جست. قرار گرفتن در زمان نگارش فقط از این نظر سودمند است که تحقق آخرین مدارک و تحقیقات روز را در اختیار دارد و الا باید صددرصد در طیف و جو زمان مورد نظر قرار گرفت و احساس کرد به معاصران آن دوران چه میگذشته است.
کتابی که این مقاله به بهانه بازنشر آن قلمی شده، نمونهای از این پویایی برای تجسم و تبیین یک عصر خاص سپری شده است و امید آنکه در این تلاش، مؤلف، موفق شده باشد و یک شخصیت در سایه مانده را تا حدود امکان روشن کرده باشد. متأسفانه در جریان این تحقیق، زمان مساعدت نکرد تا با فرزندان و برادرزادگان مرحوم حاجآقا رضا رفیع که یکی از آنان پزشکی عالیقدر و خدمتگزار جامعه و بسیار نیکمحضر و خوشرو و علاقهمند به تاریخ است بهطور مبسوط به گفتگو بنشینیم. هر چند فرصتی کوتاه یافتم تا با یکی از خویشاوندان دیگر ایشان گفتوگویی داشته باشم که کمال محبت را به خرج و قول اعطای تعدادی عکس خانوادگی را دادند.
از منظر این قلم، اینگونه دیدارها محملی برای تکمیل معنای اسناد مکتوب هستند. یکی از جالبترین دیدارهایم که بر سر کنجکاوی و پویندگی و کشف حقایق و اطلاعات دست اول است، دیدار با مرحومه عصمتخانم (عصمتالسلطنه) دولتشاهی همسر چهارم رضاشاه در اردیبهشت ۱۳۷۴ است که در طول مدت چهار ساعت مصاحبه با ایشان خود را رودرروی تاریخ یافتم و شاید به اندازه یک ماه مطالعه در آرشیو و اسناد و مدارک، آگاهی یافتم و خود را درون لابیرنتهای تاریک و غبار و مهآلود گذشته یافتم. من بسیاری از مصاحبههای تاریخ شفاهی را که با عناوین مطنطن دانشگاه هاروارد و... در خارج از کشور تهیه و تدوین میشود شنیده یا خواندهام و متأسفانه به این نتیجه رسیدهام که به علل سطحی و سرسری بودن آن گفت و شنودها، و عدم تسلط مصاحبهکننده بر تاریخ معاصر کشور بیشتر مطالب ضبط شده یا چاپ شده (که این روزها در داخل کشور هم اجازه نشر مییابد) قابل استفاده نیست و مغشوش و بیسر و ته است و پر از اشتباهات تاریخی است و عجیب اینکه مصاحبهگر و تدوینکننده در بسیاری از موارد از مصاحبهشونده که دچار کهولت و فراموشی حافظه هم بوده است جا میماند و نه تنها نمیتواند به او کمک کند که حوادث را به یاد بیاورد بل خود بر اغتشاش ذهنی مصاحبهشونده میافزاید.
یکی از عجیبترین اشتباهات تاریخی که اخیراً متوجه آن شدم نوشتههای خانم فرح دیبا (پهلوی) در کتاب «کهن دیارا» است. این کتاب که گویا یکی از خانمهای روزنامهنگار و نویسنده ایرانی سالمند آن را بر اساس تقریرات خانم فرح دیبا نوشته، ولی نام فرح دیبا روی آن است، در حقیقت متن تازه و نو ویراستهای از کتاب معروف هزار روز زندگی من نوشته سیلویا پداکسو خانم هنرپیشه، کارگردان و نویسنده فرانسوی است که در سال ۱۳۵۶/۱۹۷۷ یک سال قبل از سقوط رژیم سلطنتی، به وسیله انتشارات استوک در اروپا منتشر شده، اما رژیم سابق بنا به دلایلی نشر آن را در ایران مجاز نشمرد، ولی پس از انقلاب یک بار در یک مجله هفتگی مختصری از آن چاپ شد و سپس به صورت کتاب به فارسی ترجمه شد که مجوز نشر نیافت. این کتاب با همه تبلیغاتی که در مورد آن میشود پر از اغلاط تاریخی است مثلاً گفته میشود که در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷/ جمعه شوم صدها کماندو فلسطینی در میدان ژاله (شهدا) حضور داشتند که ۷۰ سرباز حکومت نظامی را کشتند و پس از این کشتار، نظامیان دولتی اقدام به تیراندازی کردند که دروغ محض است. تاریخ تاجگذاری رضاشاه ۵ فروردین ۱۳۰۵، تاریخ تأسیس ساواک ۱۳۴۶، تاریخ طلاق دادن ثریا، اسفند ۱۳۳۷ آورده شده که تمام اشتباه است. در حالی که تاریخ صحیح تاجگذاری ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵، تاریخ تأسیس ساواک اواخر ۱۳۳۵، و تاریخ طلاق دادن ثریا ۲۳ اسفند ۱۳۳۶ است. کتاب مزبور آنقدر پر از اشتباهات سهوی و عمدی است که خواننده را دچار سرگشتگی میکند. سطحی و سرسرینویسی در سراسر کتاب مشهود بوده و خواننده را دچار این اندیشه میکند که آیا پس از ۲۶ سال هنوز فرصت یک بررسی تاریخی دقیق برای پیشینیان پیش نیامده است و آیا ویراستاران و خوانندگان کتاب متوجه آن همه اشتباهات و ضد و نقیضگویی نشدهاند؟ آیا به راستی هنگامی که فرمانروای در حال سقوط در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ از کشور خارج میشده طرفداران او میخواستند در فرودگاه گرد آیند و او را بدرقه کنند یا اینکه ساعتی پس از خروج او، موج نشاطی عجیب و هیجانی گسترده کشور را برداشت و صدها هزار صدای بوق در خیابانها به گوش میرسید و میلیونها تن در خیابانهای تهران و شهرستانها به شادی و کف زدن و پایکوبی و توزیع شیرینی پرداختند؟ چگونه میتوان به این سرعت و به این زودی و در فاصله زمانی کمتر از ۲۵ سال حقایق مسلم و آنچه را که پیش چشم میلیونها انسان روی داده تحریف کرد.
با اشاره به مسائل فوق است که هر کتاب تاریخی مستند و درخور استناد باید مقام و ارج خود را یافته و برای نسل امروز و حتی آیندگان که از آن عبرتها خواهند گرفت درخور استفاده باشد.