سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، اول اسفندماه ۹۵، زن ۴۸ سالهای به نام نوشین با مراجعه به کلانتری ۱۴۱ شهرک گلستان خودش را عامل قتل پدر ۷۰ ساله اش معرفی کرد. با اعلام این خبر مأموران به منزل مسکونی مقتول رفتند و با جسد مرد سالخوردهای روبهرو شدند که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود. با اقرارهای متهم، پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز روی میز هیئت قضایی به ریاست قاضی زالی قرار گرفت.
ابتدای جلسه سه دختر مقتول برای خواهرشان درخواست قصاص کردند. در ادامه نوشین که حالا ۵۰ ساله و صاحب سه فرزند است به اتهام قتل عمد و ضربات منتهی به غیرفوت در جایگاه ایستاد و با قبول اتهاماتش گفت: «من در طبقه سوم خانه پدرم زندگی میکردم و رابطه خوبی با او داشتم. ایام آخر سال بود و بعد از خانهتکانی، روز حادثه به بازار رفتم و مقداری لوازم آشپزخانه از جمله سفره، چاقو و وسایل دیگر خریدم. بعد به باشگاه رفتم و حدود پنج ساعت در باشگاه ماندم، وقتی بیرون آمدم دیدم چندین تماس بیپاسخ از مادرم داشتهام. به مادرم زنگ زدم که گفت با پدرم درگیر شده و او را از خانه بیرون کرده است. به پدرم زنگ زدم، اما او با تندی جواب مرا داد و گفت بیا خانه با هم صحبت کنیم. به خانه رفتم، پدرم خیلی عصبانی بود و مرا به خاطر اینکه مادرم را به خانه برگردانده بودم، سرزنش کرد. جواب ندادم و به طبقه سوم رفتم. همین که جلوی در رسیدم، پدرم مرا هل داد و در شکست. سپس همه وسایل داخل کیفم روی فرش ریخت. چشمم به دو عدد چاقویی که خریده بودم افتاد. آمدم آنها را بردارم و با بقیه خریدها داخل کیف بگذارم که همان لحظه پدرم برگشت و یکی از چاقوها به سینه او و دیگری به گردنش خورد.» متهم با گریه ادامه داد: «همان لحظه سوار ماشین شدم و در خیابان هراسان داد میزدم و میخواستم خودکشی کنم، اما پشیمان شدم و به کلانتری رفتم.»
در این لحظه که گریه همه اولیای دم بلند شده بود، متهم گفت: «اختلاف پدر و مادرم وقتی شدیدتر شد که پای یک زن به زندگی پدرم باز شد. پدرم او را صیغه کرده بود و مسبب همه این بدبختیها اوست که کانون گرم خانواده ما را به هم ریخت. من جلوی تکتک خانوادهام شرمندهام و جوابی ندارم.» او در پاسخ به سؤال هیئت قضایی مبنی بر هشت ضربه چاقو روی بدن مقتول عنوان کرد: «هول شده بودم به همین دلیل چیزی یادم نیست. شاید ضربات دیگری به پدرم خورده و من متوجه نشدهام. از طرفی وکیل اولیای دم مدعی است، من همدست داشتهام که پدرم را جابهجا کردهام. او اشتباه میکند، پدرم به خاطر خونی که از او رفته بود از پلهها سر خورد و به پایین سقوط کرد. من به اندازه کافی به خاطر قتل پدرم احساس گناه میکنم. اگر بخواهم به دروغ همدست معرفی کنم هم گناه بزرگی است.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.