سرويس بين الملل جوان آنلاين: امریکا با سکوت و بستن چشم خود روی جنایات سعودی در کشتار مردم یمن و راه انداختن هیاهو در قبال حملات یمنیها به پالایشگاههای عربستان نشان داد که نه جان انسانهای بیگناه بلکه این منافع اقتصادی است که نوع نگاه حقوق بشری امریکا را تعیین میکند.
سکوت معنادار امریکا در قبال فاجعه انسانی که در یمن توسط نیروهای متجاوز عربی در حال انجام است، این سؤال را در اذهان تداعی میکند که امریکا واقعاً مدافع حقوق بشر بوده یا جزئی از ناقضان آن محسوب میشود؟ دولتمردان کاخ سفید همواره خود را مدعی دفاع از حقوق بشر در جهان میدانند، اما تحولات غرب آسیا در سالهای اخیر، آن روی سکه امریکاییها را آشکار کرد. الان پنج سال است که عربستان سعودی و متحدانش مردم بیگناه یمن را روزانه بمباران کرده و دهها هزار نفر را به خاک و خون کشیدهاند و میلیونها نفر همچنان در معرض قحطی و گرسنگی قرار دارند ولی هیچ صدای حمایتی از سوی مقامات امریکایی و دیگر کشورهای غربی شنیده نمیشود، اما وقتی یمنیها در دفاع از خود به خاک عربستان حمله میکنند، صدای حقوق بشری امریکاییها گوش جهانیان را کر میکند. مقامات واشنگتن پس از آن که یمنیها تأسیسات نفتی عربستان سعودی را مورد هدف قرار دادند و ضربه سنگینی به اقتصاد سعودیها وارد کردند از همان ابتدا هیاهو و جنجال رسانهای را در حمایت از رژیم مستبد عربستان شروع کردند، چراکه این بار پای انرژی و منافع اقتصادی امریکا و متحدانش در میان بود و به همین دلیل حمایتهای همه جانبهای از ریاض انجام دادند.
امریکا همیشه دفاع از حقوق بشر در جهان را با مصلحتاندیشیهای سیاسی در نظر میگیرد و نحوه نگاه به این موضوع بر اساس منافع اقتصادی امریکا تعریف میشود. اگر رقبای امریکا مرتکب نقض جزئی حقوق بشر شوند، واشنگتن آنرا در حد جنایت و فاجعه عظیم بالا میبرد، اما تیغ حقوق بشری امریکا در مقابل دوستان کُند است و اگر رژیمهای مستبدی مثل عربستان میلیونها نفر را در یمن قتلعام کنند، این جنایتها دفاع مشروع قلمداد میشود، حتی اگر کل جهان نگاه متفاوتتری از واشنگتن داشته باشند. در اینکه چرا امریکا رویکرد دوگانه حقوق بشری در قبال تحولات خاورمیانه و به ویژه یمن دارد ذکر چند نکته ضروری است.
راهبرد مقابله با ایران
امریکا در راهبرد امنیتی، ایران را به عنوان بزرگترین تهدید برای خود و متحدانش در خاورمیانه اعلام کرده است و برای مقابله با آن از هیچ ابزاری فروگذار نمیکند. امریکا همسو با عربستان سعودی و دیگر رژیمهای مرتجع حاشیه خلیج فارس که به دنبال کاهش نفوذ ایران در منطقه هستند از همان ابتدای قدرتگیری انصارالله در یمن از اهرم فشار خود برای مقابله با این گروه استفاده کرد و در کنار اعراب ایستاد. همراهی واشنگتن با رژیمهای عربی برای کشتار مردم بیگناه یمن با هدف تشدید فشارها علیه ایران و منزوی کردن این کشور انجام شد و این هدف مشترک چنان برای جبهه غربی- عربی اهمیت داشت که کاخ سفید به کشتار هزاران بیگناه در یمن توجهی نمیکرد. به رغم هشدارهای سازمانهای حقوق بشری نسبت به فاجعه انسانی در یمن و وارد کردن عربستان در فهرست ناقضان حقوق کودکان از سوی سازمان ملل، اما باز هم گوش امریکاییها به این هشدارها بدهکار نبود. حتی پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا میزان حمایتهای نظامی از ائتلاف تحت رهبری عربستان در یمن افزایش یافت، زیرا به ادعای امریکاییها اگر انصارالله بر یمن حاکم میشدند، قدرت ایران در منطقه افزایش مییافت و لذا با همه توان به جنایات خود در یمن افزودند تا شاید بتوانند نفوذ منطقهای ایران را کاهش دهند، حتی اگر رسیدن به این هدف به قربانی شدن میلیونها نفر از مردم بیگناه یمن ختم شود.
اهمیت انرژی و اقتصاد
مسئله دیگری که سبب شده است امریکا در تحولات یمن رویکرد دوگانهای در پیش بگیرد، بحث اهمیت انرژی است. عربستان به عنوان بزرگترین تولیدکننده نفت در خاورمیانه منبع مهمی برای اقتصاد کشورهای غربی به شمار میرود و به خطر افتادن این منبع باارزش، بازارهای نفت و به ویژه اقتصاد غربیها را تحت تأثیر قرار میدهد. برای غرب، انرژی و نفت در مقایسه با حقوق بشر از اهمیت بیشتری برخوردار است و به همین دلیل بود که پس از حمله انصارالله به تأسیسات نفتی آرامکو که به توقف صادرات نفت عربستان منجر شد هیاهو و جنجال امریکاییها در حمایت از سعودیها اوج گرفت، چراکه با توقف صادرات نفتی عربستان و کمبود انرژی در بازارهای جهانی و متعاقب آن افزایش قیمت نفت، اقتصاد جهان که امریکا مدعی رهبری آن است به خطر افتاده است و این مسئله جایگاه عربستان در منطقه را تضعیف میکند.
از طرفی، عربستان سعودی و دیگر رژیمهای عربی حاشیه خلیجفارس سرمایهگذاریهای گستردهای در لایههای مختلف اقتصاد امریکا انجام دادهاند که برای واشنگتن اهمیت ویژهای دارد. عربستان به تنهایی حدود ۷۰۰ میلیارد دلار در صنعت امریکا سرمایهگذاری کرده و همین مسئله سبب شده است مقامات کاخ سفید چشم خود را روی جنایات ریاض در یمن ببندند و همه تلاش خود را متمرکز بر جلب اعتماد مجدد کشورهایی مثل عربستان کنند. این مسئله تا جایی برای واشنگتن اهمیت دارد که به رغم فشارهای کنگره به افشای اسناد دست داشتن مقامات سعودی در ماجرای حملات ۱۱ سپتامبر، اما ترامپ حاضر نشد این اسناد را افشا کند، چراکه سعودیها هشدار داده بودند در صورت برملا شدن نقش ریاض در آن حملات، صدها میلیارد دلار ذخایر خود را از بانکهای امریکایی خارج خواهند کرد. بنابراین نگاه حقوق بشری امریکا در مقابل عربستان به منافع اقتصادی گره خورده است و مانع از واکنش جدی به جنایات سعودیها در منطقه و جهان میشود.
دولت امریکا حتی در ماجرای قتل جمال خاشقچی روزنامهنگار منتقد سعودی توسط مقامات ریاض که همه جهان این جنایت را محکوم کردند، بدون توجه به هشدارهای جهانی، مقامات ارشد سعودی را از این جنایت تبرئه و اعلام کرد در کنار سعودیها میایستد، زیرا برای ترامپ که تاجر است منافع و سود شخصی بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد و در مقابل دریافت مشتی دلار از سعودیها بر همه جنایات عربستان در منطقه سرپوش میگذارد.
فروش تسلیحات به سعودیها
در رابطه با سکوت حقوق بشری امریکا در برابر جنایات رژیم سعودی در یمن، مسئله فروش تسلیحات جایگاه ویژهای در استراتژی امریکاییها دارد. امریکا از زمان شروع جنگ یمن، صدها میلیارد دلار تسلیحات به عربستان و دیگر رژیمهای عربی خلیجفارس فروخته و سود سرشاری را روانه کمپانیهای تسلیحاتیاش کرده است و هر چه این جنگ طولانی و فرسایشی شود به نفع امریکاییهاست، زیرا میتوانند به ادامه فروش تسلیحات خود به اعراب ادامه دهند. همه تسلیحاتی که عربستان و متحدانش در کشتار مردم یمن به کار گرفتهاند تسلیحات ساخت امریکا و کشورهای غربی است. به رغم فشارهای کنگره امریکا برای توقف صادرات سلاح به عربستان، اما ترامپ با آن موافقت نکرده است. ترامپ بارها مدعی شده که فروش سلاح به عربستان یک میلیون شغل در امریکا ایجاد کرده است و قطع چنین تجارت پر سودی بیش از آنکه به ضرر سعودیها باشد، به اقتصاد امریکا ضربه میزند. هیاهویی که ترامپ و دیگر مقامات کاخ سفید پس از حمله به تأسیسات نفتی عربستان انجام دادند بیش از آنکه به حمایت سیاسی از عربستان معطوف شود، با هدف بازاریابی و فروش تسلیحات بیشتر بود. سخنان ترامپ مبنی بر اینکه امریکا وارد جنگ با دیگران نمیشود و وظیفه خود عربستانیهاست تا از منافع خود دفاع کنند، آشکارا بر این مسئله تأکید دارد که مقامات ریاض باید سر کیسه را شل و تسلیحات بیشتری از امریکا خریداری کنند تا توان دفاعی خود در مقابل یمنیها را تقویت کنند. موافقت ترامپ با فروش سامانههای جدید موشکی پاتریوت به عربستان سعودی و اعزام صدها نیروی جدید به منطقه بلافاصله پس از حملات یمنیها به تأسیسات نفتی آرامکو نشان داد امریکا تنها منافع اقتصادی خود را مدنظر قرار دارد و مسائل حقوق بشری در سیاست خارجی این کشور معنایی ندارد.
به رغم تمام فجایع و قتلعام غیرنظامیان در یمن که در پنج سال گذشته با سلاحهای امریکایی صورت گرفته است، تاکنون هیچ صدای حقوق بشری از سوی امریکا و دیگر کشورهای غربی شنیده نشده است، ولی مقامات امریکا هدف قرار دادن پالایشگاههای نفتی عربستان را در بوق و کرنا کرده و از آن اقدامی جنگطلبانه یاد میکنند و این امر نشان میدهد تا چه حد خون و جان مردم بیگناه یمن برای امریکا و مدعیان حقوق بشری غرب بیارزش است. بنابراین با توجه به نقش تعیینکننده منافع اقتصادی در سیاست خارجی امریکا تا زمانی که گاو شیرده سعودی قابل دوشیدن باشد مقامات امریکایی به دوشیدن آن ادامه خواهند داد حتی اگر این سیاست به قیمت جان میلیونها یمنی تمام شود.