سرویس تاریخ جوان آنلاین: در روزهایی که بر ما گذشت، دانشور والاقدر و محقق و مؤلف نامدار، زندهیاد آیتالله سیدهادی خسروشاهی روی از جهان برگرفت و رهسپار ابدیت گشت. صفحه تاریخ روزنامه «جوان» افتخار داشته است که در دهه اخیر، هماره از گفتوشنودها و مقالات آن فرزانه راحل بهره برد و آثار فراوانی از آن زندهیاد را نیز به اهالی فرهنگ معرفی دارد. در این مجال نیز، یکی دیگر از آثار استاد به حضور شما معرفی میشود. اثر تاریخی- پژوهشی «اخوانالمسلمین چه میگویند و چه میخواهند؟» در زمره واپسین آثاری است که در این موضوع از آن مرحوم نشر یافت و در اختیار علاقهمندان قرار گرفت. مؤلف ارجمند در دیباچه این اثر در باب پیشینه دلمشغولی خویش نسبت به سوژه اثر چنین نگاشته است:
«آشنایی اینجانب با ادبیات و آثار فکری اخوانالمسلمین به بیش از نیم قرن پیش برمیگردد، ولی اطلاعات عمومی درباره اخوان، علاوه بر مطالعه کتابها و نشریات و آثار رهبران آن، چون: شیخ حسن البناء، شهید سید قطب، محمد قطب و محمد الغزالی و... از ارتباط نزدیک و گستردهای که با رهبران آن داشتم، درواقع از منابع اصلی به دست میآمد. در همین رابطه بود که از بیش از نیم قرن پیش و دقیقاً از سال ۱۳۳۸، به ترجمه و نشر آثار و مقالات بعضی از رهبران فکری اخوان مانند: شهید سید قطب و برادرش محمد قطب پرداختم که نخست به عنوان مقالات در نشریات و جراید مذهبی تهران و قم چاپ میشد و سپس به شکل کتابها و رسالههای مستقلی انتشار مییافت. ترجمه و نشر کتاب ارزشمند عدالت اجتماعی در اسلام، اسلام و صلح جهانی و ما چه میگوییم؟ از سید قطب و انسان، مادیگری و اسلام از محمد قطب در راستای نشر اندیشههای اسلامی، گامهای بلند و ارزشمندی بود که بهرغم شرایط سخت زمان و مکان- قم! - برداشته شد و اتفاقاً با استقبال نسل جوان حوزههای علمیه و دانشجویان مسلمان دانشگاههای کشور روبهرو گردید و به همین دلیل در تعداد بالا، بعضی از آنها بیش از ۳۰ بار و در دهها هزار نسخه، تجدید چاپ شد و توزیع گردید. این بخشی از کوششها در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود و بعدها، در اسناد ساواک دیده شد که رژیم نسبت به نشر این قبیل کتابها حساسیت ویژهای داشته و حتی به جمعآوری بعضی از آنها، از کتابفروشیها پرداخته و دستور منع تجدید چاپ بعضی دیگر را داده است... و در همین راستا رساله ما چه میگوییم شهید سید قطب، که دهها بار و به طور آشکار یا مخفی، در ایران و افغانستان چاپ شد و در اختیار نسل جوان قرار گرفته بود و به قول شهید برهانالدین ربانی و بعضی دیگر از رهبران جهادی افغانستان مانیفست انقلابی مجاهدین افغان به شمار میرفته است... در ایران ممنوعالنشر اعلام گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چندین کتاب درباره تاریخ، رهبری و عملکرد اخوانالمسلمین مصر برای شناخت برنامه و اهداف این سازمان، ترجمه و منتشر ساختم که باز مورد توجه و استقبال عموم علاقهمندان به مسائل جهان اسلام و تاریخ حرکتهای اسلامی معاصر قرار گرفت. کتاب اخوانالمسلمین بزرگترین حرکت اسلامی معاصر، تألیف دکتر اسحق موسی الحسینی، یکی از آثاری بود که توسط مؤسسه اطلاعات بارها به شکل کتابی مستقل در ۳۸۰ صفحه منتشر شده است. کتاب جمعیت اخوانالمسلمین از آغاز تا امروز تألیف پروفسور ریچارد میشل، استاد تاریخ دانشگاه میشیگان- امریکا که زیر نظر بعضی از مسئولان رسمی و اصلی اخوانالمسلمین مصر به عربی ترجمه و منتشر شده است، یکی دیگر از آثاری بود که توفیق ترجمه آن نصیب اینجانب گردید و از سوی مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وابسته به وزارت امور خارجه، در دو جلد- جلد اول در ۴۶۰ صفحه و جلد دوم ۳۹۲ صفحه- منتشر شد و دوباره بازچاپ یافته است. اما آنچه که در کتاب حاضر میخوانید، درواقع مجموعهای از مقالاتی است که در سالیان پیشین-و پسین- توسط اینجانب ترجمه یا نگارش یافته و نخست در بعضی از جراید یا مجلات تهران، منتشر شده و اکنون به شکل کتابی مستقل، در اختیار قرار میگیرد.»
زندهیاد خسروشاهی مطالب کتابی که در معرفی آن سخن میرود را نیز به شرح ذیل توصیف میکند: «آنچه که در این کتاب جمعآوری شده، درواقع بررسیها و تحلیلهایی است که درباره اندیشه، اهداف، رهبری و تاریخ اخوان نگارش یافته و چگونگی هدف اصلی رهبری شهید حسن البنا و دیگران را نشان میدهد. روابط اخوانی! اینجانب از نیم قرن پیش با عدهای از رهبران اصلی اخوان که مرشد نامیده میشوند بود، از جمله: شیخ عبدالفتاح عمرالتلمسانی، شیخ محمد حامد ابوالنصر، شیخ مصطفی مشهور، شیخ مأمون الهضیبی، و سپس شیخ محمدمهدی عاکف و بعضی از اعضای اصلی عضو مکتب الارشاد سازمان، مانند: بانو زینب الغزالی، صالح ابو رقیق، مهندس یوسف ندا، دکتر سعید رمضان، دکتر عبدالمعجم ابوالفتوح، شیخ محمد الغزالی، دکتر عصام العریان، دکتر حبیب عزت و غیرهم. اقامت سه ساله اخیر در قاهره، به عنوان رئیس نهاد دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در مصر، به اینجانب این فرصت و امکان را داد که اطلاعات مستند و دقیقتر و وسیعتری را از دوران تشکیلات جمعیت و چگونگی سازماندهی و اداره آن در طول ۸۰ سالی که از تأسیس آن میگذرد، به دست آورم که سعی کردهام بخشهایی از آن را در این مجموعه و تحت عنوان اخوانالمسلمین چه میگویند و چه میخواهند؟ تقدیم علاقهمندان بنمایم. البته باید یادآور شوم که بین مطالب و بحثها و مقالات مندرج در این مجموعه، چون هرکدام به مناسبتی و در تاریخ خاصی نوشته شده، شاید انسجام کامل، وجود نداشته باشند ولی در کل، از لحاظ محتوا میتوان گفت که اطلاعات مستند ارزشمندی را در بردارد. اطلاع از محتوای کتاب، بهویژه اکنون که دنیای عرب و اسلام با بیداری اسلامی -که غربیها آن را بهار عربی! مینامند- آگاهیهای بیشتری درباره ریشه این حرکتها را در اختیار قرار میدهد؛ و به طور طبیعی شاید این کتاب نتواند از نقص به دور باشد و به همین دلیل از برادرانی که در این زمینه نقد یا نظریهای دارند، ممنون خواهم بود که مرا از نظرات یا پیشنهادهای خود آگاه سازند تا در چاپهای بعدی، به تکمیل مطالب پرداخته شود. البته، این آخرین کتاب اینجانب درباره اخوانالمسلمین نیست -و نخواهد بود- و بیمناسبت نیست اشاره شود که مجموعهای از مقالات مربوط به سابقه روابط فرهنگی ایران با مصر و چگونگی فعالیتهای الازهرالشریف و سپس گفتگوهای مشروح اینجانب درباره مسائل و حوادث اخیر مصر-پس از قیام عمومی مردم مسلمان مصر بر ضد رژیم طاغوتی سرهنگها که در زمان سرهنگ ناصر آغاز شد و به دیکتاتوری ژنرال حسنی مبارک منجر گردید- در کتابی دیگر و در حدود ۴۰۰ صفحه، تنظیم و آماده چاپ شد، که فعلاً در اختیار سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است که امیدواریم هرچه زودتر به دست چاپ سپرده شود!»