داریوش یوسفوند*
هر روز چند هزار نفر وارد حیطه خصوصی خانواده ما میشوند؟ آیا خانواده بسان نسلهای گذشته متشکل از پدر، مادر و فرزندان است؟ محیط خانواده ما از چه افرادی تشکیل شده است، چند نفر وارد حیطه خصوصی زندگی ما میشوند، تا چه میزان این افراد صلاحیت ورود به حیطه خصوصی زندگی ما را دارند؟ این افراد چه کسانی با چه هویتی هستند و چه سطحی از سلامت را دارند؟ چه میزان جامعه عمومی و تخصصی ما از این آسیبها اطلاع دارد؟ تا چه میزان الگوبرداری در این زمینه رخ میدهد و تا چه میزان آسیبهای اروتیک در این حیطه شکل میگیرد؟ تا چه میزان سوءاستفاده در این حیطه صورت میگیرد و تا چه میزان خشونت منتج از فضای مجازی، تماشای تلویزیون، فیلم و بازی رایانهای در زندگی خصوصی تأثیر میگذارد؟... و دهها پرسش دیگر که با استفاده افراطی از فضای مجازی برای جامعه ما مطرح و تبدیل به دغدغه شده است.
خانوادههایی آسیبپذیر در برابر فضای مجازی
واقعیت آن است که برای ارزیابی طیف افرادی که وارد حریم خصوصی فردی و خانوادگی ما میشوند، چه توسط افراد و خانوادهها، چه توسط متخصصان و یا توسط جریانهای فکرساز و فرهنگی، آگاهسازی لازم صورت نمیگیرد و بالطبع همه این موارد زمینه بروز آسیبهای بسیار فراوان را فراهم میآورد.
در این فضا خارج از جریانهای فکرساز با اهداف تعریفشده، ارتباطاتی ناسالم و غیرسنجیده و مبتنی بر آسیب صورت میگیرد، خلأهای عاطفی توسط ارتباطات غیرساختارمند و بدون شناخت صحیح پر میشوند که زمینه بروز آسیب را در متن خانواده فراهم میکند، زمینههای بروز روابط فرازناشویی و طلاقهای فوری و توافقی، بروز خشونتهای خانگی، مقایسههای سطوح اقتصادی خانواده، طبقات اجتماعی و عملکرد فردی و کارکردی و... را فراهم میآورد.
پرسش اینجاست که آیا در این زمینه آموزش وجود دارد و سطح عمومی و اجتماعی جامعه تا چه میزان در این زمینه آموزش دریافت میکنند؟ چند دقیقه از زمان آزاد زوجین در محیط خانواده به گفتوگو و کنار هم بودن اختصاص پیدا میکند؟ فضای مجازی چند ساعت از وقت اختصاصی اعضاي خانواده به حضور در کنار هم بودن را به خود اختصاص میدهد؟ امروزه تلویزیون، ماهواره، اینترنت و شبکههای مجازی ارتباطات، جدا از اثرات بسیار کاربردی و مفیدی که منجر به تحولی عظیم، تقریباً در همه حیطههای جامعه شده، عوارضی را به همراه خود وارد متن زندگی اجتماعی، خانوادگی و خصوصی افراد كرده است.
هجوم اطلاعات به متن خانواده
جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته که دارای ساختار ارتباطی تعریفشده مبتنی بر اصول فرهنگی محلهمحور و بزرگمنشی و یا صنفی بوده امروزه وارد حیطههای ارتباطی نامحدود و غیرساختارمند و خطرناکی شده است. با نگاهی گذرا به 20 سال پیش زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی در کشور متوجه این مهم میشویم که تحول کنونی تا چه میزان گسترده و پیچیده شده است.
با مقایسهای ساده بين تعریف حریم خصوصی در 20 سال گذشته با امروز بهراحتی میتوان متوجه شد که درون هر خانواده چنانچه قبلاً صرفاً بستگان سببی یا نسبی و یا طیف همکاران صنفی بودند این تحول رخ داده که حریم خصوصی خانوادگی و فردی دارای مرز تعریفشدهای نیست. هر نفر از اعضاي خانواده اگر در چند گروه و کانال فضای مجازی عضو باشد و با این فرض که میانگین هر گروه و کانال 5000 نفر باشد روزانه حدود 50هزار ایده مختلف وارد حیطه خصوصی ذهن و ساختار زندگی فرد و خانواده میشوند.
این در حالی است که جریانات فکرساز در این فضا با ساختارهای فکری کاملاً تعریفشده و هدفمند پا به این عرصه گذاشته و اهداف خاصی را در این روند دنبال میکنند و از آن مهمتر هیچگونه ارزیابی برای خود قائل نیستیم و یا شاید آگاه نیستیم از اینکه تا چه حد دادهها و اطلاعات و هیجان و تفکر به متن خانواده وارد میشود. در این زمینه آسیبشناسی صورت نگرفته و چنانچه صورت گرفته در سطح مقالات دانشگاهی در مراکز تحقیقاتی بوده و هنوز وارد سطح آگاهی و آموزش عمومی نشدهاند.
خانواده شبکارها آسیبپذیرترند
صنعتی شدن و نوع عملکرد کار و اشتغال در دوران در حال گذار جامعه سنتی به پستمدرن منجر به بروز آسیبهایی پیدا و پنهان در جامعه شده است. نقش نوع کار و اشتغال در بروز طلاق بیشک بدون تأثیر نیست. جایگاه سلامت روان افراد و خانوادههای کارمندان و کارگران شرکتهای خصوصی و دولتی و ادارات در جامعه ما تا چه میزان تعریفشده و دارای ساختار نظاممند و مهم برای مدیران است؟ مدیران تا چه حد به آسیبهای عملکردی حیطه مدیریت خود در اثر کاهش سلامت روان افراد زیرمجموعه و خانوادههای آنها واقف هستند و تا چه میزان برای این امر سرمایهگذاری فکری و مالی انجام میدهند و تا چه حد به ارتباط مستقیم این مسئله با کارآمدی حیطههای تحت مدیریت خود واقف هستند؟ انتقال استرس محیط کار به فضای خانواده، مشاغل اقماری، مشاغل دارای نوبت شبکاری که اعضای خانواده تنها هستند حال چه زن شاغل در نوبت شب یا مرد شاغل در نوبت شب، منجر به سست شدن بنیادهای خانواده و بروز جدایی عاطفی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و در کنار آن استفاده از شبکههای اجتماعی برای کاهش خلأ ناشی از عدم حضور همسر در خانواده و بروز روابط فرازناشویی و آسیبهای عاطفی و اجتماعی خانواده میشود. بنابراين در این زمینه شرکتها و ادارات دارای نوبت شب لازم است برای سلامت فردی و خانوادگی کارمندان و کارگران خود اقدامات مبتنی بر ارتقاي سلامت روان انجام داده و مداخلات پیشگیرانه داشته باشند.
بدون شک عدم حضور مادر در خانواده در زمان شب بیشتر منجر به آسیب خواهد شد. البته این به معنای کم آسیب بودن حضور پدر در خانواده نیست. مشکل صرفاً به سلامت روان فرد حاضر در منزل مرتبط نمیشود. کار در نوبت شبانه منجر به بروز آسیبهای متعدد برای کارگر و کارمند خواهد شد و تغییر ساعت فیزیولوژی بدن منجر به کاهش آستانه تحمل افراد شده و در نتیجه سطحی از استرس و پرخاشگری به عمق خانواده منتقل میشود. از طرفی سبک زندگی این خانوادهها سبکی آسیبپذیر و دارای آستانه پایین تحمل استرس و فشار است که بالطبع آسیب ناشی از سبک زندگی متوجه همه اعضا خواهد شد.
انتقال مسئولیتهای اداره خانواده به همسر خانهدار از قبیل مدیریت بحران، بیماری اعضاي خانواده و... زمینهساز بروز آسیب خواهد شد. نبود فرد حمایتگر در وقت شبانه بهخصوص چنانچه بحرانی در خانواده رخ دهد منجر به فشار مضاعف به اعضاي خانواده میشود. از طرفی در چنین مواقعی کمک گرفتن از والدین توسط فرد خانهدار زمینه افزایش میزان مداخله خانواده همسر در زندگی زوج شده و زمینهساز بروز فاصله و ایجاد شکاف در بین زوجین و درنهایت طلاق خواهد شد. بالطبع این عوامل در زندگی آپارتمانی با ارتباطات محدود بیشتر نمایان میشود.
*روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه