سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: پیشتر مطلب کوتاهی در خصوص شهید محرمعلی مقدم منتشر کرده بودیم، اما اینبار به درخواست خواهر شهید به دیدار ایشان و مادر محترم شهید رفتیم تا در سالگرد شهادت محرمعلی در مرداد ۱۳۶۰، مرور دوبارهای به زندگی او داشته باشیم. شهیدی که دو تاریخ شهادت دارد! اولین تاریخ مربوط به اردیبهشت ۱۳۶۰ میشود که ضدانقلاب اسیرکننده محرمعلی، به دروغ اعلام کرده بودند او در آن تاریخ و در جریان بمباران زندان دولهتو به شهادت رسیده، اما بعدها دوستان محرمعلی عنوان کردند که همرزمشان در مرداد ۶۰ و پس از انتقال به زندان آلواتان آسمانی شده است. متن زیر ماحصل گفتوگوی ما با زینب مقدم خواهر شهید و خوشقدم رشیدی مادر شهید است که پیش رو دارید.
گلایههای خواهرانه
هماهنگکننده اصلی گفتوگوی ما، خواهر شهید است که گلایههای زیادی دارد. ایشان از اینکه شهدای زندان آلواتان و دولهتو در غربت و مظلومیت به سر میبرند، گلایه میکند و میگوید: شهدای جبهههای غرب در مقایسه با جبهههای جنوب مظلوم هستند. در این بین، شهدای اوایل انقلاب و شروع جنگ از همه مظلومتر هستند. خیلیها حتی نمیدانند که ضدانقلاب حاضر در کردستان، چه بلاهایی بر سر اسرای خود میآوردند. ماجرای بمباران زندان دولهتو یکی از همین ماجراهای مغفول مانده است.
گفتههای خواهر شهید، اشاره به حادثه بمباران اردیبهشت ۱۳۶۰ زندان دولهتو توسط جنگندههای بعثی دارد که در هماهنگی با ضدانقلاب، بسیاری از اسرای حاضر در این زندان به شهادت میرسند. خواهر شهید در ادامه میگوید: در زمان شهادت محرمعلی، ضدانقلاب یک لیست از شهدای زندان منتشر کرد که نام برادر من هم در میان آنها بود، اما بعدها که دوستان محرمعلی از اسارت آزاد شدند، عنوان کردند که او بعد از ماجرای دولهتو هم زنده بود و مقطعی هم در زندان آلواتان محبوس بوده است. برادرم مرداد ۶۰ شهید شد، اما هیچگاه پیکرش به دست ما نرسید.
لباسهای عیدانه
هنگام گفتگو با خواهر شهید، مادر شهید گوشهای نشسته و ساکت است. آن طور که خواهر شهید بیان میکند، این مادر از موقع مفقود شدن فرزندش، لباسهای او را میشوید و آماده میکند تا اگر محرمعلی از سفر ۴۰ ساله برگشت، لباسهای تمیز و اتوکشیده داشته باشد. قصه پرغصه لباسهای عیدانهای که این مادر شهید برای فرزندش آماده میکند، اکنون به چهارمین دهه خود وارد شده است. کمی که از گفتوگوی ما با خواهر شهید میگذرد، مادر شهید هم شروع به حرف زدن میکند و میگوید: من سه فرزند پسر داشتم که یکی از آنها شهید شد و دیگری که اکبر نام دارد، جانباز است.
اکبر الان در بسیج فعالیت میکند. او و برادر شهیدش زمان جنگ یا در بسیج بودند یا به جبهه میرفتند. محرمعلی از همان کودکیاش نشان میداد که آدم بزرگی میشود. وقتی خیلی کوچک بود مبتلا به اسهال خونی شد. چند روز تب کرد و لب به غذا نزد. با وجود کمبود امکانات و عدم دسترسی به دکتر، با دعای سید محلهمان خوب شد. ماند تا بعدها سرباز امام خمینی (ره) شود و به کشورش خدمت کند.
خیر محله
مادر شهید ادامه میدهد: «پسرم متولد سال ۱۳۴۰ بود و هنگام شهادت فقط ۲۰ سال داشت، اما با وجود سن کم، به خیلی از افراد بیبضاعت کمک میکرد.» خواهر شهید هم میگوید: «یکبار خانمی در همسایگی ما بود. ایشان تعریف میکرد تازه همسرم را از دست داده بودم و اوضاع مالی خوبی نداشتم. یک روز پسرم گریه میکرد و از من اسباببازی میخواست. پولی برای خرید اسباببازی نداشتم. شهید مقدم، پسرم را در آن حالت دید و علت گریهاش را پرسید. ماجرا را برایش تعریف کردم. محرمعلی بدون هیچ حرفی پسرم را برد و برایش اسباببازی خرید.»
محرمعلی مقدم جزو اولین رزمندههایی بود که با شروع غائله کردستان، به این خطه رفت و کمی بعد به اسارت ضدانقلاب درآمد. آنها او و چندین نفر دیگر از رزمندهها را در زندان دولهتو محبوس کردند. جایی که اردیبهشت ۱۳۶۰ با هماهنگی ضدانقلاب توسط بعثیها بمباران شد و تعدادی از اسرا به شهادت رسیدند. نام محرمعلی به عنوان یکی از شهدا اعلام شده بود، اما همرزمانش بعدها گفتند محرمعلی تا ۱۹ مرداد ۱۳۶۰ زنده بود و در این تاریخ به شهادت رسیده است. پیکر او هیچگاه تحویل خانوادهاش نشد.