سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: اکثر مجموعهداستانها و رمانهایی که تا به حال از داوود غفارزادگان، نویسنده معاصر منتشر شده است، سبک و سیاقی رئال و اجتماعی داشتهاند و حتی برخی داستانهای سیال ذهن او که قالبی فرمگرا داشتهاند هم از لحاظ نثر، ساده و روان بودهاند، اما این بار نویسنده برخلاف نوشتههای دیگرش با داستان «فراموشان» سراغ واقعه کربلا رفته است تا قصهگوی یک ماجرای تاریخی-آیینی باشد، هر چند در هیچ گوشهای از این کتاب که چاپ نهم آن توسط انتشارات قدیانی منتشر شده به منابع تاریخی آن اشارهای نشده است، اما با این حال برخلاف تمام آثار ادبی که در مورد واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش خواندهایم، در این کتاب با پرداخت متفاوت و ساختار تازهای روبهرو هستیم و همین نکته، نقطه عطف و امتیاز مثبت این کتاب محسوب میشود. غفارزادگان در این داستان به جای اینکه از یک روایت خطی و کلیشهای در نثر و شخصیتپردازی داستان استفاده کند، داستان را از زبان شش شخصیت اصلی قصه روایت میکند و در واقع شش تن از افرادی که در این واقعه تاریخی حضور داشته و نبرد امام حسین (ع) و یارانش را از نزدیک مشاهده کردهاند، هر کدام به نوبت در فصلی مجزا گوشههایی از این واقعه را برای مخاطب تعریف میکنند. قاصد والی مدینه، همسر زهیربن قین که از یاران نزدیک امام بود، غلام دربار عبیدالله بن زیاد، قیس بن اشعث به همراه یکی از سربازان حربن یزید ریاحی و یک کاتب گمنام، شش شخصیتی هستند که میتوان لقب راویان واقعه «فراموشان» را بر آنها نهاد که هر کدام با لحن و زاویه دید خاص خود به شهادت و مبارزه امام حسین (ع) پرداختهاند، اما نکتهای که باید به آن پرداخت این است که این داستان را نویسنده برای گروه سنی نوجوانان و دانشآموزان نگاشته است، اما پرداخت داستان برای این گروه سنی کمی سنگین و سختخوان به نظر میرسد. با اینکه ما در ادبیات داستانی کودک و نوجوان، سبکی به عنوان بازنویسی یا بازآفرینی متون تاریخی و کهن داریم و مؤلفان برای سادهنویسی و قابل فهم بودن داستانها، آنها را برای نوجوانان سادهنویسی میکنند، این داستان در خواندن، نوجوان را دچار مشکل میکند. اگر غفارزادگان کمی سادهنویسی را در این کتاب مدنظر قرار میداد و خیلی از واژههای سنگین و قدیمی در پرداخت استفاده نمیکرد، با این داستان آیینی، ارتباط بیشتر و بهتری برقرار میکردند، همچنین روایت شخصیتهای تعریفکننده داستان هم گاهی حالت گزارشی و خبری پیدا کرده است و از توصیف و فضاسازی هم خیلی خبری نیست. به این قسمت از داستان توجه کنید: «حسین بن علی (ع) وارد سرزمین کربلا شد. فرمود نام این زمین چیست؟ عرضه داشتند که نام این زمین کربلاست. فرمود خداوندا به تو پناه میبرم از کرب و بلا. پس از آن گفت فرود آیید و منزل کنید که این جا خوابگاه اشتران بارانداز ماست...»، در همین جمله هم اگر دقت کنیم کلمه «کربلا» و «زمین» هر کدام دو بار تکرار شده که نویسنده با کمی دقت و پس و پیش کردن جمله میتوانست هر کدام از این کلمات را یک بار در جمله بیاورد و مفهوم را به مخاطب انتقال دهد. از اهالی کتاب و ادبیات پنهان نیست که داوود غفارزادگان علاوه بر این کتاب آثار موفق و ماندگاری در زمینه ادبیات نوجوانان دارد که قابل تقدیرند، اما متأسفانه کارشناسان ما در انتشاراتیهای کودک و نوجوان و بزرگسال، وقتی با اسمی مطرح برخورد میکنند، دیگر حتی اجازه به خودشان نمیدهند که کار را ویرایش کنند، در صورتی که اگر همین ایرادهای نگارشی و دستوری جزئی را در آثار نویسندگان غیرمعروف یا نوپا ببیند، بلافاصله قلم قرمز بر کار آنها میکشند و این به هیچ عنوان منطقی و منصفانه نیست. داستان فراموشان در ۹۴صفحه با قطع رقعی در بازار کتاب موجود است.