دلخوش کردن به موفقیتهای مقطعی، چون پنهان کردن سر زیر برف است نه چاره! این را حذف شدنهای زودهنگام نمایندههای فوتبال ایران در مرحلههای مختلف لیگ قهرمانان آسیا بهرغم صعودهای گاه و بیگاهشان به مراحل پایانی این رقابتها به وضوح ثابت میکند. آن هم در شرایطی که گاهی ایران تنها کشوری است که چهار نماینده در این رقابتها دارد، اما با وجود اینکه بیشترین نماینده را در آغاز کار دارد کمتر میتواند شاهد حضور بیش از یک نماینده در مراحل پایانی باشد. در مقابل، اما کم پیش نیامده که نمایندههای فوتبال باشگاهی ایران در همان مراحل ابتدایی از گردونه رقابتها حذف شده باشند. نمایندههایی که گاهی سال یا سالهای قبل به مراحل بالاتر و گاه حتی به فینال راه یافتند، اما موفقیتهای اینچنینی نمیتواند تضمینی برای تداوم ادامه این راه باشد و در سالهای بعدی شاهد حذف ناباورانه برخی از آنها در همان نقطه آغاز هستیم که این نشان از مقطعی بودن موفقیتها دارد نه برنامهریزی شدن آنها!
عمده مشکلات میتواند عدمثبات و نداشتن برنامه باشد؛ خصوصاً تغییرات پی در پی چه در زمینه مدیریت و چه فنی. مسئلهای که مانع از برنامهریزی بلندمدت و گام برداشتن در مسیر موفقیت میشود. از سوی دیگر عدم نظارت بر عملکرد مدیران و باشگاهها نیز مزید بر علت میشود و البته این یکی حاشیه امنیتی برای مدیرانی است که با عدم مدیریت درست و اصولی نقشی مستقیم و پررنگ در دنبالهدار شدن ناکامی فوتبال باشگاهی ایران در لیگ قهرمانان آسیا دارند. مدیرانی که بدون شک بازخواست کردن آنها بابت ناکامیها میتواند سکوی پرتابی باشد برای مدیریتی اصولی که نتیجهاش میتواند موفقیتهای متداوم باشد.
باشگاههای ایران بارها به فینال لیگ قهرمانان آسیا راه یافتهاند، اما سالهاست که دستشان به جام نرسیده و از کسب عنوان قهرمانی باز ماندهاند. این ناکامیها، اما هرگز نه از سوی مدیریت کلان فوتبال و نه از سوی باشگاهها به طور اصولی مورد بررسی و بازنگری موشکافانه و دقیق قرار نگرفته تا با درس گرفتن از این تجربیات تلخ، مانع از تکرار آن شوند.
این بیتفاوتی در کنار تلاش و رشد فاحش دیگر کشورها چه در زمینههای فنی و چه زیرساختی باعث شده تا طی سه دهه گذشته فوتبال باشگاهی ایران به وضوح در برابر رقبای آسیایی خود ناتوان باشد و ناکام، ناکامیهایی که اگرچه گاهی دستهای پشت پرده داخلی (مدیران بیکفایت) و خارجی (لابیهای ناجوانمردانه) در شکل گرفتن آن نقش دارد، اما نمیتوان به صرف این داستانها بر پیشرفت کشورهای آسیایی و پسرفت فوتبال ایران که به خصوص به لحاظ زیرساختی اوضاع اسفباری دارد چشم بست و آن را نادیده گرفت.
هرچند که شاید عمده مشکلات در این بین آماتور بودن فوتبال ایران باشد که تیمداری خود را باشگاهداری میداند و همین نگاه غیرحرفهای باعث شده تا نتواند به شکلی اصولی در مسیر موفقیت گام بردارد و همواره دلخوش به موفقیتهای مقطعی باشد که به آن نقطهای که باشد (قهرمانی) نمیرسد.