این درک در کشور هنوز شکل نگرفته که کشاورز؛ تاج سر دولتهاست و وظیفه اش تامین امنیت غذایی کشور است و دولتها باید به او خدمات بدهند تا از روستاها مهاجرت نکند نه اینکه کشاورز به دنبال آب و کود و سم بدود، محصول تولید کند و دست آخر هم به دلال برای فروش محصولات خود التماس کند.
در این گزارش مشکلات بدیهی روستائیان که موجب مهاجرتشان به شهرها میشود را به صورت اجمالی مرور میکنیم.
دلیل اصلی تخلیه روستاها، وجود شکاف طبقاتی و تبعیض است نه بیکاری و کم آبی
بر اساس آخرین سرشماری ۳۰ هزار روستا و آبادی درکشور فاقد سکنه است؛ این یعنی ۳۰ هزار منبع مولد پویا از چرخه اقتصاد کشور حذف شده و هزاران نفر نیروی کار و تولید راهی شهرها یا حاشیه کلانشهرها شده و با مشکلات مختلف مواجه شدهاند. و در استان سمنان نیز بنا بر اعلام معاون استاندار: یک هزار و ۲۲۵ روستا خالی از سکنه است که این امر سبب بروز بسیاری از ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی در استان میشود.
گرچه مسئولین امور برای نگهداشت روستائیان در روستا تلاش های فراوان و یا وعده های وسوسه انگیز داده اند اما همه اینها نتوانست بر انگیزه های اصلی مهاجرت غلبه کند و روستا را به سکونتگاه دائمی مبدل سازد.
یک استاد جامعهشناسی میگوید: « مشکل اینجاست که اغلب متولیان امور روستاها، درک روشنی از تفاوت زندگی شهری و روستایی ندارند و برای این دو، نسخه واحد میپیچند و آنچه برای کلانشهرها مناسب است را برای روستاها اعمال میکنند.
در روستایی که زمین برای ساخت مسکن نیست و به جوانان فاقد مسکن زمین از محل منابع طبیعی اختصاص داده نمی شود و از طرفی تغییر کاربری برای زمین های شخصی موجود هم داده نمی شود که سرپناهی برای زندگی خود ایجاد کنند ، اینترنت پر سرعت به چه کاری می آید. البته که هیچ منصفی مخالف فراهم آوری بستر رفاه و آسایش روستا نشینان نیست ولی باید رفاه منجر به ماندگاری شود نه تفریح و استراحت پایان هفته!!
بیکاری یا تبعیض؟
محمود حسینی ؛ کارشناس امور روستا ها ، میگوید:« دلیل اصلی مهاجرت از روستا به شهر، شکاف طبقاتی و تبعیض بین این دو مکان است. مردم از طریق تلویزیون، سفر، اقوام شهرنشین ، متوجه تبعیضها و تفاوتها میشوند و این مسئله در ذهن آنها مثل انبار باروت جمع میشود و بالاخره با یک بیتدبیری مثل فقدان خرید تضمینی محصولات کشاورزی یا کم آبی، تصمیم به مهاجرت میگیرند. شکاف طبقاتی در دولت قبل افزایش یافت و مهاجرت از روستا هم زیاد شد، البته بیکاری هم تاثیرگذار است. مسئولان بدانند که یک شهرنشین اگر وضع مالی خوبی نداشته باشد امکان عقبنشینی به روستا را دارد اما روستانشین بیکار، جایی برای عقبنشینی ندارد و وقتی گرسنه بماند مجبور به مهاجرت و شهرنشینی به هر قیمتی میشود که تبعات منفی آن در حاشیه شهرهای بزرگ خواهد بود».
کمبود بهداشت و درمان
آمارها از ارائه خدمات گستردهای چون آب سالم، برق، گاز، تلفن، راه آسفالته به روستائیان در سالهای پس از انقلاب حکایت دارد که قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست و البته در مقابل ایثار روستانشینان، قطرهای از دریاست. با این حال هنوز امکانات اولیه برای زندگی در روستاها کامل نیست.
احمدی؛ مغازه دار اهل روستای خیر آباد میگوید:« برخی روستاها خانه بهداشت دارند اما کافی نیست. روستاهای بزرگ به درمانگاه مجهز و اورژانس بیمارستانی نیاز دارند. علاوهبر بیماریهای سنتی، مردم به بیماریهایی مثل قند و چربی مبتلا میشوند. همچنان حیوانگزیدگی زیاد و پزشک روستا هم کم است».
روستایی دیگری به شوخی میگوید:« در زمان اصلاحات به آب لوله کشی، برق و گاز نیاز داشتیم اما به ما تلفن دادند. در دولت قبلی هم به درمانگاه و سیستم فاضلاب نیاز داشتیم که اینترنت پرسرعت دادند. بیماران روستایی، به ویژه کودکان و کهنسالان و زنان باردار، شبها در صورت نیاز به درمان به جایی دسترسی ندارند. اورژانس روستایی به دلیل نداشتن صرفه اقتصادی، وجود ندارد یا کم است. در روستاهای برخوردار که ماشین زیاد است امکان رساندن بیمار یا زائو به شهر وجود دارد اما در روستاهای کم برخوردار نه، نبود درمانگاه و پزشک و سیستم فاضلاب، موجب بیماریهای زیادی میشود».
روستایی دیگری به انتقاد از نزدیک بینی برنامه ریزان امور روستاها میگوید، در سالهای اخیر امکانات قابل توجه ای در روستاه ها فراهم شد اما در توزیع امکانات عدالت رعایت نشد به نحوی که روستا های در شعاع زیر ۵۰ کیلومتر از امکانات زندگی شهری برخوردار شده اند و تا شعاع ۱۰۰ کیلومتر برخی امکانات مورد نیاز فراهم آمده اما روستا های دوردست نه تنها از راه ارتباطی استاندارد،امکانات بهداشتی ، درمانی و آموزشی مناسب برخوردار نیستند بلکه از چشم مسئولین دور مانده و یا فراموش شدند.
روستا های بخش بیارجمند از شهرستان شاهرود مصداق بارزی از فراموشی و توجه است ،روستا هایی با قابلیت تولید محصولات ممتاز زراعی ، دامی و صنایع دستی در کشور که به دلیل دسترسی نامناسب به بازار مصرف محصولات آنها یا از بین می رود و یا سود حاصل آن به جیب دلال می رودعدم تضمین فروش محصولات کشاورزی یکی از دلائل مهاجرت کشاورزان به شهر، فقدان سامانه خرید تضمینی محصولات کشاورزی به قیمت مناسب است.
رحمان محسنی ؛ کارشناس امورکشاورزی میگوید: « روستائیان سربار جامعه نیستند و خودکفا هستند اما برخی قوانین و عملهایی که مسئولان شهرنشین به روستا تحمیل میکنند،موجب تنگدستی آنها میشود. وقتی محصول کشاورز خریداری نمیشود و باید به دنبال دلال بدود و التماس کند، انگیزهای برای ماندن در روستا نمیماند».
سال گذشته خبرهایی از تلنبار شدن گوجه، هندوانه، پیاز و سیب و دیگر محصولات منتشر شد که نشان میداد به دلیل فقدان خرید تضمینی، محصولات روی دست کشاورزان مانده. در حالی که پیاز کیلویی دو هزار تا ۲۵۰۰ تومان تمام میشد، دولت این محصول را کیلویی ۶۰۰ تومان از کشاورزان خریداری کرد اما در مغازههای تهران ۱۶ هزار تومان به فروش میرسید. گوجه و خیار ۴۰۰ تا ۵۰۰ تومان خریداری شده را ۲۰ هزار تومان میفروختند. در واقع هم تولیدکننده ضرر میکرد هم مصرفکننده. همچنین تعیین قیمتهای نازل برای خرید تضمینی گندم و دیگر محصولات کشاورزی راهبردی، علاوهبر تحمیل هزینههای سنگین واردات کشاورزی که به گفته مسئولان به ۱۵ میلیارد دلار رسیده، موجب افزایش مهاجرت روستائیان به شهرها شده است.
محسن رحمانی ؛ کارشناس کشاورزی درباره دلیل مشکلات کشاورزان به ویژه در دولت قبل، میگوید:« برخی دولتمردان ما کاهش تصدیگری دولت را شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت معنی کردهاند، حال آنکه کاهش تصدیگری جایی است که به رفاه مردم مربوط است مثل خودروسازی نه اقلام معیشتی همچون محصولات کشاورزی. دولت در آن بخشهایی از اقتصاد که دستیابی به سودآوری بالا، موجب گرسنگی مردم میشود مثل کشاورزی یا هزینهها از عهده بخش خصوصی خارج است مثل دانش بنیانها، باید دخالت مستقیم داشته باشد نه اینکه صرفا ناظر باشد».
تاثیر نکاشت بر روستاها
در سالهای اخیر، طرفداران طرح نکاشت که مجموعهای از واردکنندگان محصولات کشاورزی، برخی مدیران ارشد وزارت جهادکشاورزی و سازمان محیط زیست در دولتهای سازندگی، اصلاحات و تدبیر، طرفداران آمریکا و برخی دلسوزان ناآگاه هستند، فشار زیادی برای جلوگیری از خودکفایی کشاورزی با سوءاستفاده از بحث حفظ محیط زیست به عمل آوردند و موجب تخلیه روستاها شدند. یکی از مباحث این افراد، استفاده بیش از ۹۰ درصد منابع آبی کشور در کشاورزی بوده و هست. درحالی که چگونه ممکن است ۹۲ تا ۹۳ درصد آب کشور به مصرف کشاورزی برسد حال آنکه هشت تا ۹ درصد مصرف شرب و ۲۰ تا ۳۰ درصد هم در صنعت و تجارت استفاده میشود یا قبل از مصرف، هدر میرود؟»
حسین نظری؛ کارشناس مسائل راهبردی میگوید:« نقش برخی افراد و تشکلهای کشاورزی در کاهش تولید و مهاجرت روستائیان مشهود است. رخنه مخالفان خودکفایی، طرفداران واردات و لیدرهای فکری جریانهای سیاسی در تشکلها و اتحادیههای کشاورزی و غذایی و محیط زیست، عیانتر از آن است که دیده نشود. در چنین شرایطی، وزارتخانههای جهادکشاورزی، نیرو و سازمان محیط زیست به اعمال مدیریت راهبردی نیاز دارند
و طرحهایشان باید پیوست امنیتی، سیاسی و فرهنگی داشته باشد، نه اینکه صرفا اقتصادی باشد».
او با یادآوری سخن امام خمینی(ره) که همین پابرهنهها تا آخر با انقلاب میمانند، تصریح میکند:
« روستائیان همواره پای انقلاب ایستادهاند اما برخی مسئولان دولتهای سابق، قدرشناس نبودند یا قدرشناسی آنها در حد حرف ماند که این خصلت باید از دولتمردان جدید، دور شود که نشانههای امیدوارکننده وجود دارد. همچنین تشکلهای کشاورزی همچون خانه کشاورز باید از مخالفان نظام و مردم، پاکسازی شود».
فقدان آسفالت در داخل روستاها، دوری دانشگاههای دولتی حتی در رشتههای کشاورزی و مرتبط، فقدان شغل مناسب برای روستائیان تحصیلکرده یا در حال تحصیل، جذابیت شهرها نسبت به روستا، فقدان تفرجگاههای شبیه شهرها و تعداد زیاد روستاها به نسبت جمعیت و وسعت کشور و پراکندگی گسترده در سطح ایران از جمله دیگر دلائل تخلیه روستاها به زعم کارشناسان، مسئولان و روستائیان است.