کد خبر: 1190066
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۴۰۲ - ۰۵:۲۰
نگاهی به جایگاه فرهنگی، تاریخی و تمدنی حجاب در ایران
چالش حجاب همچنان در کانون توجه همگان از مردم گرفته تا مسئولان و شبکه‌های نفوذ است. از زمان حرکت‌های به ظاهر اعتراضی و به تعبیری اغتشاشات مهرماه سال ۱۴۰۱ تاکنون جامعه ایرانی یک دوره التهاب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در حوزه حجاب را تجربه می‌کند و این پدیده اعتقادی، تاریخی و تمدنی به شدت مورد توجه شبکه‌های نفوذ و جاسوسی قرار گرفته است
سهیلا صفایی

چالش حجاب همچنان در کانون توجه همگان از مردم گرفته تا مسئولان و شبکه‌های نفوذ است. از زمان حرکت‌های به ظاهر اعتراضی و به تعبیری اغتشاشات مهرماه سال ۱۴۰۱ تاکنون جامعه ایرانی یک دوره التهاب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در حوزه حجاب را تجربه می‌کند و این پدیده اعتقادی، تاریخی و تمدنی به شدت مورد توجه شبکه‌های نفوذ و جاسوسی قرار گرفته است و داستان همچنان ادامه دارد. حجاب و تلاش در راستای ارزش‌زدایی از آن و تشویق به کشف حجاب به عنوان گونه‌ای از نافرمانی مدنی، به باور اصحاب این حرکت اجتماعی با محوریت شعار من‌درآوردی و مقلدانه (زن، زندگی، آزادی) محصول اتاق‌های فکری آن سوی مرزهاست. حجاب می‌تواند به پاشنه آشیل انقلاب اسلامی بدل شود و عقب‌نشینی از آن به معنای گونه‌ای پس گرفتن ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ در ایران است.

اما چرا حجاب و حجاب‌ستیزی؟ و آیا این یک حرکت جدید است؟ البته که خیر، اما چرا شبکه‌های جاسوسی، ماسونی، یهودی و بهائی سعی در تخدیر افکار و اندیشه‌های نوجوانان و جوانان دختر و پسر ایرانی و تسلط افکار الحادی و اباحه‌گرایانه دارند. کشف حجاب و برنامه‌ریزی پیرامون آن بهترین ورودی جهت زوال پاکدامنی، عفت زنانه، غیرت و شجاعت مردانه و الگوی فرهنگی زنانگی و مردانگی در قرائت ایرانی- اسلامی آن است که در تداوم خود به گسترش برهنه‌گرایی، عادی‌سازی گناه و فسق و فجور، روابط همجنس‌گرایی، دگرباشی، زیست ولنگارانه، ازدواج سفید، زوال خانواده و کاهش جمعیت موفق، سربلند، با عزت، با غیرت و پاک یک سرزمین منجر می‌شود و چه راه نفوذی بهتر و مؤثرتر از کشف حجاب و البته که این داستان تازه نیست. جامعه مسلمان ایرانی نیز مانند تمامی جوامع مسلمان با نفوذ استعمار غرب از قرن نوزدهم و خزیدن این نفوذ در عمق لایه‌های فرهنگی و زیست بوم تاریخی این جوامع در راستای استحاله فرهنگی قرار گرفته است و با تحمیل الگوی زیست ناموفق غربی مواجه بوده و است. در ابتدای قرن بیستم نادانی و جهل تاریخی و وادادگی فکری کمال آتاتورک در ترکیه و رضاخان در ایران آغازگر این نفوذ و استحاله فرهنگی در این دو سرزمین مهم و تاریخی جهان اسلام شد؛ گزینشی خطا که آثار سوءفرهنگی آن همچنان ادامه دارد.
ابعاد تاریخی، فرهنگی و تمدنی حجاب
۱- حجاب همچون یک امر معرفت‌شناسانه قرآنی
در هستی‌شناسی قرآنی، مرد نشانه اسم ظاهر خداوند و زن نشانه اسم باطن الله است، به همین جهت وجوب پوشش بر هر دو هویت واجب و البته وجوب آن بر زن پررنگ‌تر است. به این جهت که زن باید به باطن عفاف برسد، پس هر نگاهی شایسته نظارت بر حقانیت و اسم باطن خداوند نیست و باید برای شهود و لیاقت، محرمیت حاصل شود، بنابراین حجاب ابزاری جهت حفظ کرامت باطنی دو هویت است و جلوه بیرونی آن نیز حفظ پوشیدگی است.
۲- حجاب همچون یک رویکرد تمدنی
و فرهنگی
در جغرافیای ایران سیاسی و در ابعاد وسیع‌تر ایران فرهنگی (حوزه تمدنی ایرانی که پاره‌ای از کشور‌های خارج از جغرافیای سیاسی ایران را نیز دربرمی‌گیرد، از عراق، ترکیه، افغانستان و بحرین تا آذربایجان، هند، گرجستان و غیره) از ابتدای پیدایش ایران‌زمین و سکونت اقوام ماد و پارس در فلات ایران، حجاب و پوشش و عفاف با تار و پود این کهن دیار همراه بوده و هست. در ادوار تاریخی ایران باستان و به ویژه سلسله‌های اشکانی، هخامنشی و ساسانی زنان پوشیده و مقید به حجاب و عفاف بوده‌اند. در دوران ایران باستان زرتشت با پندواندرز‌های خود در اوستا، کتاب مقدس ایرانیان آن زمان تأسیس حجاب را تحکیم بخشید، پس از آن در دوران داریوش دوم الزام به حجاب و پوشش بیشتر و پررنگ‌تر شد. اهمیت حجاب در ایران دوران زرتشت و قضیه تاریخی دختران کسری به خوبی مشهود است که با وجود تمامی تازیانه‌ها حاضر به کنار زدن حجاب خود پس از اسارت نشدند.
در واقع چندگانه ایران‌منشی، خدامنشی، حیامنشی و هخامنشی داستان تمدن ایرانی در آن دوران است. این خط سیر پس از ورود اسلام به ایران و تداوم حکمت ایرانی- اسلامی به واسطه حکمت و اشراق ایرانی همچنان تداوم یافت، خط سیری منبعث از احکام وحیانی قرآن کریم و سنت عفاف و حجاب ایرانی، در مجموعه میراث فرهنگی و عرفانی تمدن ایران، از حکیم ابوالقاسم فردوسی تا مجموعه حکمت و ادبیات معاصر و شاعرانی همچون پروین اعتصامی حفظ پوشیدگی و کرامت زنانه وجه تمایز هویت تمدن ایرانی- اسلامی است. در مجموعه شاهنامه حکیم طوس که گونه‌ای سند و میثاق ملی- هویتی ما ایرانیان است، با ترکیب زنانگی، خردمندی و پاکدامنی مواجه هستیم. تمامی اساطیر مردانه و زنانه شاهنامه در راستای ترسیم غیرت مردانه و عفت و پاکدامنی زنانه تلاش می‌کنند و تعریف می‌شوند و از فرنگیس و رودابه و تهمینه تا گردآفرید و دیگران، حکیم طوس بر تلفیق خردمندی، پاکدامنی، دلربایی زنانه و اسرارآمیزی هویت زنانه تأکید دارد و به موازات آن رستم صولتی و سهراب منشی و سیاوش‌پروری و شهادت‌طلبی نیز در حوزه اساطیر مردانه، شجاعت، غیرت، جسارت، عدالت و شهادت‌طلبی اساطیر مردانه را به رخ می‌کشند؛ شجاعتی که در راستای دفاع از مام میهن و کیان ایران‌زمین و مبارزه اغیار و بیگانگان بار‌ها و بار‌ها در شاهنامه بازتعریف می‌شود. علاوه بر این، از این نکته تاریخی نیز نباید غفلت کرد که حجاب و عفاف و نجابت، دو هویت زنانه و مردانه مرز تمدن ایران و روم باستان است، در حالی که روسپیگری در روم باستان یک شغل است و اسطوره نیم‌برهنه‌ای، چون ونوس سرآمد اساطیر آن دیار است. در تمدن ایرانی بر پاکی تأکید می‌شود و اسطوره این دیار ایزدبانوآناهیتا است که در مقام این ایزدبانویی اسطوره مهر و آب‌های روان است و در کار برآوردن آب و حاصلخیزی و کشت و کار و حفظ رحم‌های پاک است. تأکید بر نطفه و تخم پاک در شاهنامه فردوسی نیز حکایت از این یادواره تاریخی دارد. این دو سویگی تمدن ایرانی- رومی از دیربازبوده و هست و بسیاری از چالش‌های امروزی ناشی از چالش سنت زیست نجیبانه انسان ایرانی متمایز از سنت رومی است که پس از ورود اسلام ماهیتی اشرافی- عرفانی نیز به آن افزوده شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار