جوان آنلاین: سومین فیلم وحید جلیلوند بعد از «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» و «بدون تاریخ بدون امضا»، مناقشهبرانگیزترین و جنجالیترین فیلم کارنامه کاری او در مقام فیلمساز است، چراکه از یکسو بحث قاچاق فیلم و انتشار نسخه غیرقانونی آن شبهات زیادی را در خصوص تمایل سازندگان برای نمایش و عدم نمایش فیلم به وجود آورد و از جهت دیگر، تم امنیتی سیاسی فیلم باعث شد با ذرهبین غیرسینمایی مورد قضاوت و تجزیه و تحلیل قرار بگیرد.
شب دیوار داخلی در ادامه فیلمهایی، چون «تفریق» و «بیرؤیا» که ساختاری مدرن دارند در تداخل میان رؤیا و واقعیت، رئال و سوررئال و خیال و توهم ساخته شدهاند تا در وهله نخست مشخص شود قرار است با فیلمی از موج جدید روایتگری در سینمای ایران مواجه شویم که از قضا بیش از آنکه مردمی و مورد پسند مخاطب ایرانی باشد، جدید و جشنوارهپسند به نظر میرسد.
روایت
روایت شب داخلی دیوار از مهمترین و شاید اصلیترین نقاط قابل بحث فیلم است، جایی که فاصله میان خیال و واقعیت نزدیک است و بخش مهمی از فیلم در ذهن شخصیت اصلی یعنی علی با بازی «نوید محمدزاده» میگذرد. جلیلوند در این فیلم تجربه جدیدی را در روایتگری امتحان کرده که در میان سبکهای سینمایی به پستمدرن موسوم است و نشانههای اصلی آن تداخل ژانرها، برهم زدن الگوهای کلاسیک و همچنین انتزاعی بودن آن است. اینکه فیلمسازان نسل جدید سینمای ایران از هومن سیدی و مانی حقیقی تا آرین وزیردفتری و وحید جلیلوند این سبک از فیلمسازی را برگزیدهاند در کنار جذابیتهای نوآورانهای که دارد، تجربه پرریسک و پرخطری است، بهگونهای که در این فیلمها شاهد این هستیم که هر ایراد و اشکالی در روایتگری داستان به پستمدرن بودن آن ربط داده میشود. گویی پستمدرنیسم سبکی بدون اصول و ساختار است که هر سازندهای که توانایی ساختن فیلم کلاسیک را ندارد از این سبک برای پوشش ناتوانیهای خود استفاده میکند. (همین در شعر نو و شاعران شعر نو اتفاق میافتد که قبل از اینکه بتوانند و تبحر سرودن شعر کلاسیک را داشته باشند به یکباره به سبک مدرن، چون شعر نو میروند که نتیجه نیز مشخص است)
مدرنیسم یا پستمدرنیسم فیلم شب داخلی دیوار در کنار امتیازاتی که برای فیلم داشته، باعث پیچیدگی و گنگی بیش از حد از آن شده است، بهگونهای که چند فرآیند روایی مختلف برای شخصیت علی و لیلا میتوان متصور شد که هر یک با استناد به کدهای فیلم میتواند درست باشد.
فیلمنامه
جلیلوند به جای اینکه در فیلمنامه بر گرههای داستانی و شخصیتی متمرکز شود و آن را تبیین کند، مدام با تعلیقهای ناقص و ضعیف در حال درگیر کردن تماشاگر است. در ابتدا تماشاگر درباره علت خودکشی علی میپرسد، بعد نابینایی او مسئله میشود و ماجرای دختر فراری و بچهاش طاها نگرانی ما را تشدید میکند. رابطه علی و لیلا از دیگر موضوعات سؤالبرانگیز فیلم است و نامه دختر به علی نیز ابهامآمیز است. ماجرای دوربین داخل اتاق تا انتهای فیلم مشخص نمیشود برای چیست و مدام تماشاگر را دچار ابهام میکند تا با حجم زیاد و زائدی از اتفاقات در فیلمنامه روبهرو باشیم که به جای کارکرد دراماتیک در فیلم بیشتر جنبه بالا نگه داشتن ریتم و همراه کردن تماشاگر با ماجرا را دارند.
بازیگری
بازیگری از مهمترین جلوهگریهای فیلم است، جایی که بارها شاهد اکتها و رفتارهای بجا یا بیجای نوید محمدزاده هستیم تا فیلم بیش از آنکه روایتگر قصه یک زندانی مستأصل باشد، پرفورمنسی از بازیگری نوید محمدزاده و بازیگردانی وحید جلیلوند به نظر برسد. اینگونه رویکرد جلوهگرانه در تمامی وجوه فیلم اعم از کارگردانی، مضامین، فیلمنامه و روایت وجود دارد تا جلوهگری، خصوصیت اصلی فیلم شب داخلی دیوار شود.
امیر آقایی به عنوان بازیگر ثابت فیلمهای جلیلوند زائدترین بازیگر فیلم است. اگر اکتهای علی و لیلا در فیلم زیادی و قابل اصلاح است، کلیت حضور دکتر زیر سؤال میرود، چراکه فیلم بدون حضور امیر آقایی در نقش یک دکتر فربه نیز همان بود و هست.
مضمونگرایی
جلوهگرانگی در مضمونگرایی فیلم نیز خودنمایی میکند و اثرات بزرگنمایی و اغراق را در بیان تمهای موضوعی و محتوایی فیلم شاهد هستیم. فیلم قرار است خفقان در جامعه و انزوا و افسردگی را نشان تماشاگر بدهد. صحنه آغازین فیلم و خودکشی علی از آزاردهندهترین بخشهای فیلم است که با جزئیات زیاد به تصویر درآمده و بیش از هر چیز وجوه سادیستیک اثر را نمایش میدهد. گویا قرار است سازندگان با اینگونه آزاردهیها علاوه بر اینکه تماشاگر را تحت تأثیر قرار میدهند روی وجوه مضمونی فیلم نیز تأکید کنند. چند بار نمایش تشنج لیلا و لحظات درگیری مأموران با مردم، بیش از آنکه خفقان جامعه را نشان دهد، تصویرگر اضطراب، تشویش و در یک کلام تمایل فیلمساز به آزار مخاطب است. فیلم به جای دراماتیزه کردن موضع مورد ادعای خود با برخورد پلیس و مردم میخواهد خفقان را القا کند. از سوی دیگر مأموران امنیتی فیلم که قرار است باعث شوند فیلم بیش از حد مهم و استراتژیک نشان داده شود، سبب نمیشوند مضمون امنیتی بودن جامعه به مخاطب القا شود تا همه چیز در سطح بماند و پیشرفتی در قصهگویی شاهد نباشیم.
شب داخلی دیوار بیش از آنکه به دراماتیزه کردن مضامین مهمی، چون اضطراب اجتماعی و خفقان جامعه پرداخته باشد از صحبت کردن درباره این موضوعات نان میخورد و سود میبرد، گویی در دیگر آثار سایر فیلمسازان جرئت تصویر کردن مأموران امنیتی و زدوخوردهای اینچنینی میان مردم و پلیس را ندارند و برادران جلیلوند با نمایش صرف این موضوعات آزادیخواهی خود و شخصیتهای خود را فریاد میزنند.
آزادیخواهی و کنش قهرمانانه
همانگونه که گفته شد، قرار است در فیلم کنش قهرمانانهای از شخصیت علی را ببینیم که یکبار در صحنه تصادف به کمک لیلا میآید و بار دوم نیز باعث فراری دادن او میشود. (بار دوم مشخص نیست واقعی است یا در خیال علی میگذرد) در هر دو کنشگری شاهد نوعی قهرمان بازی از سوی علی هستیم که کنشگری سطحی او را نشان میدهد. فراری دادن و فداکاری علی برای لیلا هر دو بدون هیچ پیشزمینهای صورت میگیرد و تماشاگر متوجه نمیشود در کلیت، رابطه بین لیلا و علی چیست. آیا او فقط برای انسانیت لیلا را فراری میدهد یا انگیزه دیگری دارد. در کل، شخصیت علی فارغ از بازی اضافی و جلوهگرانه نوید محمدزاده به تماشاگر معرفی و شناسانده نمیشود.
طراحی نور، صحنه و لباس
از مهمترین وجوه بصری فیلم، نگاه بصری فیلمساز به نور و طراحی لباس و صحنه است، تا جایی که از نور و صحنه برای شخصیتپردازی استفاده کرده و بار برخی فضاسازیهای فیلم بر عهده نور، صحنه و لباس است. در مجموع، نورپردازی و اکسسوار صحنه با وجود اینکه کارکردهای جزئی در فیلم داشته، بیشتر در راستای هنری کردن و جشنوارهپسند بودن آن است.
پایانبندی
به نظر میرسد تمامی ارجاعاتی که در فیلم به دوربین داده میشود برای پایانبندی کار و بسته شدن منطقی آن است، چراکه مدام در طول فیلم برای تماشاگر سؤال پیش میآید که دوربینها برای چه کاری در خانه علی کار گذاشته شدهاند، اما سازندگان با رویکردی تنگنظرانه همه این سؤالات و ابهامات را برای همراهکنندگی تماشاگر تا انتها طراحی کردهاند تا در فینال فیلم با حجم اتفاقات شوکهکننده از قبیل زندان، تصادف و رابطه ذهنی علی و لیلا مواجه شویم و پایانبندی سرهمبندی شدهای نبینیم، اما این تمهیدات بیش از هر چیز در راستای فریب تماشاگر و نه همراهکنندگی او بوده است.
شب داخلی دیوار فیلمی است که با وجود اینکه ژست هنری گرفته و در قاببندی و نورپردازی این را نشان داده، هنرمندانه نیست. فیلم در بسیاری از لحظات فریبنده، زیادهگو، جلوهگرانه و سادیستیک است که از هر یک از ویژگیها برای رسیدن به یک هدف مشخص استفاده کرده است. این اهداف هرچه بودند تا سینما شدن فاصله زیادی داشتند و بیشتر در ادا و ژست یک اثر پستمدرن متوقف ماندهاند.